همشهری آنلاین: از آن پس بود که اهورامزدا همت به خلق دنیای پاکی و نور گماشت و اهریمن هم بیکار ننشست و هر چه زشتی و سیاهی و تلخی و ترس بود، همه را آفرید. «فراخگرد» و «البرز»، دریا و کوهی کیهانی هستند که اهورامزدا آنها را آفرید. رودخانۀ بزرگ و مقدس «وئهدائتی» به «فراخگرد» میریزد و بستر داستانها و قصههای بسیاری است. ایرانیان باستان معتقد بودند با جاری شدن رودها و دریاها، زمین به هفت اقلیم تقسیم شد؛ اقلیمی که در میانه قرار گرفت «خونیرث» نام داشت و ایران در مرکز «خونیرث» بود.
راویان اساطیر ایران باستان چنین میگویند که اهورامزدا آبهای جهان را از قطره اشکش و آسمان نیلگون را از الماس کبودی آفرید. سپس زمینی گرد و پهناور در میانۀ آسمانها آفرید و گیاهی از آن جوانه زد که «همهتخم» نام داشت و حامل همۀ گیاهان عالم بود. «ایوکداد» یا «یکتای آفریده» گاوی به سفیدی ماه بود که در کنارۀ رودخانۀ «وئهدائتی» آفریده شد و چهارپایان جهان از او نصب میبرند. و سرانجام اهورامزدا، انسان را آفرید؛ «کیومرث» یا «زندۀ میرا» در کنارۀ چپ رودخانۀ مقدس «وئهدائتی» آفریده شد تا یاریگر اهورامزدا باشد.
امشاسپندان و ایزدان از دیگر آفریدههای اهورامزدا هستند و بعد از آنکه اهورامزدا از آفرینش جهان فراغت یافت به او در چرخاندن چرخ هستی کمک کردند. ایزدان اساطیری ایران باستان بر چندین قسم هستند: اول، ایزدانی که پیش از ظهور زرتشت در ایران قدیم نیایش میشدند، ایزدانی چون «بهرام»، «مهر»، «آناهیتا» و «تیشتر».
دوم، ایزدان دینی که به آیینهای دینی مربوط میشوند همچون «آذر» و «هوم»؛ سوم، ایزدان طبیعی مانند «خورشید» و «آب» و چهارم ایزدان انتزاعی همچون «مهر» یا «بهرام». این ایزدان در ایران باستان ستایش میشدند و معابد بسیاری در پاسداشت آنها ساخته میشد. تثلیث «اهورامزدا»، «مهر» و «آناهیتا» از اهمیت فوقالعادهای در اساطیر ایران باستان برخوردار است و نموداری از جوهرۀ اندیشۀ ایرانیان باستان است.
با ظهور زرتشت در ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع)، اهورامزدا که «سرور فرزانگان» است در مقام «آفریدگار بزرگ» ستایش شد و تاریخ دوازده هزارسالۀ آفرینش به چهار دورۀ سههزار ساله تقسیم شد که دورۀ اول شامل آفرینش اهورامزدا، اهریمن، امشاسپندان و ایزدان است. در دورۀ دوم پیشنمونههای گیتی یعنی انسان، جانور، گیاه، آسمان و زمین آفریده شد. اهریمن و دیوان اهریمن در دورۀ سوم به پیشنمونههای هستی حمله کردند و در دورۀ چهارم زرتشت پا به عرصۀ گیتی گذاشت. این نوشته به گردشی میماند در اماکن اساطیری ایران باستان که قصۀ ایزدان یا قهرمانانش را روایت میکند.
