تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۸۵ - ۰۷:۰۳

فریبرز بیات : 26 سال از مبارزه بی امان ایران با مواد مخدر می گذرد. «کاهش عرضه» استراتژی مبارزاتی ما در طول تمامی این 2.5 دهه بود.

در این استراتژی معتاد «مجرم» تلقی می شد و تمام سعی و تلاش دستگاه های مسئول بر مقابله فیزیکی با مواد، اعتیاد، معتاد و قاچاقچیان استوار بود. بر همین اساس بیش از 10 هزار نفر از نیروهای انتظامی و نظامی بسیج شدند و سه میلیون و 100 هزار نفر را دستگیر و زندانی کردند، هزاران تن مواد کشف و امحا شد، گروهی از معتادان و قاچاقچیان به اردوگاه ها اعزام یا اعدام شدند و زندان ها، اردوگاه ها و مراکز قرنطینه متعددی ایجاد شد.

اما حاصل و نتیجه این روش مقابله و مبارزه چیست؟
میانگین سن معتادان در ایران به شدت کاهش یافت و به سنین زیر 20 سال رسیده است، 88 درصد تریاک و 95 درصد مرفین کشف شده در جهان از مرزهای ایران عبور کرده به همین دلیل نیز سالانه کشفیات ایران 20 تا 30 درصد افزایش می یابد، گسترش مواد مخدر صنعتی و روانگردان ها که شکل جدید آن دانش آموزان را هدف گرفته است، گردش پول های کثیف ناشی از تجارت مواد مخدر در چرخه اقتصاد و در نهایت شهادت سه هزار و 500 نفر از بهترین نیروها، تصویری از وضعیت امروز مواد مخدر در جامعه ماست.

این نتایج زیانبار و خسارت های مادی و معنوی بیشمار چندی است مسئولان را ناگزیر از اعتراف به خطا و اشتباه بودن راه رفته و تغییر در روش مبارزه با مواد مخدر کرده است. اکنون دیگر به صراحت اعلام می شود که مقابله فیزیکی به تنهایی کافی نیست و باید کار فرهنگی انجام شود.

این سرآغازی است بر «استراتژی کاهش تقاضا». اساس چنین استراتژی، پیشگیری و مصونیت سازی است، در این شیوه معتاد «بیمار» تلقی می شود نه مجرم به همین دلیل نیز به جای به کارگیری اهرم های فشار و اجبار و مقابله فیزیکی بر فعالیت های فرهنگی پیشگیرانه و آگاه سازی جامعه و به ویژه نسل جوان تأکید می شود.

اگر ناکارآمدی روش های گذشته را در کنار این نکته قرار بدهیم که 44 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر 30 سال قرار دارند و جوان محسوب می شوند به ضرورت اتخاذ سیاست های پیشگیرانه و آگاه سازی در زمینه مبارزه با مواد مخدر بیشتر پی می بریم.

اما در پیش گرفتن چنین استراتژی چندان سهل و ساده نیست. نخست باید ذهنیت مسئولان، سیاستگذاران و برنامه ریزان نسبت به مسأله اعتیاد و زمینه شیوع و گسترش آن در بین نسل جوان کشور اصلاح  شود.

برخی پژوهش ها تأکید می کنند افسردگی، یاس، فقدان امید به آینده و نبود بستر و فرصت های لازم برای تحرک و ارتقاء از جمله مهم ترین عوامل گرایش به مواد مخدر در بین نسل جوان است. اگر چنین باشد کاری سخت و همه جانبه در پیش است که نمی توان آن را به دستگیری چند نفر یا برخی فعالیت های پراکنده، محدود و ناپیگیر تقلیل داد و عزمی ملی می طلبد.

گام دوم اصلاح ساختار دستگاه های مسئول در این زمینه است. متناسب با چنین برداشت و طرز تلقی از زمینه ها و علل شیوع و گسترش مواد مخدر در جامعه، نیروها و دست اندرکاران امر مبارزه نیز باید صبغه ای علمی و فرهنگی داشته باشند تا انتظامی و نظامی. همچنین بودجه و امکانات چنین مبارزه ای باید از دستگاه های انتظامی و قضایی و مراکز تأدیب، تنبیه و زندان ها به سوی دستگاه های آموزشی، فرهنگی، مراکز بهداشتی و بیمارستان ها و رسانه ها تغییر جهت دهد.

در گام های بعد روش های چنین مبارزه فرهنگی نیز، الگوی واحد و یکسانی نخواهد داشت، بلکه متناسب با جمعیت هدف، گروه سنی، سطح دانش و بینش، نگرش ها و علائق و نیز مقتضیات منطقه ای، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در استان های کشور، روش مبارزه شکل متفاوتی به خود خواهد گرفت.

لحاظ چنین ملاحظات و مقتضیاتی ناگزیر نتیجه را دیریاب خواهد کرد و به همین دلیل مسئولان نابردبار و کم حوصله که به نتایج زودرس برای اعلام گزارش کار می اندیشند راضی نخواهند شد و احتمالاً در نیمه راه به فکر راه های میانبر و برگشت به شیوه های گذشته خواهند افتاد.

انتظار می رود سه سند راهبردی و ملی در زمینه مبارزه با مواد مخدر که اکنون مراحل تصویب را در مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت و ستاد مبارزه با مواد مخدر طی می کنند به ملاحظات و ظرایف علمی استراتژی پیشگیرانه کاهش تقاضا توجه لازم را مبذول دارند و به چرخه سیاست های ناپیگیر مبتنی بر سعی و خطا در عرصه مبارزه با مواد مخدر پایان دهند.