هاتف علیمردانی با اشاره به اینکه «ستاره‌بازی» مهاجرت را مورد انتقاد قرار می‌دهد اما ضدمهاجرت نیست، تأکید کرد: به عنوان کسی که در آمریکا زندگی کردم تلاش کردم این جامعه را به شکلی که می‌شناسم به تصویر بکشم و فکر می‌کنم «ستاره‌بازی» فارغ از نقاط قوت و ضعفش، واقعیت جامعه آمریکا را به درستی بیان می‌کند.

به گزارش همشهری آنلاین، فیلم سینمایی «ستاره‌بازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی جدیدترین اثر سینمایی ایران کارگردان است که این روزها در سینماهای کشور اکران شده است.

«ستاره‌بازی» اولین فیلم هاتف علیمردانی است که خارج از ایران و در کشور آمریکا ساخته شده است. این فیلم که در آن فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، ملیسا ذاکری، مایکل مدسن و علی مصفا ایفای نقش می‌کنند، روایتی از زندگی یک خانواده ایرانی مهاجر در آمریکا دارد و در خلاصه داستان آن آمده است: امروز بیست‌ونه نوامبره، از اون هالووین لعنتی یه ماه می‌گذره، من یه کار بد کردم، یه کار خیلی بد…

هاتف علیمردانی پیش‌تر فیلم‌های سینمایی «کوچه بی‌نام»، «هفت ماهگی»، «آباجان» و «کلمبوس» را ساخته است. به بهانه اکران جدیدترین اثر سینمایی ایران کارگردان با او گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

با توجه به اینکه به عنوان یک کارگردان فیلم‌های اجتماعی شناخته می‌شوید، با چه شناختی از جامعه آمریکا به سراغ ساخت فیلم «ستاره‌بازی» در این کشور رفتید؟

من سال‌هاست که در این کشور زندگی می‌کنم و مدام در رفت و آمد هستم. قطعاً ساخت فیلم اجتماعی نیاز به شناختی از آن جامعه دارد و به دلیل شناختم از جامعه آمریکا این کشور را برای «ستاره‌بازی» انتخاب کردم و از طرفی در این فیلم قصه یک خانواده ایرانی روایت می‌شود که به آمریکا مهاجرت کرده‌اند و ما وارد قصه خانواده‌های آمریکایی نمی‌شویم.

من سعی کردم به صورت شهودی اتفاقاتی که لمس کردم، دیدم و شنیدم را در «ستاره‌بازی» به تصویر بکشم. من در این جامعه زندگی کرده‌ام و این جامعه را می‌شناسم و اطلاعاتی نسبت به فرهنگ، نگاه این جامعه به مقوله آموزش، ارزش‌ها و… دارم و می‌دانم که این جامعه در مسائل مختلف رویکردهای بسیار متفاوتی نسبت به دیگر کشورها دارد.

معضلاتی چون اعتیاد و همچنین مسائلی مثل وضعیت زندگی مهاجران، می‌تواند در کشورهای مختلف، متفاوت باشد. در آمریکا این مسائل چه تفاوتی با دیگر کشورها دارد که «ستاره‌بازی» را در پرداختن به دغدغه‌اش متفاوت می‌کند؟

فیلم «ستاره‌بازی» به شکلی روایت می‌شود که در واقع تجربیات شهودی یک خانواده ایرانی را بر اساس صداهایی که از دخترشان به جا مانده به تصویر می‌کشد و اینگونه به فضای واقعیتی که وجود دارد نزدیک می‌شود.

به نظر من رسالتی که برای فیلمساز وجود دارد این است که بتواند اتفاقاتی را که در جامعه‌اش لمس می‌کند، یا مسائلی که برایش دغدغه هستند یا حتی مسائلی که فکر می‌کند مطرح کردنشان می‌تواند مفید باشد را بدون اینکه در دام خودبینی و منافع شخصی و سیاسی بی‌افتد به شکلی که اتفاقات را مشاهده کرده با زبان سینما بیان کند.

به عنوان کسی که در آمریکا زندگی کردم تلاش کردم این جامعه را به شکلی که می‌شناسم به تصویر بکشم و فکر می‌کنم «ستاره‌بازی» فارغ از نقاط قوت و ضعفش، واقعیت جامعه آمریکا را به درستی بیان می‌کند.