جغرافیای متنوع ایران منجر به ظهور فرهنگها و خردهفرهنگهای متفاوت و متنوعی در اقلیم ایرانزمین شده است. کشوری که صاحب یکی از قدیمیترین جنگلهای دنیاست و گرمترین بیابانهای جهان در این اقلیم گسترده شده و به غیر از کوهها و درههای پربرف، مردمی چادرنشین و مناطقی نفتخیز دارد؛ گاه بنا به اقلیمهای متفاوت، دست به آفرینش اساطیر و افسانههایی میزند که بر اساس اقلیم گونهگونش ساخته و پرداخته شده است. بیشۀ سبز و جنگلهای هزارخم مازندران، چنان ترسی به جان عابران و مسافران این پهنه میانداخت که موطن و مسکن دیوان در اساطیر ایرانزمین شد.
دماوند، چکاد برفگیر البرز که گهگاه دود هراسناکی از آن به آسمان میرفت و چشمههای جوشان و تل بدبوی گوگرد داشت در اساطیر ایران، بندگاه ضحاک شد و فریدون، دیو زشتی و دروغ را بر بلندای این قله به بند کشید. بیابانهای پهناور و ابرهای بیباران اقلیم ایران نیز چنان هراسی به جان مردمان باستان میانداخت که برای آب، ایزدبانویی متصور شدند که الهۀ بیچون و چرای باروری و آبادانی و عشق بود و به خلاف دیگر همزادانش یعنی «ایشتار» در بینالنهرین، «آفرودیت» در یونان و «ونوس» در روم که الهۀ عشق و جنگ بودند یگانه ایزدبانوی آب و آبادانی و عشق در ایرانزمین بود.
زرتشت پیامبر پاکی و نور، نطفۀ ناجیان سرزمین باستانی را در آبهای هامون ریخت تا ناجیان آینده از این دریاچه برخیزند. بهغیر از طبیعت که زادگاه برخی از اساطیر ایرانی بوده بناها، معابد و آتشکدههایی نیز در ایران باستان یافت میشوند که به پاسداشت برخی از ایزدان اساطیری برپا و ساخته شدهاند. در این نوشته همپای ایزدان ایران باستان به درون بناهای تاریخی ـ اساطیری این سرزمین سرک میکشیم.
گنبد گیتی؛ قله دماوند، آمل
«دماوند» قلۀ اساطیری کوه کیهانی «البرز» و بندگاه «ضحاک» است و چون «فریدون» بر ضحاک چیره شد او را در دماوند به بند کشید و پادشاه ایرانزمین شد. «جشن مهرگان» به یادبود ظفرِ فریدون و به تختنشینی او انجام میشود. میگویند هنگامی که «تهمورث پسر هوشنگ» از البرز عبور میکرد، اهریمن او را بلعید و بعدها «جمشید»، تهمورث را از اندرون ضحاک بیرون کشید. در گذشته رسم بر این بود که در شب بیخورشید و طولانی «یلدا» بر دامنۀ دماوند بیشههای بسیاری را آتش میزدند تا دیوان اهریمن چشم طمع به گیتی ندوزند.
«سروش» که از محبوبترین ایزدان ایران باستان است در کاخی مسکن دارد که بر البرز تکیه زده است. فریدون پسر آبتین به دور از چشم ضحاک در بیشهای بزرگ شد و به وقت جوانی و توانایی گرز گاوسری را به دست گرفت و به دربار ضحاک رفت. آنگاه دختران جمشید، ارنواز و شهرناز را نجات داد و ضحاک را در البرز، به بند کرد و به نشانۀ پیروزیاش بر ضحاک، مشعلی را بر فراز البرز قرار داد. تا سالیان بسیاری رسم بر این بود که ساکنان روستای «فیلبند»، به نشانۀ چیرگی فریدون، فانوسهایی را روشن میکردند و بر بام منازلشان میگذاشتند.
چون جهان به پایان رسید گرشاسب از خواب بیدار شد، گرز رستم را به دست گرفت و به البرز رفت و ضحاک را کشت. میگویند کیکاووس نیز که از نوادگان کیقباد بود و بر ۷ قلمرو و ۷ کشور سلطنت میکرد؛ ۷ کاخ از زر و سیم و آبگینه بر فراز البرز ساخت، هر پیری که در این کاخها قدم میگذاشت پیری از رخسارش میپرید و جوان و نو و تازه میشد.
