همشهری آنلاین: یک عکس فقط ثبت یک منظره زیبا نیست، عکاسی در سفر، یعنی نفوذ به قلب منطقه و شناخت و به تصویر کشیدن مشخصات خاص آن منطقه، بهگونهای که بیننده عکس با دیدن آن حس کند به آن منطقه رفته است.
فضا را فشرده کنید
با استفاده از لنز بلند، اجزای تصویر را که ممکن است از هم دور باشند به هم نزدیکتر نشان دهید. در گزارش منطقه روستایی «کانکتیتوت»، «دیوید مکلین» از یک لنز تلهفوتو ۳۰۰ میلیمتری استفاده کرد تا ساختمان انبار را که در انتهای کادر بود کمی نزدیکتر به تپه نشان دهد؛ طوری که انگار انبار به وسط جاده آمده است. «آرون هیوئی» برای عکاسی از سیبری، دوربین را روی سهپایه گذاشت و زمانسنج خودکارش را روشن کرد و با لنز ۴۰۰میلیمتری از خودش و نویسنده در حالیکه مسیر جاده را بالا میرفتند، عکس گرفت. هرچه فاصله کانونی بیشتر باشد عناصر دورتر، نزدیک جلوه میکنند. به گفته هیوئی با این ترفند کوه جابهجا میشود و فضا میشکند. از این شیوه برای بهتر به تصویر کشیدن پیچوخم جادههای کوهستانی استفاده کنید.
برای عکاسی منظره به یک موضوع قوی نیاز دارید
عکاس مجله، «کریس لیبوتیلیر» میگوید: «برای عکاسی با نمای باز، به موضوعاتی قوی نیاز داریم؛ در کنار کوههای زیبا در پسزمینه به عناصرمتفاوتی مثل درخت، تختهسنگی زیبا و در کل عنصری متفاوت از زمینه نیاز داریم و چه بهتر اگر این عنصر انسان و به موضوع تصویر مربوط باشد. مثلا کشاورزی که روی زمین کار میکند. آنوقت دیگر تصویر ما یک داستان برای گفتن دارد.» در مجله «سفر نشنالجئوگرافیک» گزارشی از ویتنام به نام «هندوچین» منتشر شد. لیبوتیلیر، رود «پرفوم» را در غروب آفتاب به تصویر کشید، در حالی که قایقی روی آب آرام در حرکت بود. کوه در زمینه و شاخههای درختان در پسزمینه کادر بودند و قایقران با اینکه در تصویر واضح نبود، اما عنصر غالب ترکیببندی بود. وجود قایقران باعث شد تا عکس فقط یک منظره را نشان مخاطب ندهد و به این ترتیب به تابلویی که یک فرهنگ را به تصویر میکشید، بدل شد.
نور را از دست ندهید
بهتر است با نور طبیعی کار کنید و یادتان باشد برای عکاسی از منظره، سایهها مهماند. لیبوتیلیر، معمولا نور زاویهدار را ترجیح میدهد، یعنی نور پس از طلوع و غروب آفتاب در روزهایی که آسمان صاف است، چراکه در این موقعیت رنگها به بهترین صورت جلوه میکنند.
هنگامی که در جنگل عکاسی میکنید، دعا کنید آن روز ابری باشد چون نور مستقیمی که از لابهلای درختان میتابد، تصویر را خراب میکند. اما گاهی اوقات همین نور به کارتان میآید. «مکدوف اِورتن»، میخواست برای گزارشی از سوارکاری بومیان آمریکا عکاسی کند؛ موضوع یکی از عکسهای او ردیفی از سوارکاران بودند که با لباسهای سنتیشان میان درختان سوارکاری میکردند. در این موقعیت، سایهها به کار نمیآیند و در عوض نوری که از لابهلای برگها بر چهرهشان میتابید خیلی مفید بود.