به لحاظ روایی و بصری «ستاره‌بازی» با همه آثار شما متفاوت است. این تفاوت با چه هدف و به چه صورت شکل گرفت؟

در دیگر فیلم‌های سینمایی که ساخته‌ام همیشه سعی داشتم وجود دوربین چندان احساس نشود و همیشه قصه به شکلی ناتورالیستی روایت می‌شد چراکه سعی داشتم در آثارم واقعیت را به شکلی که وجود دارد به تصویر بکشم اما در «ستاره‌بازی» بیشتر درگیر فرم شدم و با فلاش‌بک‌ها و فلاش‌فورواردها شکل روایی متفاوت‌تر از همیشه است و از طرفی فرم‌های تصویری و فضاهای سوررئالی که ذهنیات دختر قصه را روایت می‌کند این فیلم را حاوی تصاویری انتزاعی کرده که پیش‌تر در آثارم از اینگونه تصاویر استفاده نکردم و بیش از هر چیز به بیان و به تصویر کشیدن واقعیت توجه داشتم.

نزدیک به چهار سال از ساخت «ستاره‌بازی» می‌گذرد. به نظر شما آیا این فیلم همچنان حرف تازه‌ای برای مخاطبان خود دارد؟

به نظر من «ستاره‌بازی» امروز خیلی بیشتر از گذشته می‌تواند مورد توجه مخاطبان ایرانی باشد. این فیلم چهار سال پیش ساخته شد و آن زمان مهاجرت تا این اندازه در جامعه ما فراگیر و پر رنگ نبود. اتفاقاً چند بار این فیلم را در کنار مردم دیدم و سعی داشتم قضاوت مردم نسبت به این فیلم را بفهمم و متوجه شدم که مخاطبان ارتباط خوبی با اثر برقرار کرده‌اند.

«ستاره‌بازی» نگاهی منفی به مهاجرت دارد و با توجه به اینکه تجربه زندگی در آمریکا را دارید، این نگاه چگونه شکل گرفت؟

خیلی وقت‌ها ما فیلمساز را متهم می‌کنیم که او نسبت به موضوع فیلمش موضع دارد و به نفع جریان یا هدفی فیلمش را ساخته است. مثلاً به یاد دارم خیلی‌ها به غلط فیلم «آباجان» را فیلمی ضدجنگ تعبیر کردند در حالیکه من در این فیلم از رنج مادران، ایستادگی و از خودگذشتگی‌شان گفتم؛ زنانی که فرزندانشان را به جنگ فرستادند تا کشور را حفظ کنند و برچسب ضدجنگ برای این فیلم غیرواقعی بود.

درباره «ستاره‌بازی» هم همینگونه است، چون این فیلم مهاجرت را نقد می‌کند به آن برچسب ضدمهاجرت می‌زنند اما اینگونه نیست. ما فقط به نقد این پدیده پرداخته‌ایم و انتقاد کردن به معنای ضدیت نیست. البته شاید برخی به من بگویند که خودت مهاجرت کردی و حالا چرا این پدیده را نقد می‌کنی و من در جواب به این دوستان باید بگویم که اگر مهاجرت نمی‌کردم با بسیاری از مسائل آشنا نمی‌شدم. بسیاری از کسانی که مهاجرت می‌کنند یا جرأت برگشتن را ندارند یا پل‌های پشت سرشان را خراب کرده‌اند و نمی‌توانند برگردند. اگر من بتوانم با این فیلم یک نفر را متقاعد کنم که مهاجرت نکند به رسالتم عمل کرده‌ام.

اینکه ما تصور کنیم همه جای دنیا پر از خوشی و خوشبختی است و در این مملکت همه چیز سیاه و نابودشده است، نگاه غلطی داریم. من منکر مشکلات و معضلات موجود نمی‌شوم، می‌دانم که مردم ما با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند، اختلاف سلیقه‌های زیادی وجود دارد و مسائلی هست که باعثِ آزار مردم شده است اما مهاجرت و فرار کردن راه حل نیست. به نظر من ایستادگی برای به دست آوردن آنچه که حقوق خود می‌دانیم راهی بهتر از مهاجرت است. کسانی که می‌خواهند به هر دلیلی مهاجرت کنند این را بدانند که زندگی در کشوری چون آمریکا به مراتب تیره‌تر و تاریک‌تر است. من مهاجرت را همیشه با مرگ عزیزان مقایسه می‌کنم، هر کسی که تحمل مرگ عزیزش را دارد می‌تواند مهاجرت کند چراکه باید چنین رنجی را تحمل کند.

