با اینکه شجاعت و قدرت هیتلر در تمام آلمان و حتی دنیا زبانزد شده بود اما این پیشوای جنجالی همیشه از رانندگی هراس داشت و به همین خاطر هرگز سعی نکرد رانندگی را بیاموزد. او تا زمان مرگ یک بار هم خودش رانندگی نکرد.

به گزارش همشهری آنلاین،  هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد کسی که آرزوی هنرمند شدن در سر داشت و با کشیدن نقاشی امرار معاش می‌کرد، سر از سیاست و رهبری یک ملت درآورد؛ اما هیتلر نه تنها موفق شد رهبری یک ملت را به عهده بگیرد بلکه نامش را به عنوان یک ‌فرمانده بی‌رحم در تاریخ ثبت کرد؛ کسی که نامش همیشه با جنگ و خشونت همراه است. رهبری که دوران کودکی بسیار بدی داشت و به همین خاطر از بیماری‌های روحی متعددی رنج می‌برد. در تمام زندگی او هیچ نشانی از مهربانی دیده نمی‌شود، حتی در مورد اعضای خانواده‌اش... با این حال هیتلر توانست کشور آلمان را که در اثر شکست‌های پی‌درپی بسیار ضعیف و از هم پاشیده شده بود، برای چند سال در وضعیتی متعادل و بسیار خوب قرار دهد و به همین دلیل در بین تعدادی از آلمانی‌ها به اسطوره‌ای فراموش‌نشدنی تبدیل شود! 

آدولف هیتلر در ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در شهری کوچک در اتریش به دنیا آمد. او یک رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بود اما برخلاف حزبی که رهبری آن را برعهده داشت، کارگران را برده‌هایی می‌دانست که باید بدون چشمداشت فقط کار می‌کردند. هیتلر تا دوران نوجوانی در اتریش زندگی می‌کرد و هرگز از کشور خود خارج نشده بود.  
پدرش در یک مجموعه‌ اجتماعی و کشوری خدمت ‌می‌کرد و زمانی که هیتلر ۶ ساله بود، بازنشسته شد. همین امر باعث شد تا در خانه جوی متشنج، سختگیرانه و جدی حاکم باشد. وقتی هم که به سن ۱۳ سالگی رسید، پدر خود را از دست داد و مادرش مجبور شد به سختی کار کند تا بتواند از او و خواهر و برادرانش نگهداری کند. او ۵ خواهر و برادر کوچک‌تر از خود داشت که به خاطر فقر و بیماری ۴ نفر از آنها جان خود را در همان کودکی از دست دادند.  
هیتلر در سن ۱۶ سالگی به خاطر سختی‌های زندگی و بی‌پولی ترک تحصیل کرد و دیگر هرگز تحصیلات خود را ادامه نداد. بزرگ‌ترین آرزوی او داشتن یک حرفه هنری بود. به همین خاطر در سال ۱۹۰۷ تصمیم گرفت وارد مدرسه هنر وین شود تا در آنجا نقاشی بیاموزد اما حتی نتوانست در آزمون ورودی قبول شود.  
در سال ۱۹۰۸ بار دیگر سعی کرد تا شانس خود را برای ورود به این مدرسه امتحان کند اما به خاطر امتیاز بسیار پایین او در سال گذشته و البته سر و وضع نامرتبش، مسوولان حتی به او اجازه ندادند تا آزمون بدهد.  
هیتلر در گیر و دار ورود به این مدرسه بود که مادرش نیز به خاطر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. پس از آن هیتلر حتی نخواست تا سرپرستی خواهر کوچک‌تر از خود که تنها بازمانده خانواده‌شان به حساب می‌آمد را برعهده بگیرد و ۴ سال بعد را در همان وین ماند.  
در این سال‌ها او از طریق فروش کارت‌پستال‌ها و نقشه‌های معماری کشیده شده توسط مادرش خرج خود را درمی‌آورد. این تنها ارثیه‌ای بود که از مادرش به ارث برده بود. البته خودش هم نقاش خوبی بود و بعضی اوقات تابلویی می‌کشید و می‌فروخت. او تمام این ۴ سال را با بدبختی و فلاکت در کنار خیابان زندگی ‌کرد و حتی مکانی برای گذراندن شب‌هایش نیز نداشت.  
