کریستوفر نولان در «اوپنهایمر»، روایتی مفصل و پر نکته از زندگی پر بمب اتم ارائه کرده است.

همشهری آنلاین، سعید مروتی: برای فیلمساز جاه طلب و بلند پروازی چون کریستوفر نولان، چه دستمایه ای مناسب تر از اوپنهایمر؟ یکی از  مهم ترین و جنجالی ترین دانشمندان معاصر که دانش اش به خدمت تولید نخستین بمب اتم درآمد و به فاجعه هیروشیما و ناکارآمدی منجر شد. جی رابرت اوپنهایمر تقریباً همه سال های پس از جنگ جهانی دوم را به مخالفت با توسعه سلاح های کشتار جمعی گذراند و در این راه وفاداری اش به ایالات متحده آمریکا هم زیر سوال رفت. درگیری اش با کمیته فعالیت های ضد آمریکایی به انزوای کاملش منجر شد. در دهه شصت میلادی هاینار کیپهارت، بر اساس بازجویی های اوپنهایمر در دوران مک کارتیسم، نمایشنامه «قضیه اوپنهایمر» را نوشت که نجف دریابندری آن را ترجمه کرد. احتمالا اولین معارفه جدی ایرانیان با فیزیکدانی که در خدمت و خیانت سلاح های کشتار جمعی، فعالیت کرد.


 احتمالا فقط کریستوفر نولان می توانست اثری سه ساعته را با گفتگوهایی طولانی شامل بحث های نظری فیزیک دان ها و مشاجرات میان سیاستمداران و نظامیان را با موضوع زندگی نامه فیزیک‌دانی که نامش با بمب اتم گره خورده را به فیلمی پرفروش تبدیل کند. فیلمی آکنده از دیالوگ که پیداست سازنده اش کوشیده با دقت نظریه های علمی را گردهم آورد و در روایت صحبت های سیاستمداران و افسران و ژنرال ها، به روایت تاریخ بپردازد. در اوپنهایمر همه چیز با دقت کنار هم چیده شده تا در نهایت تماشاگر را در میانه زندگی فیزیکدانی بلند پرواز قرار دهد که ۳ دهه فراز و نشیب های زندگی اش، به فیلمی ۳ ساعته مبدل شده است. کارگردانی که عموما میان سینمای اندیشه و فیلم اکشن پیوند برقرار می کند و در بهترین فیلم هایش ذوقش در ساخت تریلر را به نمایش می گذارد، در صحنه مهیب انفجار بمب اتم، تماشاگر را حیرت زده و مبهوت می کند. تماشاگری که می داند در فیلم قرار است سکانسی از انفجار بمب را ببیند و باز هم غافلگیر می شود. برای تماشاگری که امکان دیدن فیلم بر پرده بزرگ را ندارد، چشیدن حظ بصری از نماهای ثبت شده با دوربین آی مکس، طبیعتا کمتر مقدور است.


  اینطور به‌نظر می‌رسد که تماشای اثری از نولان صرفا تجربه تماشای یک فیلم نیست و قرار است تماشاگر از وارد جهانی شود که فقط «فیلمیک» نیست. اگر ورود به فلسفه،  روان‌شناسی، سیاست، ریاضی و فیزیک وجامعه‌شناسی در فیلمی از نولان، سینما را به کلاس درس تبدیل نمی‌کند، دلیلش منطبق کردن ایده‌های سینمای روشنفکری با عناصر سینمای تجاری است. هرچند او گاهی این مسیر را آنقدر افراطی طی می کند که فیلمش به معمایی پیچیده تبدیل می شود یا پیش نیاز درک فیلم هایش مسلح بودن به اطلاعات و دانش فرا متنی است. (یکی از طرفداران «تنت» درک کامل فیلم را منوط به دانستن دانش ریاضی دانسته بود.) مهندسی فیلمنامه و شیوه روایت به عنوان دستاورد و شاخصه سینمای نولان، گاهی به کلافی پیچیده و در هم تنیده می انجامد که بیش از پیچیدگی نشانه آشفتگی است. با این همه نولان نام معتبری است که معمولا موفقیت تجاری را با تحسین و ستایش منتقدان پیوند می زند. انبوه نقدها و یادداشت‌ها پشتوانه‌ای تئوریک برای سینمای نولان فراهم‌کرده که نمونه‌اش با این سطح از استقبال عمومی، درباره کمتر فیلمساز روشنفکر سینمای معاصر رخ داده است. «اوپنهایمر» نمونه روشن و واضح چنین دستاوردی است. با نزدیک به یک میلیارد دلار فروش جهانی و نمره بالای منتقدان سینما که نشان می دهد نولان همچنان در اوج است.


 اوپنهایمر به مراتب متقاعد کننده تر از «میان ستاره ای» و «تنت» است. با وجود زمان بالا و حجم زیاد دیالوگ ها، آنچه به آن «حال و هوا» می گویند و محصول مستقیم کارگردانی است، مانع از سقوط فیلم به ورطه ملال می شود. تمرکز کامل کارگردان بر شخصیت محوری، فیلم را با تمام حاشیه های روی های مقطعی و به رغم کلاس درس فیزیک کوانتوم، منسجم نگه می دارد و در نهایت می تواند تصویری از مردی بسازد که مسیر تاریخ را تغییر داد. می ماند ذکر این نکته که آنچه ما با نسخه های موجود و دردسترس می بینیم نابسنده و ناقص است. به قول پیتر ترورس اوپنهایمر شایسته دیده شدن در بزرگ‌ترین صفحه نمایش با سیستم صوتی پیشرفته است. نسخه ای که ما در این جا دیده ایم در حد ستایش های فراوان منتقدان خارجی نیست. البته که اوپنهایمر، به عنوان بهترین نولان این سال ها، (و  بعد از چند شکست) دستاوردی است قابل توجه. روی پرده بزرگ و با صدا و تصویر خوب، شکوه بصری اش نمایان تر خواهد شد. هرچند مثل بیشتر فیلم های نولان، این جا هم چیدمان بر حس شهودی غلبه دارد که ظاهراً این را باید به عنوان ویژگی نولان بپذیریم و با آن کنار بیاییم.

منبع: همشهری آنلاین