به نظرتان وضعیت تئاتر مقاومت در ایران چطور است؟
به دلیل این که چندان درگیر جشنوارهها نیستم و کار خودم را میکنم، خیلی در جریان نیستم. اما آنچه مشخص است این است که اصولا به تئاتر توجه چندانی نمیشود. جشنوارههای تئاتری مختلفی هم که در سال برگزار میشود، مدام ضعیفتر میشوند. در مورد آنچه هم که به نام تئاتر مقاومت میشناسیم، باید بگویم این ژانر در سالهای پس از جنگ شکل گرفت. اوایل هم توجه زیادی هم به آن میشد که رفتهرفته این توجه کم شد و حالا به نظر میرسد فقط به عنوان رفع تکلیف به این تئاتر نگاه میشود. یعنی چند نمایش در حوزه مقاومت در طول سال داشته باشیم و دیگر از آن عبور کنیم.
اما به نظر من این تئاتر میتواند خیلی جدیتر دنبال شود. چون بیشتر از سی سال از جنگ میگذرد و حالا میتوانیم نگاه درستتر و عمیقتری به آن داشته باشیم. کاری که خودم در طول این سالها کردهام، چون به آن اعتقاد داشتهام، این است که تبعات جنگ را بررسی کردهام. در باره آدمهایی کار کردهام که اصلا در جنگ حضور نداشتهاند، اما آسیبها بیشتر متوجه آنها شده است. آنچه در میدان جنگ اتفاق میافتد شاید جایش چندان در تئاتر نیست. به اعتقاد من تئاتر باید روابط انسانی در جنگ را بررسی کند.
گفتید چون اهل جشنوارههای مختلف نیستید، اطلاع چندانی از وضعیت تئاتر مقاومت ندارید. آنچه از حرف شما برداشت میکنم و در حوزه تئاتر مقاومت میبینیم، این است که این گونه تئاتر، اگر بتوانیم اسمش را گونه بگذاریم، مختص جشنوارههاست و نگاه به آن اصلا جشنوارهای است.
در تئاتر مقاومت ما میخواهیم در آدمهایی که در یک برهه زمانی از کشور دفاع کردهاند و اگر این کار را نمیکردند، حال و روز ما این نبود، صحبت کنیم. وقتی این مسئله به یک کار ویترینی و جشنوارهای و از روی تکلیف، تبدیل میشود، طبیعتا تأثیرگذاری مطلوبی ندارد. اصولا هیچ جریان فرهنگی بدون استمرار تأثیرگذار نخواهد بود. از طرف دیگر آسیب دیگری که در طول این سالها وجود داشته این بوده که هرکسی به خودش اجازه داد در باره جنگ و مقاومت نمایشنامه بنویسد و کار کند. تشویق هم شد. بنابراین نمایشنامههایی نوشته شدند و نمایشهایی اجرا شدند که ضعیف بودند.
ما در یازده دوره جشنواره تئاتر مقاومت شاهد کارهای ارزشمندی بودیم. ولی رفته رفته که اجرای کار در حوزه مقاومت تبدیل به راهی برای ورود به تئاتر شد، کارها ضعیف شدند. در صورتی که وقتی برای ما مسئلهای مهم است، باید افرادی این کار را انجام دهند که کاربلد هستند و اجازه ندهیم هر کار ضعیفی روی صحنه برود و تماشاگر دلزده شود. این آسیب به نظرم خیلی جدی است. الان فقط یک پیکره نحیف از تئاتر مقاومت مانده که فقط در جشنوارههایی حضور دارد که نه از نظر کیفی و نه از نظر اجرایی جدی نیستند. صرفا یک نهاد مسئول میخواهد بگوید کارم را انجام دادهام و آمار بدهد.
آسیب دیگر این است که به نظر میرسد هرکس سراغ تئاتر مقاومت میرود چه در مورد جنگ ایران و عراق و چه در مورد فلسطین و اسرائیل، کارش شعارزده و سفارشی است و یا دست کم این پیش فرض وجود داردکه شعارزده و سفارشی است.
این پیشفرض درست است. برای تماشاگر واضح است که کار شعارزده است و اشتباه هم نمیکند. وقتی نمایشی کار میکنیم که فقط شعار میدهد، نباید انتظار داشته باشیم تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند. این اتفاق به دلیل همان تشویقهای بیموردی است که در مورد تمام کارهای مرتبط با جنگ انجام شده و اصلا کیفیت مهم نبوده است.
به نظر من در باره کارهایی هم که در باره مفاخر کشورمان انجام میشود، باید موشکافی و دقت شود. جنگ واقعا یک مسئله جدی در زندگی انسانها بوده و هست. امکان ندارد در مورد جنگ صحبت کنید و طرفدار نداشته باشد، چون مسئله زندگی و مرگ انسانهاست. در سینمای جهان هم فیلمهایی در باره جنگ ساخته شدهاند که طرفداران زیادی دارند. نمایشنامههای زیادی هم درباره جنگ داریم که سالهاست اجرا میشوند و همچنان جذاب هستند. دلیلش هم این است که به شکل عیمق به جنگ و روابط آدمها نگاه شده است. مستقیمگویی هم نمیکند. بلکه ناهنجاریهایی را مطرح میکند که جنگ باعث آنها بوده است. مخاطب ما دوست ندارد فقط یک سری شعار ببیند. این ظلمی است که به تئاتر مقاومت شده است. بعضی وقتها خود ما که کارمان این است رغبتی به دیدن این کارها نداریم. هرچند باز هم نمایشهای خوبی داشتهایم که مخاطب هم از آنها استقبال کرده است.