در همین سال‌ها بود که هیتلر با مطالعات زیاد به سیاست علاقه‌مند شد و بار دیگر مسیر زندگی خود را تغییر داد اما این بار به سمت سیاست.
 او برای  فرار از ارتش اتریش، در سال ۱۹۱۳ و در زمان جنگ جهانی اول، پنهانی به مونیخ در آلمان سفر کرد.
 او که از پیوستن به نیروی ارتش کشور خود سر باز زده بود، به محض شکست آلمان در جنگ جهانی اول، درخواست پیوستن به ارتش باوارین آلمان را داد و طولی نکشید که مردی که همه فکر می‌کردند از ترس به ارتش اتریش ملحق نشده است، به عنوان یکی از شجاع‌ترین سربازان ارتش آلمان معرفی شد و در دسامبر ۱۹۱۴ مدال صلیب آهنی درجه دوم را دریافت کرد.
 در اکتبر سال ۱۹۱۶، او به وسیله ‌ترکش یک نارنجک به شدت زخمی شده و همین باعث شد تا به عنوان سربازی شجاع و از جان گذشته، مدال صلیب آهنی درجه اول را دریافت کند.  
در اکتبر ۱۹۱۸ هیتلر به خاطر قرارگیری در معرض گازی مسموم دچار کوری موقت شد و به همین دلیل مجبور شد مدتی را در بیمارستان بگذراند. هنوز به درستی بهبود نیافته بود که خبر پایان جنگ جهانی اول و شکست آلمان به او رسید. در این زمان خشم و حس انتقام‌گیری او باعث شد تا به فردی تبدیل شود که تاریخ را تغییر داد.  پس از جنگ، بسیاری از آلمانی‌ها به جرم خیانت به دولت، دستگیر و زندانی شدند. این افراد شامل تعداد زیادی از سربازان و حتی مقامات نیز می‌شدند. آلمان در این زمان در وضعیت بسیار بدی به سر می‌برد و تقریبا هیچ کاری برای مردم پیدا نمی‌شد. همچنین گروهک‌های سیاسی زیادی در محلات گوناگون تشکیل شده بودند. در این میان هیتلر توانست گروهک مورد علاقه خود را یافته و در سال ۱۹۱۹ به عنوان پنجاه و پنجمین نفر گروه در آن عضو شود.  هیتلر معتقد بود که می‌تواند دولتی قدرتمند بسازد که اعتبار و قدرت را دوباره به آلمان بازگرداند. به همین خاطر کودتایی در سال ۱۹۲۳ راه‌اندازی کرد تا دولت حاکم را سرنگون‌ کرده و دولت خود را پایه‌ریزی کند.  اما این کودتا شکست بزرگی خورد و در نهایت هیتلر ۵ سال به زندان لندزبرگ انداخته شد.  
در این ۵ سال او در زندان بیکار نبود و دائم به دولتی می‌اندیشید که می‌خواهد راه‌اندازی کند. حتی افکار خود را در کتابی نوشت و به محض آزادی، کتاب خود به نام «نبرد من» را به چاپ رساند.  
در جولای ۱۹۳۲ هرچند انتخابات ریاست جمهوری آلمان را از دست داد و پاول هیدنبرگ به ریاست جمهوری رسید، ولی توانست آن‌قدر پشتیبان جمع کند که مطمئن باشد دیگر در راه رسیدن به هدف خود موفق است. به هر حال در ژانویه ۱۹۳۳ هیدنبرگ او را به عنوان صدراعظم آلمان منصوب کرد.  یک سال و نیم هیتلر در این پست بود تا اینکه هیدنبرگ از دنیا رفت و در این زمان هیتلر توانست با استفاده از نفوذ خود و بی‌ثباتی کشور به عنوان یک رهبر و پیشوا کار جدید خود را آغاز کند. اولین کار او فرستادن مخالفان به اردوگاه‌های کار اجباری و دور کردنشان از خود بود. او تبلیغات  گسترده‌ای را ‌درباره  قدرت آلمان‌ها آغاز کرد و در این تبلیغات به سرکوبی و سرزنش کمونیست‌ها پرداخت.  