با این تفاسیر و با توجه به اینکه شما هم تجربه مهاجرت دارید، آیا می‌توان گفت که «ستاره‌بازی» به تجربیات شخصی شما هم نزدیک است و شما هم تجربه دلچسبی از مهاجرت نداشتید؟

تجربه مهاجرت برای من کمی متفاوت است، تمام اقوام و خانواده من در آمریکا زندگی می‌کنند و وقتی به ایران می‌آیم تقریباً خانواده و بستگانی ندارم اما با این حال همچنان ایران را وطن خودم می‌دانم.

ما اگر مشکل زبان، مشکلات فرهنگی، مشکل ارتباط برقرار کردن با آدم‌ها، معضل برخورد با رفتارهای نژادپرستانه و مشکلات مالی را کنار هم بگذاریم به این نتیجه می‌رسیم که باید دلیل محکمی برای مهاجرت داشته باشیم. اگر یک نفر می‌خواهد تحصیل بهتری داشته باشد و معتقد است در کشور آمریکا می‌تواند به نتیجه بهتری برسد شاید متقاعد شوم که بهتر است مهاجرت کند اما اگر ما برای فرار از مشکلات به بدترین رفتارها و سخت‌ترین کارها تن بدهیم و در مملکت خودمان نمانیم تا مشکلی را حل کنیم به نظرم تصمیم اشتباهی گرفته‌ایم.

من بر این عقیده‌ام شرایط به شکلی است که گویا نوعی برنامه‌ریزی وجود دارد تا هر چند سال یک بار سرخوردگی در بین جوانان ما زیاد شود و این سرخوردگی که معمولاً در شورش‌های اجتماعی و اقتصادی اتفاق می‌افتد چندین سال در جوانان باقی می‌ماند و اولین راه را برای حل این سرخوردگی مهاجرت می‌دانند. این بحران شبیه بحران جنگ است، ما هشت سال جنگیدیم و ۲۰ سال پس از آن با عواقب و آسیب‌های جنگ روبرو بودیم و حتی هنوز هم وجود آن‌ها را حس می‌کنیم. اگر ما بتوانیم به جایی برسیم که کشف کنیم چرا مهاجرت تا این حد پر رنگ شده می‌توانیم به ریشه بسیاری از مشکلات پی ببریم.

شاید این حرف برای من مشکل‌ساز باشد و مورد انتقاد افراد زیادی قرار بگیرم اما من با وجود معضلات بسیاری که در کشور داریم فکر نمی‌کنم وضعیت مردم ایران آنقدر بد باشد که بخواهند کشورشان را ترک کنند. باز هم تأکید می‌کنم که من منکر وجود مشکلات نیستم اما اگر ما کشورمان را ترک کنیم پس چه کسی باید این مشکلات را حل کند؟

ممکن است خیلی‌ها به من بگویند تو از درد مردم بی‌خبری و به پایین شهر نرفتی که ببینی مردم در این مناطق چگونه زندگی می‌کنند. من این معضلات را نادیده نمی‌گیرم اما باور کنید در همین کشور آمریکا دو میلیون بی‌خانمان (Homeless) زندگی می‌کنند. درآمد در ایران پایین است و معضلات اقتصادی وجود دارد اما باور کنید که هنوز منطقی نیست که ما به خاطر اقتصاد مهاجرت کنیم. در گذشته یک نفر از اعضای خانواده کار می‌کرد و امروز همه باید کار کنند تا بتوانند از پس مخارج خود بربیایند و در آمریکا هم دقیقاً زندگی به همین شکل است.

