به گزارش همشهری آنلاین، «دا» شدن، با وجود اینکه در سالهای جاری محدود به تعاریف نیست و دیگر با مفهوم دیرینه آن شناخته نمیشود اما گاه برای بعضی زنها آمیزهای میشود از رنج، سختی، ترس، امید و ناامیدیهای مکرر و تجربههایی سینویسی از زندگی در بیرون از کالبد آدمیزاد؛ چه از دور و چه از نزدیک. زنانی که گاه به واسطه جبر و گاه حسب انتخاب، «دا شدن» بخش قابل توجهی از سهم و سرنوشتشان را شکل میدهد تا به قولی پای خورشید را به خانه باز کنند.
البته با وجود اینکه خورشید مطابق عقیده عام «زن» است و زندگی میبخشد ـ تصوری گمراه کننده درباره «زن» که محدودهای برای زیستنش ایجاد خواهد کرد ـ اما در حقیقت، ماه و خورشید در بینالنهرین هر دو مرد بودند که امروزه ماه تعبیر به مردان و زنان تعبیر به خورشید میشوند؛ ماه و خورشید مرد بودند چون در اسطورههای آن دوران، خورشید و زهره دوقلو بوده و هر دو از همسر خدای ماه «ایزدبانو» متولد شدند.
از مادر ـ این خورشید به تصور عام ـ گاه به عنوان تصویری ابزاری نیز استفاده شده است. نشان دادن یک قدیسه و نمایشی از یک تصویر، زیبا، بکر و مادرانه که بهخصوص در تصویر زن عشیره سوژه عکاسان عام و خاص بوده است. نمایان و برجسته ساختن المانهایی از زنی زیبا، فداکار و از خودگذشته که چشم انسان را در دیدن ابعاد وسیع زن یا مادر به چالش میکشد.
مادر بودن در عشایر اما اغلب تصویری مرسوم است؛ جبری است که مادر را منزه، با چروکهای روی صورت، گیسوان سفید یا حنایی رنگ بافته شده، دستانی لاغر و کارکرده اما قوی، قامتی خمیده اما سربلند و با چشمانی عمیق، نافذ و غمدیده میسازد.
اسحاق آقایی ـ عکاس ـ این روزها نمایشگاه عکس «دا؛ رد پای خورشید را به خانه باز میکند» را در خانه هنرمندان ایران برگزار کرده است. این نمایشگاه البته با همکاری انجمن سینمای جوان یاسوج و خانه هنرمندان ایران برگزار شده است.
این نمایشگاه ۲۱ مهر ماه برپا شد و تا هشتم آبان ماه در گالری تابستان خانه هنرمندان ایران ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه حدود ۴۴ تصویر که در روستا و عشایر کهگیلویه و بویر احمد به ثبت رسیده، نمایش داده میشود.
این عکاس با اشاره به تجربه خودش از زندگی در روستا و بزرگ شدن میان عشایر، گفت: خرده فرهنگ و منشهایی انسانی را در این زندگی دیدم و بعد از مدتی احساس کردم که این شیوه از زندگی با سرعت بیش از حد تصور در حال تغییر است. احساس میکنم تنها چیزی که این زندگی را ثبت میکند عکس و عکاسی است.
او که محوریت عکسهایش را «مادر» شکل داده است، درباره فقدان حضور مردان در روستایی که این تصاویر در آن ثبت شده است، گفت: این روزها زمینه کار در استان کهگیلویه و بویر احمد کم است و با کاهش امکان دامپروری در این استان مردان روستا به سمت بنادر شهرهای جنوبی روانه شدند و همین موجب شده تا بسیاری از کارهای روزمره به اصطلاح مردانه، را زنان روستا به عهده داشته باشند.
او یکی از تصاویر مادر خود را هم میان این عکسها به نمایش گذاشته اما با این حال معتقد است که دو عکس میان تصاویر به نمایش گذاشته او متفاوت از سایر آنها هستند؛ او گفت حین ثبت تصاویر، حس و حال متفاوتی را تجربه کرده که هنوز هم فکر کردن به آن دگرگونش میسازد.
این عکاس ابتدا به تصویری که سال ۹۶ ثبت کرده اشاره کرد و گفت: این عکس را سال ۹۶ ثبت کردم و در هفتههای گذشته به همان فضا بازگشتم تا دوباره همان تصویر و تحولاتش را ثبت کنم.
او ادامه داد: زمانی که سلام کردم خانمی که در تصویر اول بود و دوباره مرا بعد از ۶ سال می دید بر سرش کوبید و روی دو زانوی خود نشست. من تصویر کودک این زن را چند سال قبل ثبت کرده بودم. رودخانهای کنار این روستا وجود دارد که کودک در آن غرق شده و مدتها بعد جسدش را پیدا کردند.
او به تغییر و تحول خاصی که طی سالیان در میان زندگی مردم روستا اتفاق افتاده است هم اشاره کرد و از تغییری که در پردههایی گلدوزی شده ایجاد شده است سخن گفت. او اظهار کرد که در قدیم پردههایی گلدوزی شده روی دیوارهای خانه نصب میشد که متناسب و متاثر از محیط پیرامون نقاشی شده بود.
او افزود: در گلدوزیهای قدیمیتر، پلنگ، کبک و عروس و داماد و... استفاده میشد اما متاسفانه این پردهها حالا جایش را به پردههای چینی ماشینی داده است و خیلی کمتر این پردهها را می بینیم.