آتشکده آذرگشنسب؛ تخت سلیمان؛ تکاب
میگویند «شیز» محل تولد زرتشت بوده است؛ اما عدهای هم قول خلاف دیگری دارند و «اردبیل» یا «سبلان» را موطن زرتشت میدانند. شیز، موطن قدیمی مادها، هخامنشیان، و بعدها شهر مذهبی مهمی در زمان ساسانیان بود و بر عهدۀ هر شاهی بود تا پای پیاده از تیسفون آهنگ سفر به سوی «شیز» ساز کند و در این شهر، تاج سلطنت را به سر بگذارد. آذر یا «آتر»، ایزد نگهدار این شهر بوده و یکی از سه آتشکدۀ اساطیری ایرانزمین در این اقلیم پایه داشته است؛ دو دیگر در خراسان و فارس بودند. کیخسرو پسر سیاووش، آتشکدهای در «شیز» بنا کرد که «آذرگشنسب» مینامندش.
کیخسرو در حال گشودن بهمندژ بود که دیوان، جادو کردند و ناگاه، روز روشن، شب شد. اخگری بر یال اسب کیخسرو فرود آمد و دوباره همۀ عالم روشن شد؛ پس از آن آتشکدهای بنا گشت به نام آذرگشنسب یا «آتش اسب نر». شیز از دیرسال دریاچهای داشت که آتشکده آذرگشنسب مشرف بر آن بود.
راویان میگویند بهرامگور که عازم جنگ با ترکان خزر بود به پابوسی شیز آمد و مدد طلبید، سپس عازم نبرد شد و دشمنان را هلاک کرد و در راه بازگشت غنایم جنگی را به شیز آورد. از آنجا که کیخسرو آتشکدۀ شیز را بنا کرده آن را به ارتشتاران منسوب میکنند؛ چنانچه جنگجویان و امرا نیز ارادت ویژهای به آن داشتهاند.
پس از آنکه خسروپرویز از اورشلیم بازمیگشت، صلیب مقدس آن شهر را به شیز آورد. بعدها هراکلیوس به تلافی عازم شهرِ منسوبِ ارتشتاران شد و شهر و آتشکدهاش را ویران کرد. میگویند تخت زیبایی در شهر بود از عاج و طلا و یاقوت که «تخت ویس» هم مینامیدندش و هراکلیوس آن را در هم کوبید. شکوه دیرین تخت، موجب شد تا امروزه آن را «تخت سلیمان» بنامند.ژ
جمشید و تختش؛ تختجمشید؛ مرودشت
میگویند جمشید بر اورنگی مینشست که دیوان آن را بر دوش میگرفتند و با خود به آسمانها میبردند. جمشید از فراز آسمانها در جامش خیره میشد و به جهان و احوالات ملک خویش مینگریست. در روز نخست فروردین که سال، نو میشد، جمشید امر به ساختن تختش داد.
تخت ساخته شد و مردمان از آن پس به یادبود اورنگ جمشید، نوروز یا نخستین روز فروردین را جشن میگیرند. «ابنبلخی» ـ شاعر و متکلم سده چهارم هجری ـ معتقد است بانی تختجمشید، جمشید پسر «ویونگهان» است. بهینمردی که هوم را فشرد و لایق شد تا فرزند بزرگی در دامان بپرورد.
