خیلی وقت‌ها دوست داریم از زندگی انسان‌های بزرگ، بیش‌تر بدانیم و لذت ببریم؛ به‌خصوص اگر آن انسان‌ها، برگزیدگان خداوند هم باشند. توجه به داستان‌های به‌جای‌مانده از این بزرگان، ما را به این هدف نزدیک‌تر می‌کند.

همشهری‌آنلاین - مهدی شجاعی‌فر: سالروز وفات پیام‌آور رحمت، بهترین فرصت است تا در این ستون، به داستانی از ایشان اشاره کنیم که شاید کم‌تر شنیده باشید. قطعاً از مهربانی پیامبر اکرم(ص)، زیاد شنیده‌اید. در این‌جا بخشی از داستانی را نقل می‌کنیم که در کتاب «داستان راستان»، اثر استاد مرتضی مطهری آمده: 

«قافله چندین ساعت راه رفته بود. همین‌که به منزلی رسیدند که آن‌جا آبی بود، قافله فرود آمد. رسول اکرم(ص) نیز که همراه قافله بود، شتر خویش را زمین خواباند و پیاده شد. افراد به سمت آب روان شدند. رسول اکرم(ص)  بعد از آن‌که پیاده شد، ابتدا به سمتی که آب بود حرکت کرد، ولی بعد از لحظه‌ای، بدون آن‌که با کسی سخنی بگوید، به طرف شتر خویش بازگشت. تا به شتر خویش رسیدند، زانوبند را برداشتند و زانوهای شتر را بستند [و به حیوان رسیدگی کردند]، و آنگاه  به‌سوی آب حرکت کردند...»

پیامبر اکرم(ص) همواره با حیوانات و چارپایان مهربان بودند و حتی برای چارپایان خود اسم انتخاب می‌کردند!   حتی ایشان درباره‌ی سفرکردن با چارپایان فرموده‌اند: «هر زمان، سفر کردید و وسیله‌ی سفر شما حیوان بود، بعد از آن‌که از حیوان پیاده شدید، نخستین کاری که می‌کنید آب و علف‌دادن به حیوان است.» (شیخ صدوق- من لایحضره الفقیه ج ۲ص ۱۸۹)

یا روزی پیامبر بر در خانه‌ای، شتری را دیدند که دست و پا بسته، جلوی خانه  نشسته بود؛ بدون آن‌که آب و علفی جلویش باشد. پیامبر(ص) فرمودند: «صاحب این حیوان کجاست؟ آیا به‌خاطر این رفتاری که با این حیوان کرده، از عذاب الهی نمی‌ترسد؟ یا آب و علف او را تدارک ببیند و برایش مهیا کند، یا آن را آزاد گرداند تا خودش چیزی برای خوردنش بیابد. (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه ج ۹ص ۶۷)

حالا به این موضوع فکر کنیم پیامبری که این‌قدر به حیوانات محبت می‌کرد، چه نظری درباره‌ی محبت به انسان‌ها دارد!؟