درست زمانی که تمام دنیا از شروع جنگ جهانی دیگری هراس داشت، هیتلر ‌توانست بدون جنگ و خونریزی با اتریش متفق شود اما با فرستادن سربازان به لهستان در آگوست ۱۹۳۹ دیگر ارتش‌ها نمی‌توانستند کناری ایستاده و تنها تماشاگر باشند. همین باعث شد تا جنگ جهانی دوم نیز آغاز شود. هیتلر با وجود 
پیشرفت‌های نظامی سریع، سرانجام شکست سختی خورد و به سرعت مواضعش را از دست داد. در حالی که نیروهای دشمن با شتاب در حال پیشروی‌بودند.
 هیتلرکه نمی‌خواست به دست نیروهای دشمن کشته شود، زمانی که متفقین موفق به محاصره آنها شدند، پس از نوشتن وصیتنامه‌اش، به همراه ‌نامزد خود اوا براون ابتدا با ‌خوردن کپسولی حاوی سیانور دچار گیجی شده و سپس با شلیک به سر اوا و پس از آن خودش، در آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد.
 از آنجا که هیتلر نمی‌خواست جسدش به دست دشمنانش بیفتد، خواسته بود تا جسدش سوزانده شود و طبق وصیت او جسدش سوزانده شد. هیتلر در زمان مرگ خود ۵۶ سال سن داشت.

  هیتلر نقاش خوبی بود و بعضی اوقات تابلویی می‌کشید و می‌فروخت

عجیب‌ترین نکات زندگی هیتلر

  با اینکه شجاعت و قدرت هیتلر در تمام آلمان و حتی دنیا زبانزد شده بود اما این پیشوای جنجالی همیشه از رانندگی هراس داشت و به همین خاطر هرگز سعی نکرد رانندگی را بیاموزد. او تا زمان مرگ یک بار هم خودش رانندگی نکرد.
   اتومبیل فولکس قورباغه‌ای در زمان هیتلر ساخته شد. البته شکل ظاهری آن از توضیحات و طرح‌هایی که هیتلر داده بود، الهام گرفته شد. زیرا هیتلر معتقد بود که اتومبیل باید گرد و کوچک و درست مانند یک قورباغه باشد.
  پرنس جان معروف در کارتون رابین هود را به خاطر دارید که در هنگام ناراحتی انگشت خود را می‌مکید، هیتلر نیز رفتاری مشابه این پادشاه احمق داشت. برخلاف ظاهر مستبد، هیتلر به خاطر کودکی بسیار سختی که گذرانده بود، از بیماری روحی رنج برده و به همین خاطر در زمانی که استرس شدید به او وارد می‌شد مانند کودکان شروع به مکیدن انگشت یا جویدن ناخن‌هایش می‌کرد.
  هیتلر و نامزدش اوا براون درست ۳۶ ساعت قبل از خودکشی و در یکی از همان پناهگاه‌های مخفی زیرزمینی ازدواج کردند.
   هیتلر از بیماری بی‌خوابی (اینزامنیا) شدیدی رنج می‌برد. به طوری که فقط در زمان‌هایی که از لحاظ روحی در آرامش کامل بود، در نزدیکی ۴ و ۵ صبح به خواب رفته و ساعت ۷ و ۸ نیز از خواب بیدار می‌شد. با داروهای فراوانی که برایش تجویز شده بود، گاهی می‌توانست تا ۱۱ صبح بخوابد که این امر باعث خوشحالی او  می‌شد.
   اشتهای هیتلر در مورد شکلات و شیرینی بی‌انتها بود، مخصوصا در مورد شکلات، به طوری که روزانه در حدود ۹۰۰ گرم شکلات خورده و مقدار زیادی نوشیدنی شکلات داغ با ۶ قاشق شکر درحالی‌که روی آن با خامه زده شده پوشانده شده بود، می‌نوشید. در کنار اینها همیشه میزان زیادی شیرینی و کیک آن هم از نوع خامه‌ای و شکلاتی پای ثابت دسرهای هیتلر بودند.
