صدای تیرهای هواییای که از سر شوق شلیک شده نیز شنیده میشود. چچنها برای رسیدن به چنین روزی هزینههای بسیاری پرداختهاند.
جمعی از روزنامهنگاران ترکیه سال 1995 موقع ورود به پایتخت چچنستان، آنچه را میدیدند باور نداشتند؛ چراکه میدان مرکزی «گروزنی» زیر دهها تن بمب هواپیماهای جنگی به تلی از خاک بدل شده بود. البته در برابر چیزهای دیگری که چچنستان در این جدال از دست داد، ویرانی گروزنی اهمیت چندانی ندارد...
سال 1991 در روزهای هرجومرج ناشی از فروپاشی شوروی، استقلال چچن کوچک، خبر مهمی تلقی نشد؛ زیرا در آن مقطع هر یک از 15 جمهوری اتحاد شوروی یکی پس از دیگری استقلال خود را اعلام میکرد. بدین ترتیب چچنستان نیز بهعنوان زیرمجموعه فدراسیون روسیه با یک تحلیل حقوقی، بیرق عصیان برافراشت.
استقلالطلبان چچن معتقد بودند بهدلیل از بین رفتن شوروی و به خاطر اعلام استقلال جمهوریهای تشکیلدهنده آن، چچنستان هم میتواند از روسیه جدا و به کشوری مستقل بدل شود. سرانجام نبرد بین روسیه و چچنستان آغاز شد و بهرغم مقاومت بالای جنگجویان چچن و نیز بهرغم کاهش قدرت ارتش روسیه نسبت به زمان حاکمیت شوروی، روسیه به پیروزی دست یافت و چچنها مجبور به عقبنشینی شدند؛
هرچند به تعبیر دقیقتر این عقبنشینی را میتوان عملی تاکتیکی به حساب آورد. آن روزها فرمانده نیروهای جنوبی چچن، «روسلان گلایف» در روستای «کومسومولسکی» با خبرنگاران ترکیهای ملاقات کرد و در حالیکه جتهای روسی در آسمان منطقه جولان میدادند، با اعتماد به نفس گفت: «اگر بخواهیم میتوانیم گروزنی را دو روزه تصرف کنیم.»
خبرنگاران که میدانستند روسیه گروزنی را به دژی تسخیرناپذیر بدل کرده، در دل به این ادعا خندیدند، اما چند هفته بعد چچنها واقعا کنترل گروزنی را در دست گرفتند. سربازان جوان روس و جنگجویان جوان چچن تفاوتی اساسی داشتند: یکیشان گرفتار جنگی بود که باوری به انجام آن نداشت و دیگری با ایمان به ضرورت نبردی که در آن شرکت میکرد، حاضر به جانفشانی بود. سال 1996 روسیه از چچنستان عقب نشست.
اینبار نوبت روسها بود که دست به عقبنشینی تاکتیکی بزنند.3 سال بعد، بمبگذاری در آپارتمانهای مسکونی مسکو مرگ چند صد نفر را در پی داشت. از نظر روسیه مقصر چچنها بودند. اگرچه هویت واقعی مهاجمان هنوز هم مشخص نیست، وقوع آن انفجارها درست همان فرصتی بود که مسکو انتظارش را میکشید.
پس از حمله یک گروه از چچنها به «داغستان»، سال 1999 آتش دومین جنگ بین روسیه و چچنستان شعله کشید. در نخستین نبرد پس از فروپاشی شوروی، چچنها علیه مسکو یکدل بودند، اما در نبرد دوم، کرملین موفق شد بین چچنها انشقاق ایجاد کند.
در یک سو چچنهای هوادار مسکو که با کمک سربازان روس در شهرها و قصبهها قدرتی به دست آورده بودند قرار داشتند و در دیگر سو هموطنان جداییطلب آنها که بر کوهستانها حکم میراندند.
از نظر روسها، فرماندهانی چون «اسلان ماسخادف» و «شامیل باسایف» تروریستهایی محسوب میشدند که در پی تشکیل دولتی شریعتمحور هستند و از نظر تجزیهطلبها، روسها دشمنانی اشغالگر و چچنهای طرفدار مسکو افرادی خائن به حساب میآمدند.
عملیات روسها برای تسلط بر چچنستان مدت زیادی به طول انجامید. بنابر برخی ادعاها کسانی در مسکو از ادامه این نبرد سود میبردند. سال 2004 حمله به مدرسهای در «بسلان» آسیب زیادی به موقعیت جنگجویان چچن وارد کرد. یک سال بعد «رئیسجمهوری» جداییطلبان، ماسخادف، کشته شد و در سال 2006 با مرگ باسایف، بر اثر انفجاری که فعلا مشخص نیست از سر حادثه بوده یا براساس نقشهای طراحی شده بود، تحولات مهمی به وقوع پیوست.
«رمضان قادرف» که پدرش، «احمد قادرف» را در عملیات بمبگذاری از دست داده بود، سال 2007 به سمت نخستوزیری انتخاب شد و علاوه بر جلب حمایت کرملین توانست میلیونها دلار را بهعنوان سرمایه به طرف چچنستان سرازیر کند. نقدهای بسیاری بر دولت قادرف وارد میشود. او متهم است ماموران امنیتی وابسته بهخود را در عملیاتهای تروریستی به کار گرفته است.
جنگ 15 ساله چچنها را خسته کرده بود و مدام تعداد جنگجویان پناه گرفته در کوهستانها کمتر میشد؛ تا اینکه روسیه پایان عملیات نظامی را در این منطقه اعلام کرد.
مردم شادکامانه به خیابانها ریختند، اما آمار دهشتناک تلفات انسانی این جنگ باورکردنی نیست: در فاصله سالهای 2009-1991 بیش از 150 هزار چچنی که بیشترشان غیرنظامی بودند کشته و صدها هزار تن بیخانمان شدهاند؛ کودکان و نوجوانان نیز با دلهره ناشی از انفجار بمبها رشد کردهاند.
تجربه سالها جنگ
تاریخ چچنستان پیشتر نیز شاهد وقوع چنین نبردهایی بوده. روسها در سال 1859 قیام قهرمان چچنها، «شیخ شامل» را سرکوب کردند. بهرغم آزادی کوتاه مدتی که انقلاب 1917 برای چچنها به ارمغان آورد، 5 سال پس از پیروزی انقلاب آنها دوباره به مسکو وابسته شدند.
چچنها در مقطع جنگ جهانی دوم از سر اجبار راه آسیای میانه را پیش گرفتند و تا سال 1957 که امکان بازگشت به سرزمین خود را یافتند، آوارگی نیز به تجارب تاریخی آنها افزوده شد. سالهاست زندگی چچنیها در آتش و خون سپری میشود و رسیدن به جشن شادی امروز برای آنها هزینهای سنگین داشته است.
منبع: BBC TURKISH
17 آوریل 2009