ارسطو در کتاب اخلاق نیکو ماخوس و خواجهنصیر در کتاب اخلاق ناصری و خواجهنظام در کتاب سیاستنامه در بسط و تحکیم آداب حکمرانی و حکومت وجه مشخصی به رفتار اخلاقمدارانه و فضیلتمحور دادهاند و شاید از این رهگذر بود که فارابی مدینه فاضلهای میجست که چارچوبهای آنرا سراسر اخلاق مشخص میکرد.
حفظ قدرت به هر بهایی سرآغاز تفکر دولت مدرن در مغرب زمین است.آنجا که قدرت ، اصل قرار میگیرد و تمام معیارها و موازین باید در پای قدرت قربانی شود، این نگاه بهصورت مشخص در افکاری رقم میخورد که در کتاب شهریار ماکیاول تمرکز پیدا میکند.
گفتمان انقلاب اسلامی که با تلاشهای امام ، مردم و مجاهدات شهدا توانست واضع حکومت اسلامی باشد، اصل اساسی خود را بر اخلاق قرار میدهد و قدرت را فرع بر اخلاق میداند.
این گفتمان قدرت را برای حفظ ارزشهای متعالی اخلاقی میداند و حکومت و فرمانروایی را زمانی ارزشمند میداند که حقوق پایمال شده ناتوانی از دست ظالم و ستمگری گرفته شود.
امروز تکاپوی برخی کنشگران سیاسی بیان میکند که برخیها! بهجای اصل «قدرت برای خدمت»، گزینه «قدرت برای ثروت و تمتعات حزبی و گروهی» را هدف قرار دادهاند.
رواج شایعه، بدگمانی، تهمت، غیبت و بیانصافی، تبارگرایی، باندبازی و شعارگرایی و خودمحوریها همه حکایت از نوعی کماعتنایی به معیارهای اخلاقی در جامعه است. این رفتارهای سوء اثرات خود را در به حاشیه راندن تفکر اخلاقی و اخلاقگرایان به ظهور میرساند.
شاید امروز فرصتی باشد که با بازگشت به گفتمان اخلاقمدار بر مؤلفههایی چون خداخواهی، خدمت صادقانه به مردم، کارآمدی و عملگرایی، ترویج روحیه جهادی و پرهیز از شعاربازی تأکید کنیم.
اگر اخلاق معیار قرار گیرد واژههای پیروزی و شکست، معانی روشنتری از خود بر جای میگذارند و تا زمانیکه بر معیارهای اخلاقی تأکید میشود و صداقت دستمایه سیاست قرار میگیرد، پیروزی واقعی بهدست میآید.
پس بیاییم در ترازوی خداخواهی و مردمباوری خود را بسنجیم و طرح نویی از سیاستورزی ارائه دهیم؛ شاید فردا دیر باشد.