از دریا هنگامی که آبی است، عکاسی کنید: گفتیم برای عکاسی از منظره باید بعضی قانونها را بشکنیم، یکی همین ساعت عکاسی است. اگر یادتان باشد بهترین ساعات عکاسی هنگام طلوع و غروب آفتاب است اما وقتی که میخواهیم از دریا عکاسی کنیم ظهر بهترین موقع است، چراکه دریا آبیتر از همیشه میشود. هنگام صبح و غروب آب دریا مات و کدر است. اگر میخواهید از دره «گرند کنیون» زیر آسمان صاف عکاسی کنید، صبح و غروب بهترین موقع است؛ اما اگر آسمان ابری بود وسط ظهر هم خوب است.
خودتان را برای عکاسی از غروب آفتاب معطل نکنید: عکاسان تازهکار دوست دارند از طلوع و غروب آفتاب عکس بگیرند، اما کمتر این عکسها را در مجلهای میبینیم. عکاسان مجله وقت خود را صرف این جور عکسها نمیکنند. هیوئی میگوید: «من عمدا از این صحنه عکس نمیگیرم، خیلی تکراری شده. اما لحظه پس از بالا آمدن خورشید یا درست بعد از غروب آفتاب را بارها ثبت کردهام. نور آن لحظه زیباست، رنگها متفاوتند و عناصر تصویر بدون نور آزاردهنده، روشناند.»
زیر نور آفتاب عکاسی کنید: هیوئی برای گزارش «تغییر جهت» که گزارشی از یک مادر و پسر دوچرخهسوار بود، زمانی را برای عکاسی انتخاب کرد که خورشید هنوز بالای افق بود. نور از میان ابرها میتابید، زمینه عکس کلیسای «سنفرانسیس» در شهر «اسیسی» بود. عنصر اصلی در ترکیب عکس؛ درختان زیتون بود و جادههای مارپیچ در زمینه عکس قرار داشتند.
از سایهها استفاده کنید: «کاترین کارنو» وقتی برای گزارش «ناپایی دیگر» عکاسی میکرد، نور غروب را انتخاب کرد. نور تپه پردرخت را روشن کرده بود؛ جایی که دوچرخهسواری در جاده میرفت. کارنو از او خواست تا این مسیر را دوباره رکاب بزند. خودش پشت انبوه درختان بلوط و شاخههای آویزانشان ایستاد تا ترکیب کامل شود. هنگامی که نور مستقیم است باید با استفاده از چیزی جلوی آن را بگیرید. نور نارنجی غروب روی دوچرخهسوار افتاده بود و ترکیب زیبایی به وجود آمده بود و قاب تصویر را هم درختان فرا گرفته بودند.
اورتن دوست دارد درست پشت به غروب آفتاب عکاسی کند نه مقابل آن: «در گرند کنیون که بیشتر عکاسان از آن رو به آفتاب عکس میگیرند، من جایی که نور افتاده را ترجیح میدهم؛ این بهترین حالت است.»
منتظر بمانید
اگر نیمی از عکاسی منظره، پیدا کردن زاویه مناسب است، نیم دیگرش این است که منتظر بمانید تا همه عناصر ترکیب کنار هم جمع شوند. عکسی که لیبوتیلیر از رود پرفوم گرفت و پیشتر به آن اشاره کردیم، آن قایقران را نیاز داشت که اگر او نبود شاید اصلا عکس منتشر نمیشد. او وقتی زاویه مناسبش را پیدا کرد، آنقدر منتظر ماند تا عنصر دلخواه ترکیبش هم آمد. اگر بخواهم مثال دیگری بیاورم، عکسی است که او در ویتنام گرفت؛ از آرامگاه «خای دین»، مقبرهای باشکوه در منطقه «هو». او ترکیب مناسبش را پیدا کرد، کادر را هم بست اما عکس نگرفت و منتظر ماند تا اینکه زنی جوان چتر بهدست از آنجا عبور کرد. زن عنصر متحرکی بود که ترکیب را کامل میکرد.
نمونههایی از این دست زیاد است؛ مانند وقتی که هیوئی یک روز تمام وقت گذاشت تا ترکیب دلخواهش را بهدست آورد. او میخواست از مقبره «صوفی» در پاکستان که دچار آتشسوزی شده بود، عکاسی کند. خودش میگوید: «تمام روز مقبره را بالا و پایین رفتم و گشتم، فقط منتظر بودم تا شخصیتی که مورد نظرم بود از راه برسد. در آخر مردی که ردای بلندی به تن داشت از راه رسید و جلوی آرامگاه زانو زد. این همان لحظهای بود که هیوئی منتظرش بود. هیوئی توصیه میکند که باید صبر کنید تا تمام عناصر کامل شوند؛ مکان، نور و شخصیتها. این عنصر آخر همیشه منتظرتان میگذارد.»