   موهای هیتلر همیشه مرتب به نظر می‌رسیدند و در کل او فردی بود که همیشه به مرتب بودن اهمیت بسیاری می‌داد. اما از همان کودکی از کوتاه کردن مو به شدت هراس داشت. به همین خاطر آرایشگرش باید یا در زمان خواب موهای او را کوتاه می‌کرد یا آن‌قدر با احتیاط این کار را انجام می‌داد که هیتلر متوجه آن نشود.  
اگر یکی از این آرایشگرها در انجام کار خود کوتاهی کرده و باعث ناراحتی هیتلر می‌شد، بدون شک به مرگ محکوم می‌شد. همچنین هرگز اجازه نمی‌داد تا شخص دیگری صورت او را اصلاح کند. این کار را همیشه خودش انجام می‌داد زیرا از اینکه کسی بخواهد تیغ را روی گلویش بالا و پایین ببرد به شدت می‌ترسید.
  هیتلر علاقه بسیاری به غذاهای دریایی به خصوص خرچنگ داشت، به طوری که به گزارش یکی از صمیمی‌ترین دوستانش، هرمان گورینگ، در هر وعده غذایی ۱۰ خرچنگ را می‌خورد.
   طبق گفته نزدیک‌ترین آشنایان هیتلر، او قبل از انجام هر کدام از عملیات‌های نظامی با فالگیر خود مشاوره می‌کرد. همچنین اعتقاد شدیدی به صحبت‌ها و پیشگویی‌های آنها داشت به طوری که اگر آنها کاری را منحوس و بد شگون می‌دانستند به طورکلی از انجام دادن آن حتی تا زمان مرگ هم خودداری می‌کرد. او راه و روش فالگیری را از مشاوران خود یاد گرفته و گاهی اوقات و در زمان دوری از آنها، خودش فال می‌گرفت. حتی او برای انجام خودکشی هم به طالع‌بینی و فالگیری روی آورده و وقتی جواب این فالگیری‌ها را مثبت دید، اقدام به خودکشی کرد.  
  هیتلر علاقه زیادی به فیلم و مخصوصا دیدن آن در سینما داشت. به طوری که  دستور ساخت یک سینما در خانه خود را داد. از فیلم‌هایی که هیتلر علاقه زیادی به دیدن آنها داشته و در موقع فراغت، دیدن آنها را به فیلم‌های جدید هم ترجیح می‌داد، کینگ‌کنگ و تونل بودند.  او بعضی از مواقع به تقلید از کینگ‌کنگ خوشحالی خود را با کوبیدن مشت روی سینه‌اش نشان می‌داد.
   هیتلر به  شدت از بیماری‌های مختلف هراس داشت و به همین خاطر با خوردن داروهای زیادی که حتی به بیشتر آنها احتیاجی هم نداشت به خیال خود از ابتلا به این بیماری‌ها جلوگیری می‌کرد. اما همین داروها باعث شدند تا او به بیماری‌های روده‌ای مزمن دچار شود. پس از آن برای بالا نرفتن فشار خون و تصفیه شدن آن هیتلر به طور دائم از زالوها استفاده می‌کرد. در نزدیکی پایان جنگ جهانی دوم، بسیار نگران مسمومیت به خاطر استشمام هوای آلوده شده بود، اما قبل از اینکه بخواهد از داروهای عجیب دیگری استفاده کند، از دنیا رفت.
    در اواخر عمر هیتلر و زمانی که یکی از دوستانش به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد، او در کالبد شکافی شرکت کرده و متوجه شد که خوردن نوعی گوشت آلوده باعث مرگ دوستش شده. از آن زمان به بعد تصمیم گرفت برای همیشه با خوردن گوشت خداحافظی کرده و به خوردن سبزیجات روی آورد.
 

منبع: همشهری سرنخ