این‌روزها که نیروهای حماس با عملیات دلیرانه طوفان الاقصی ناز شستی جانانه به رژیم غاصب صهیونیست نشان دادند و مظلومیت چندین‌ساله فلسطین نقل محافل رسمی و غیررسمی دنیا شده، حتما نام «دیوید بن گوریون» بسیار به گوشتان می‌خورد.

همشهری آنلاین: دوچرخه - رابعه تیموری:بن گوریون موسس رژیم جعلی صهیونیستی و نخست‌وزیر وقت این رژیم هنگام اشغال فلسطین بود که جمله معروفش امید واهی صهیونیست‌ها برای سازش فلسطینیان و اشغال بی‌دردسر و تمام‌وکمال فلسطین را نشان می‌دهد. بن گوریون هنگام اشغال فلسطین گفته است: «پیران می‌میرند و جوانان فراموش می‌کنند.» یعنی امیدوار بود که با مرگ نسل دیروز فلسطین، جوانان علم مقاومت را رها کرده، با این رژیم اشغالگر سازش می‌کنند، اما با گذشت زمان غلط بودن محاسبات موسس این رژیم به خوبی نمایان شده و مبارزان فلسطینی امروز که در قالب نیروهای نظامی حماس، گردان جوانان بلاطه و... خواب را از چشم‌های ناپاک غاصبان سرزمین‌شان ربوده‌اند، همان کودکانی هستند که روزی شاهد مبارزه پدران و پدربزرگ‌های خود با صهیونیست های غاصب بوده‌اند.


مبارزه با سنگ و چوب

اگر همه تصاویری که از چند دهه مبارزه مردم فلسطین با نظامیان مسلح اسرائیلی و انتفاضه‌های اول و دوم را زیر و رو کنید، در همه این تصاویر در کنار بزرگسالان چفیه پوش مبارز، کودکانی به چشم می‌خورند که دلیرانه و همپای بزرگترها با قلاب سنگ و چوب به نبرد نظامیان مسلح رژیم اسرائیل می‌رفتند. کودکانی که شهادت کودکان و نوجوانان فلسطینی همسال خود مانند محمدالدره را در آغوش پدرانشان دیده‌اند و همان روزها تصمیم گرفته‌اند تا روزی که سرزمین مادری خود را از غاصبان اسرائیلی پس نگیرند، از پا ننشینند. در انتفاضه اول و دوم تنها سلاح کودکان و نوجوانان فلسطینی سنگ و چوب بود، اما نظامیان اسرائیلی از مبارزه آنها با قلاب سنگ هم هراس داشتند و به بازداشت و محاکمه نوجوانانی می‌پرداختند که در سنگ‌پرانی علیه اسرائیلی‌ها نقش داشتند.


شکنجه و حبس کودکان فلسطینی

در کتاب «کودکی به تاراج رفته» که توسط سه نویسنده‌ اروپایی، عرب و یهودی نوشته شده و در آن خاطرات کودکان زندانی شده فلسطینی توسط رژیم اسرائیل روایت شده، آمده است: «کودک ١۵‌ساله از ناحیه‌ی «حبرون» در رابطه با وضعیت بازجویی خود چنین می‌گوید: سربازها مرا به یک اتاق بردند و روی یک صندلی نشاندند. یکی از آنها دستبندهای مرا باز کرد و به‌جایش دست‌ها و پاهایم را به پایه ‌های صندلی بست. چشمانم همچنان بسته بود. حدود نیم ساعت بعد چشم ‌بند مرا باز کردند. پنج یا شش نفر لباس شخصی در اطراف من حضور داشتند. آنها مرا در مورد دخالتم در درگیری با سربازان اسراییلی سوال پیچ کردند. پرسیدند که آیا تابه‌حال به سمت خودروهای نظامی در جاده‌ها سنگ پرتاب کرده‌ام یا خیر. در ابتدا به هیچ‌چیز اعتراف نکردم. اما دو یا سه نفر آنها بنا کردند به مشت لگد زدن به سر و صورت من. بازجویی حدود پنج ساعت طول کشید. نشستن روی یک صندلی در حالت ثابت و طولانی از سویی، و کتک زدن ‌های بازجویان از سوی دیگر مرا به‌شدت خسته کرده بود. دست‌آخر مرا به سرویس بهداشتی‌ای که در نزدیکی اتاق بازجویی بود بردند. یکی از بازجویان سر مرا گرفت و در توالت فرو کرد. من ترسیده بودم، و وقتی به اتاق بازجویی برگشتیم تصمیم گرفتم اعتراف کنم. من به آنها گفتم که ۵ عدد سنگ به سمت خودروی یکی از شهرک‌نشینان پرتاب کرده‌-ام. آنها هم یک برگه‌ اعتراف کامل بر این اساس آوردند و مرا مجبور به امضای آن کردند.»

مقاومت میراثی برای آیندگان

شاید برای شما عجیب باشد که رژیمی تا دندان مسلح چرا از سنگ‌پرانی چند کودک ترسیده است؟ یا شاید تصور کنید قصد داشته‌اند این کودکان و نوجوانان سنگ‌پران مبارز را گوشمالی دهند تا سایر همسالان هموطن آنها هوس سنگ‌پرانی به سوی خودروهای زرهی اسرائیلی‌ها به سرشان نزند، اما واقعیت این است که اسرائیلی‌ها در همان انتفاضه اول پی برده بودند که نظرات دیوید بن گوریون تصورات خامی بوده که هرگز عملی نمی‌شود و کودکان فلسطینی سنگ‌پران، روزی یل‌های شجاعی می‌شوند که اسلحه به‌دست می‌گیرند و از غاصبین صهیونیسم انتقام سختی می‌گیرند. امروز همان روزی است که آنها از آمدنش هراس داشتند و مبارزان حماس و سایر مبارزان فلسطینی همان کودکان سنگ‌پران دیروز هستند. البته صهیونیست‌ها این را هم خوب می‌دانند که انتقال روحیه مقاومت و شجاعت به این نسل ختم نمی‌شود و باید در انتظار اسلحه به‌دست گرفتن کودکانی باشند که در چشم‌های ناپاک نیروهای غاصب ترس و هراس از دلاوری‌های مبارزان عملیات طوفان الاقصی را دیده‌اند و احساس غرور کرده‌اند. آنها تا آزادی سرزمین مادری خود از پا نمی‌نشینند.