چشماندازها اصولا افقی هستند اما یادتان نرود که میتوانید آنها را از زاویه بالا یا عمودی بگیرید. بیشتر عکسهایی که چاپ میشوند، عمودی هستند چون میتوان آنها را در یک صفحه یا حتی نیمصفحه چاپ کرد ولی مناظر افقی ۲ صفحه کامل میخواهند. عکس روی جلد هم عمودی است اما با ویژگیهای متفاوت. «تصویر جلد باید بسیار گیرا باشد و اصلا شلوغ نباشد چون روی جلد تیتر میخورد. در کل، ترکیب این نوع عکس باید ساده باشد.» اینها را «پالانی موهان» میگوید که عکس او از مجسمه بودا در سریلانکا، روی جلد چاپ شده است.
بالا بروید
درست مثل عکاسی در شهر، دبیر عکس، عکسهایی را میپسندد که به سوالهایی از این دست جوابدهد و عکسهای چشمانداز پاسخی برای این پرسش است: «این منطقه چه شکلی است؟»
کاترین کارنو، وقتی برای گزارش منطقه «پراونس» در فرانسه عکاسی میکرد یک دورنما نیاز داشت؛ نمایی از استخر هتل از زاویه بالا. استخر زیبا بود ولی کار تکراری میشد. او یک زاویه خوب پشت یک حصار پیدا کرد. شاخ و برگها را پسزمینه گذاشت. روی یک صندلی ایستاد و سهپایه را هم روی صندلی گذاشت. با خودش گفت: «عکسی میگیرم که مثل هیچ عکس دیگری نباشد.» اما مشکل اینجا بود که صبح میشد و هیچکس در استخر شنا نمیکرد. راهحل چه بود؟ خودش شنا کند؟ همین کار را کرد و درحال شنا دکمه عکاسی از راه دور را زد. عکسش در مجله چاپ شد.
- هواپیما: وقتی نه برجی هست نه جایی که از آن بالا بروید، تنها راه اجاره کردن هواپیما، بالگرد یا شاید هم بالن است. «جیم ریچاردسون» عکاس گزارشی با عنوان «گمشده در جشن» بود. او سوار یک هواپیمای کوچک شد تا از بالا عکس بگیرد؛ «زمین مانند یک لحاف چهلتکه بود با حصارهای سنگی. اگر از بالا عکاسی نمیکردم باید کلی زمان میگذاشتم تا زاویهای خوب برای عکاسی از حصارها پیدا کنم.»
ریچاردسون هواپیمایی را ترجیح میدهد که بالش بالا باشد و پنجرهاش باز شود. او برای اجاره هواپیما کلی دفترچه راهنمای تلفن را گشت. بالگرد خیلی گران است و هواپیماهای کوچک هم ساعتی ۱۵۰ دلار اجاره میگیرند. او معمولا چند دقیقه پیش از طلوع آفتاب یا یک ساعت پیش از غروب سوار هواپیما میشود. ریچاردسون میگوید: «از بالا همهچیز عالی به نظر میرسد. اما وقتی پایین میآیید، میبینید سوژه در عکستان چقدر کوچک است.» او عکس جشن را از ارتفاع ۱۰۰۰ پایی (حدود ۳۰۰ متری) گرفت؛ هنگام عکاسی هوایی از مناظر در ارتفاع پایین و با لنز زاویه باز عکاسی کنید. سرعت شاتر را روی درجه سریع بگذارید. دست یا آرنجتان را به دیوار هواپیما تکیه ندهید چون باعث لرزش دستتان میشود. بسیار بسیار به ترکیب عکستان دقت کنید چون قرار گرفتن در موقعیت مناسب با هواپیما مشکل است و همهچیز به سرعت اتفاق میافتد. تجربه عکاسی هوایی از مناظر اصلا آسان نیست ولی بسیار جالب است.!