جمشید از محبوبترین پادشاهان اساطیری ایران باستان است که به امر اهورامزدا دژی به نام «جمکرد» بنا کرد و بهینمردمان و گیاهان و جانوران را در آن پناه داد تا به وقت هجوم اهریمن همگی از گزند دیو و ددان در امان بمانند. رمهها و گلهها در زمان جمشید زاد و ولد بسیار کردند و نعمت زمین فراوان شد؛ از اینرو جمشید سه بار عصای پادشاهیاش را بر زمین کوبید و از اهورامزدا یاری خواست تا دوباره به وسعت زمین بیافزاید. جمشید یا همزاد درخشان، انواع فنون و هنرها را به مردمان زمانش آموخت اما به کبر دچار شد. پس فره ایزدی از او دور شد و ضحاک بر او دست یافت و امر کرد تا جمشید را به دونیم کنند. فرهی که از جمشید جدا شده بود عاقبت به فریدون رسید و او توانست بر ضحاک غلبه کند.
بانوی باروری؛ معبد آناهیتا؛ کنگاور
به علت اهمیت نقش ایزدبانو «آناهیتا» در ایران باستان هر آتشکدهای صاحب چشمه یا چاه آبی بوده است. از آنجا که آناهیتا ایزدبانوی باروری و عشق است؛ وظیفۀ آوردن آب از چشمه همیشه به عهدۀ زنان بوده است. آب ماهیت مونثی در اساطیر ایران دارد و از اینرو نگهبانی هر چشمه به عهدۀ ایزدبانوی آناهیتا بوده است. در روزگاران گذشته، مردان اجازه نداشتند به نزدیکی چاه یا چشمهای بروند و اگر مجبور به این کار بودند بایست با سر دادن ندایی، زنان هر چشمه را مطلع میکردند. این ایزدبانوی باستانی پیش از زرتشت در ایران ستایش میشد. از دیگر نامهای او، «اَناهید» یا «ارداوری سوره اَناهید» است. میگویند «ارداوری» رودخانۀ مقدسی در پنجاب بوده که به مرور به شخصیتی ایزدی تبدیل شده است.
اَناهید به معنی پاکی و بیآلایشی است که به صورت زن بلندبالا و زیبایی تصویر شده است. اَناهید یا آناهیتا الهۀ عشق و باروری و چشمۀ حیات است. «اپامنبات» یا «ایزد آبها» که ایزد مستقلی بود بهمرور در مقابل این ایزدبانو رنگ باخت و بسیاری از ویژگیهایش را به آناهیتا داد.
همتای آناهیتا در یونان، «آفرودیت» و در بابل، «ایشتر» نام دارد که همگی جزو «الهگان مادر» محسوب میشوند. الهگان مادر در باورهای باستان، سرچشمۀ حیاتند و نقشی کلیدی در آفرینش آغازین دارند چرا که همۀ هستی از آنهاست و به آنها باز میگردد.
با پررنگ شدن عصر پدرسالاری، نقش الهگان مادر کم و کمتر شد. نام آناهیتا در کتیبههای هخامنشی به همراه اهورامزدا و مهر آمده است و تثلیث نیرومندی را میسازد که حافظ آب و سلطنت است. آناهیتا یاور انسان و حامی مومنان، دشمن دیوان و دیوپرستان است.
در داستانهای حماسی «شاهنامه»، الهۀ آناهیتا در چندین داستان ظاهر میشود که یکی از مهمترین آنها داستان «سیاوش» است. «سودابه» یا همان «آب روشن و درخشان»، تجسمی از آناهیتا محسوب میشود که با دشمنی و دوری از سیاوش موجب هلاکت او میشود. معبد «کنگاور» از جمله معابد متعلق به آناهیتا است که به یادبود الهۀ عشق، آب و باروری ساخته شده است.
ایزد مهر؛ طاقبستان؛ کرمانشاه
یکی از مشهورترین تصاویر «ایزد مهر» در نقشبرجستۀ «طاق بستان» کرمانشاه دیده میشود. در این تصویر «ایزد مهر» به روی گل نیلوفری پا گذاشته که از جمله تجسمات این ایزد است و «برسمی» به دست گرفته و شعاعهای نور به دورتادور سرش دیده میشود. مهر، ایزد پیمان و ناظری بر درستی پیمان است و به همین دلیل در این نقشبرجسته تصویر شده است تا شاهدی بر پیمان و قرار میان اهورامزدا و اردشیر ساسانی باشد. اهورامزدا در حال دادن فر ایزدی به اردشیر؛ و مهر مهمترین شاهد این پیمان است. «ایزد مهر»، ایزد همیشهبیداری است که همواره با خورشید دیده میشود و به همین سبب، مهر را خورشید هم مینامند.
