در حالی که با نگاهی به هدف و اساس برنامهسازی و برنامهریزی رسانهای، این گروه سنی، حتی نسبت به دیگران از اولویت بیشتری برخوردارند. ذهن یک کودک و نوجوان مثل نوار سلولویید شفافی تمام اتفاقات را با وضوح و روشنی، بی اینکه انرژی زیادی مصرف کند ثبت میکند و این تصویرها میتوانند هر کدام به شکلی روی روحیه و زندگی آیندة او مؤثر باشند.
اگر کارکرد رسانه تلویزیون بهطور اصولی بررسی شود، برنامهسازی برای این گروه باید با در نظر گرفتن خصوصیات ذهنی، موقعیتهای فکری و روحی آنها، تلفیقی از سرگرمی دلنشین و آموزش باشد؛ آموزشی که مدام خود را به رخ نکشد و تلویزیون را تبدیل به کلاس درس و مدرسه نکند. همه ما برنامههای ماندگاری را از دوران بچگی به یاد داریم، از محله برو بیا، با آن کاراکترهای دوست داشتنی تا خونه مادربزرگه و مخملخان و حتی همین کلاه قرمزی که دوبارهسازیاش، در ایام تعطیلات نوروزی توانست بزرگترها را هم شیفته خود کند با به یادآوردن هر کدام از اینها حتی بین هیاهوی دلتنگ این روزها، برای لحظهای هم که شده، کمی آرامش و شادی آن دوران را احساس میکنیم.
اما گذشته از تمام اینها، چیزی که بهطور خاص جای آن در برنامههای کودک و نوجوان خالی است و هیچ وقت در رسانه تصویری جدی گرفته نشده داستانگویی است. ما همیشه داستان را منحصر به کتابها یا رادیو دانستهایم و از ارزش و استفاده از آن در ساختار برنامههای تلویزیونی برای این رده سنی غافلیم. داستان سرچشمه همه تخیلاتی است که بخش زیادی از خاطرات و احساس ما حتی نسبت به آینده را میسازند.
قصه و قصهگویی در کودکی همه ما به شکلی حضور داشته و همراه لحظههایمان بوده، هنوز هم تصویرهای مختلفی از قصههای مادرها در گوشمان است. فکر نمیکنم صدای گرم زنده یاد محمد عاملی- قصهگوی شیرین چند سال قبل- را کسی از یاد برده باشد. اما با وجود اینکه قصه و داستانگویی جایگاه عمیق و تاریخی در فرهنگ ایرانی دارد، (ازتعریف داستانهای شاهنامه به وسیله پدربزرگها تا قصههای جن و پری و... ) اما در رسانههای تصویری هرگز این موضوع جدی گرفته نشده و هیچ وقت شاهد داستانگویی به کمک تصویر که همراه با جذابیتهای ویژه این مدیوم باشد، نبودهایم.
البته برنامههایی بودند که به کمک هنرمندی و سلیقه چند نفری در عروسک گردانی و کار با عروسک ساخته شدند، اما هنوز هیچ قالب مشخصی که بتواند ترکیب مناسبی از قصهگویی و روایت قصه (نه در دل یک ماجرای تصویری، که به وسیله یک راوی) و با امکانات تصویری رسانه تلویزیون باشد، برای این منظور پیشبینی و اجرا نشده است. در حالی که قصه و داستان قبل از هر محرک ذهنی و هر سرگرمی دیگری آشنای بچههاست و میتواند راه تازهای برای آشتی دوباره بچهها با رسانه تصویری باشد و برای لحظاتی هم که شده آنها را از دنیای غولهای کامپیوتری کارتونهایی که سر و شکلشان برانگیزند.
هیچ تخیل دلنشینی نیست به عالم باصفای قصه و داستان بیاورد. البته زمزمههایی در کار است که قرار است برنامه یا برنامههایی در این زمینه و با چنین مضمونی بهزودی روی آنتن برود، برنامهای که محور اصلی آن قصهگویی برای بچههاست. هر چند که این را باید به فال نیک گرفت، اما امیدوارم سر و شکل و ساختار برنامه هم متناسب با این ایده خلاقانه، جوری باشد، که قابلیتهای تصویر رانادیده نگرفته و از آنها در جهت جذابیت روایت یک داستان بهره بگیرد.
به هرحال وجود چنین برنامههایی یادآوری و شروع خوبی است که کمی هم جایگاه قصه و قصهگویی در جذب تماشاگران جدی گرفته شود.