همشهری آنلاین؛ گروه خانواده: دکتر سیده زهرا آقاجانی پژوهشگر اجتماعی در یادداشتی نوشت:
«بر اساس ساختار فرهنگی جامعه ی امروز ایران، به ویژه قوانین مربوط به کار و خانواده، همچنین سنت و عرف اجتماعی، مرد نان آور خانه تلقی می شود. از این رو مشارکت زنان در بازار کار و فعالیتهای اقتصادی زنان ضروری به شمار نمی آید. در حالی که با توجه به دگرگونی های ارزشی و ساختاری دهه های اخیر از جمله افزایش سطح تحصیلات دختران و نیز افزایش سهم پذیرفته شدگان دختر در دانشگاه ها، افزایش میانگین سن ازدواج، دگرگونی ساختار خانواده از نوع گسترده به هسته ای، کاهش بعد خانوار و کاهش قدرت خرید سرپرست خانوار و افزایش قیمتها به شکلی تصاعدی در ده سال اخیر، افزایش سریع میزان مشارکت زنان در سال های آتی قطعی است. از طرف دیگر زنان در خانواده دارای نقشهای مهمی هستند که به ویژه در دوره ی مادری فعال، ضروری است بدان اهتمام ورزند. با این حال علایق و توانایی های زنان به فعالیت های درون خانه محدود نمیشود و این قابلیت را دارند که علاوه بر فعالیتهای تربیتی و تولیدی در عرصه ی خانه و خانواده، در عرصه اجتماع نیز به فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بپردازند و از این طریق هم به بهبود اقتصاد خانواده کمک کنند و هم به بلوغ و استقلال اقتصادی و هویتی دست یابند.
تحقیقات مختلف نشان می دهد به دلیل عدم هماهنگ سازی فضای اشتغال در جامعه با نیازهای حاصل از نقش های زنان از جمله همسری و مادری، زنان دارای اشتغال تمام وقت به مرور با مشکلات جدی فردی و خانوادگی روبرو می شوند. مطالعات در زمینه تعادل کار و زندگی نشان میدهد که بسیاری از افراد در ایجاد هماهنگی نقشهای خاص در زندگی کاری و خانوادگی مشکلاتی را تجربه میکنند (۱). وضعیت زنانی که فعالیت در خارج خانه انجام میدهند در مقایسه با مردان با تفاوت نقشی بیشتری روبرو هستند و سبک زندگی زناشویی آنها تحت تاثیر قرار میگیرد به ویژه در کشورهای در حال توسعه این موضوع نمود بیشتری دارد(۲). برخی پژوهشهای میدانی نشان داده است که زنان شاغل در مقایسه با زنان خانهدار بیشتر اضطراب دارند که این وضع ناشی از تعدد نقشها است. زنانی که نقش کارمند را با نقشهای زناشویی و خانوادگی ترکیب میکنند بیشتر از مردان دچار افسردگی میشوند و از سویی دیگر فشار عصبی ناشی از تعدد نقشها زمینه پیشرفت در عرصههای شغلی را برای زنان محدود میکند(۳). برخی دیگر از پژوهشها نشان میدهد که زنان و مادران شاغل در مقایسه با مردان تعارض کار با خانواده را بیشتر تجربه میکنند. اردامار و دمیرل(۴) در پژوهشی با عنوان تعارض کار و خانواده نشان دادهاند که خستگی فیزیکی و ذهنی در محل کار مسئولیت در خانواده را با دشواری همراه میسازد و مشکلی که در مواجهه با کار ایجاد میشود باعث ایجاد تنش در خانه میگردد. مادران شاغل علی رغم افزایش تحولات جامعه و نقشهای پدران همچنان به عنوان مراقبان اصلی فرزندان محسوب میگردند و این نگرانی رایج است که اشتغال مادران منجر به از دست دادن زمان و بیتوجهی به فرزندان میگردد. علاوه بر این رشد تاریخی اشتغال مادران همزمان با افزایش انتظارات اجتماعی منجر به درگیری در رابطه مادر فرزندی گردیده است(۵). در این فرایند یکی از جدیترین احساسات منفی که مادران شاغل تجربه میکنند احساس گناه است. تیموتی و همکاران (۶) در پژوهشی اثر تعارض کار و خانواده بر احساس گناه و خصومت و تاثیر این احساسات بر رضایت شغلی و رضایت زناشویی را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد تعارض کار خانواده بر رضایت زناشویی تاثیر منفی گذاشته است.
از جمله مسائل دیگری که زنان شاغل با آن مواجه هستند مسئله باروری است(۷). زنان شاغل علی رغم علاقه به فرزند آوری به دلیل احتمال عدم توانایی تحمل مسئولیتهای محل کار، نیاز به استخدام پرستار برای بچه، احتمال کنار گذاشته شدن از کار، مدت مرخصی زایمان و کاهش حقوق و صرف زمان لازم برای فرزند، بارداری را به تعویق می اندازند.
این موارد نمونه های پیامدهایی است که اشتغال تمام وقت زنان در خارج از ایران، محققان اجتماعی را به مطالعه واداشته است. یکی از مهمترین مسایلی که در اکثر تحقیقات به چشم می خورد، اضطراب ناشی از تعدد نقش ها و ترس درونی و زهنی زنان از احتمال وخامت در حفظ تعادل کار – خانواده است. درحالیکه در میان زنان مورد مطالعه، نمونه های موفقی وجود دارند که توانسته اند تعادل کافی در مسئولیتهای نقشی را حفظ کنند، اما همچنان نسبت به آینده مضطرب بوده و معتقدند این اضطراب بر عملکرد فردی آنها و نداشتن آرامش ذهنی تاثیر بسیاری داشته، به گونه ای که حتی در بهترین شرایط، نمی توانند از آنچه وجود دارد، لذت ببرند.»