از جمله نمادهای تجسمی ایزد مهر، گاو، شیر و عقاب است. میگویند این ایزد یکهزار گوش و دههزار چشم دارد. ایزد مهر تا مدت مدیدی با نام «میترا» در کشورهای غربی ستایش میشد. میترا، جوان یا خردسالی بود که با دشنه و مشعل روشنی از صخرهای متولد میشد و با خودش نور به جهان میآورد. از جمله آیینهای بازمانده از مهر در ایران، جشن مهرگان (عید پاییزی، شانزدهم مهر) و آیینهای شب یلداست. یکی از مهمترین وظایف ایزد مهر، نگهبانی از «اقبال شاهانه» یا «فره» است. مهر و ایزد «آذر» پیوند دیرین و تنگاتنگی با یکدیگر دارند و آنها هستند که «فره» را از گزند دیو اژیدهاک نجات میدهند.
دریاچه نجاتبخش؛ هامون؛ سیستان و بلوچستان
نام دریاچۀ هامون در اوستا «کاسنی» یا «کیانسه» است. نقل میکنند که بانوی زرتشت، «هووه» در هامون آبتنی کرد و نطفۀ زرتشت در آب هامون جاری شد. آناهیتا و ۹۹ هزار و ۹۹۹ فروهر از این نطفهها پاسبانی کردند تا آنکه سه دوشیزه به نامهای «نامیگپد»، «وهپد» و «گواگپد» در دریاچۀ هامون تن به آب زدند و بار گرفتند. فرزندان آنها «اوشیدر»، «اوشیدرماه» و «سوشیانس» نام دارند. ایرانیان باستان بر این باور بودند که در پایان جهان، کیخسرو به پیشواز سوشیانس میرود و بر «دیو بدعت» غلبه مییابد. سپس مردگان را برمیانگیزد و در کنار «مهر»، «سروش» و «رشن» به داوری فرجام مشغول میشود.
محل نبرد بزرگ؛ جنگل مازندران
میگویند کیکاووس بر هفت کشور و عالم و آدم و دیوان حاکم بود و بر بالای البرز هفت کاخ ساخت. دیوان که مسکنشان در مازندران بود او را فریب دادند و کیکاووس مغرور شد و قصد پرواز کرد. تا مرز تاریکی پیش رفت اما زهر غرور اثر کرد و از آسمان در درون اعماق دریای فراخگرد واژگون شد. پس نامیراییاش را از کف داد و میرا شد. در شاهنامه آمده که کیکاووس به رغم نظر زال و رستم، قصد مازندران کرد تا به دیو سپید حمله کند. دیو سپید و یارانش که در بیشۀ هولناک مازندران مقیم بودند، شاه و خدمهاش را نابینا و در جنگلهای هزار خمِ بیشۀ مازندران اسیر کردند. رستم، در هفت منزلِ دشوار که به «هفت خوان» موسوم است به نجات کیکاووس شتافت.
دیوزن، اولاد و دیو ارژنگ را کشت و در خوان هفتم دیو را کشت و از کاسۀ سرش کلاهخودی ساخت و جگر دیو را به کیکاووس و خدمهاش داد تا بخورند و بینا شوند. «دیوبند» یا «دیوکش» از صفتهای عمدۀ حاکمان و قهرمانان در «اوستا» یا «شاهنامه» است. «هوشنگ» یکی از این دلیران نامی است که «دیو مازن» را هلاک میکند. فردوسی در شاهنامه نقل میکند که «تهمورث» نیز «دیوبند» بود.