اگر بدانید یک نفر چگونه در آمریکا کار می‌کند و چگونه از او کار می‌کشند و شما چقدر راحت به شهروند درجه دو تبدیل می‌شوید هیچگاه تصور نمی‌کنید که آمریکا کشوری رویایی است. اگر شما ۵هزار دلار درآمد داشته باشید که عددی فوق‌العاده به نظر می‌رسد ۳۵۰۰ دلار باید اجاره‌بها پرداخت کنید. ما باید با این شناخت به مهاجرت فکر کنیم و تصور نداشته باشیم که قرار است با مهاجرت به آمریکا پولدار شویم؛ دوستان زیادی داشتم که در ایران سرمایه‌ای برای خود پس‌انداز کرده‌اند اما در آمریکا همه آن را از دست داده‌اند. در «ستاره‌بازی» ما همین مسئله را به نوعی موشکافی می‌کنیم ولی مهاجرت پدیده‌ای پیچیده است که باید بیش از این به آن بپردازیم. به جای اینکه همدیگر را به خیانت کردن یا جهت‌دار بودن متهم کنیم بهتر است حرف همدیگر را بشنویم. من درباره معضلات اجتماعی صحبت نمی‌کنم، من درباره یک پدیده حرف می‌زنم و می‌گویم هر معضلی که داریم راه حل آن مهاجرت نیست.

فارغ از مباحث اقتصادی و معضلات اجتماعی، از منظر فیلمسازی که در ایران چند فیلم سینمایی ساخته، فیلمسازی در ایران با شرایط فیلمسازی در آمریکا چه تفاوتی دارد؟

من در ایران بارها و بارها فیلم‌های انتقادی ساختم و مورد هجمه هم قرار گرفتم و به عنوان یک فیلمساز مستقل اظهار نظر می‌کنم و امیدوارم هیچ‌گاه متهم به سیاسی‌کاری، جهت‌دار بودن یا حمایت و پشتیبانی از یک جریان یا یک سیستم نشوم. من همیشه در سینمای مستقل کار کرده‌ام و این فیلم هم با تهیه‌کنندگی علی سرتیپی صد در صد در سینمای مستقل تولید شده است و باید از او هم تشکر کنم چون تولید چنین فیلمی که مطمئن هستیم هیچ‌گاه به سوددهی نمی‌رسد یک فداکاری بزرگ است.

این تصور که ما فکر کنیم در آمریکا می‌توانیم به راحتی فیلم بسازیم تصور اشتباهی است. برای ساخت «ستاره‌بازی» مصائب بسیاری را متحمل شدیم، به بسیاری از بازیگران فیلم من ویزا ندادند و بارها مجبور شدم بازیگران را عوض کنم. بخش عظیمی از این فیلم در مرز آمریکا و کانادا ساخته شد چراکه بسیاری از بازیگران فیلمم نمی‌توانستند وارد خاک آمریکا شوند.

از طرفی ما درگیر بوروکراسی‌هایی با یونیون شدیم و باید درباره فیلمنامه توضیحات بسیاری ارائه می‌دادیم. انتخاب بازیگر باید زیر نظر آن‌ها باشد و نباید ۷۰ درصد از بازیگرانمان را خارج از یونیون انتخاب می‌کردیم. علاوه بر این مسائل در زمان فیلمسازی باید بابت مالیات، قراردادی که با بازیگر بسته‌اید و… نیز جوابگو باشید.

در فیلم «ستاره‌بازی» ما یک پلان داریم که دختربچه‌ای یک نایلون روی سرش کشیده و ما بارها به خاطر مصائبی که برایمان ایجاد شده بود تصمیم گرفتیم این پلان را حذف کنیم اما در نهایت پس از مصیبت‌های فراوان توانستیم این صحنه را ضبط کنیم. همه چیز به طرز خیلی ماهرانه‌ای طراحی شده و شما تصور می‌کنید که کنترلی وجود ندارد اما اینگونه نیست؛ البته باید بگویم که بیش از هر چیز نظارتی که وجود دارد بر ساختار است و آن را نمی‌توان کنترل محتوایی دانست اما کنترل محتوایی را می‌توان به شکل غیر مستقیمی احساس کرد، مثلاً اگر شما درباره محتواهای خاصی فیلم بسازید ممکن است پخش‌کننده‌ای زیر بار پخش آن نرود اما در عوض اگر یک فیلم عاشقانه یا ترسناک بسازید که مورد علاقه آمریکایی‌ها است شاید بتوانید به راحتی فیلمتان را عرضه کنید.

آیا برای پخش «ستاره‌بازی» در آمریکا برنامه‌ریزی دارید؟

بله یک کمپانی آمریکایی با فیلمیران جهت نمایش این فیلم در آمریکا قراردادی امضا کرده است که از ۱۵ اکتبر در تمام آمریکا و کانادا «ستاره‌بازی» عرضه خواهد شد.

منبع: ایلنا