بدینمنظور که زندگی افراد جامعه از مراحل سخت و دشوار به مطلوبترین حالت برسد و در همه ابعاد کمی و کیفی نظیر آموزش، بهداشت، اقتصاد، استفاده بهینه از منابع طبیعی و... ارتقا حاصل شود. برای رسیدن به این حد ایدهآل، ابعاد گوناگونی وجود دارد که متخصصان در این امر (توسعه) را بر آن داشته که وجوه مختلفی را برای آن مشخص کنند. بهطور مثال برای رفع نیاز مالی، توسعه اقتصادی مورد نظر است.
از سوی دیگر یکی از شاخصهای توسعه کشور، موقعیت زنان در آن جامعه است؛ به عبارت دیگر، اطلاع داشتن از سهم زنان در تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص قابل تصرف دولت بسیار مهم است. این درصد مشارکت زنان به فرصتها و امکاناتی که در بهداشت، آموزش و پرورش، پذیرفتن حقوق انسانی و مشارکت فعال در مواقع تصمیمگیری که برای آنها فراهم میشود، بستگی دارد اما در توسعه اقتصادی این موضوعات و بحثها اهمیت بیشتری پیدا میکند.
در تعریف توسعه اقتصادی آمده است: جریانی است که طی آن شالودههای اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون میشود، بهطوریکه حاصل این دگرگونی و تحول در درجه اول کاهش نابرابریهای اقتصادی و تغییراتی در زمینههای تولید، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود و مطابق با دیگر انواع توسعه، برای توسعه اقتصادی نیز اهداف، معیارهای اندازهگیری یا بهاصطلاح شاخص و راهکارهایی بهمنظور دستیابی به آن مشخص شدهاست که میتوان دو هدف اساسی را نام برد: اول، افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه و ریشهکنی فقر و دوم: ایجاد اشتغال، که هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است.
اما در بسیاری از موارد اولین و شاید بتوان گفت، تنهاترین موضوعی که در رابطه با توسعه اقتصادی مطرح میشود توجه به اشتغال زنان در سطوح مختلف است و اکثر توجهها در جهت بسترسازی حمایت از زنان برای ورود به عرصه اقتصادی و گسترش فعالیت آنهاست، در حالیکه در اهداف توسعه اقتصادی رفاه مردم و ریشهکنی فقر مهمتر از اشتغال است زیرا زمانی که مشاغل گوناگون در جامعه ایجاد شوند اما ضمانت کاری، آرامش روانی، تناسب کار با روحیات فردی، امکانات رفاهی متناسب با سختی کار و... وجود نداشته باشد و یا در سطح بسیار پایینی قرار گرفته باشد، افزایش آمار شاغلین سودی در جهت رسیدن به رفاه نخواهد داشت.
با این تفاصیل مشخص میشود که برای رسیدن به سطحی از رفاه، ملزم به برقراری ارتباط بین این دو (رفاه و اشتغال) هستیم و در این بین، یکی از مباحث مهم رضایت شغلی است زیرا بررسی و مطالعه علل و عوامل مؤثر در رضایت شغلی نمایانگر این است که رضایت شغلی، به بارآوری بسیار منجر میشود و کارمندان خشنود، بازدهی بیشتری دارند. همچنین اثرات غیرمستقیم آن، داشتن کارکنان خشنودتر، سالمتر، منظمتر و مشتاق یادگیری خواهد بود که این عوامل میتواند سبب کم شدن هزینههای سازمان مانند بیمه بازنشستگی شده، مزایای سلامت را دربرداشته باشد. بدین ترتیب میتوان گفت رضایت شغلی، مفهومی چندبعدی است که با عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی ارتباط دارد و ترکیب مجموعهای از عوامل مختلف سبب میشود فرد شاغل در لحظه معینی از شغلش احساس رضایت کند.
طی تحقیقات انجام شده در رابطه با عوامل مؤثر بر رضایت شغلی، در پایاننامه بهناز زهی به راهنمایی تقی آزاد ارمکی، با عنوان«بررسی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی زنان شاغل در شهر مشهد» که جامعه آماری در این تحقیق، تمامی زنان متاهل شاغل در بخش دولتی در شهر مشهد و حجم نمونه 204 نفر بودند، نتایج بدین قرار است: رابطه معناداری بین زنان و رضایت شغلی وجود داشت که فرضیات مورد تایید عبارتند از: رابطه رضایت شغلی با وضعیت فردی، وضعیت اقتصادی، ویژگیهای شغلی، تنوع در کار، ارزش اجتماعی شغل، نوع شغل، علاقه، هماهنگی کار با تخصص، شرایط اقتصادی محیط کار، حقوق، روابط با کارفرما و سابقه کار که در این میان، تنوع در کار، بیشترین ارتباط را با رضایت شغلی برقرار کرده بود، بدین معنی که هرچه تنوع شغلی بالاتر باشد، رضایت از شغل نیز رتبه بالاتری را بهخود اختصاص خواهد داد.
و در مقایسه رضایت شغلی مردان و زنان، نتایج پژوهشی در قالب پایاننامه که سودابه بیک لیک، با راهنمایی دکتر حسین حاج بابایی با نام«بررسی میزان رضایت شغلی کارکنان زن شاغل در وزارت مسکن و شهرسازی در مقایسه با مردان» و در سطح کارشناسی ارشد انجام داده حکایت از آن دارد که میان رضایت شغلی زنان و مردان تفاوت وجود دارد؛ یعنی رضایت مردان بهطور کلی از زنان بیشتر است و در این بین، میان رضایت شغلی و شرایط فیزیکی محیط کار، امکانات رفاهی، ارزشیابی و امنیت شغلی رابطه معنیداری وجود دارد.
و اینها موارد بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. اینکه چرا مردان از زنان رضایت کاری بیشتری دارند، خود تابع تفاوت حقوق کار و دستمزد آنهاست. امنیت شغلی برای زنان کارمندی که در شرایط فرزندآوری قرار میگیرند، هنوز هم سخت و مشکل است.
زمانی که در سازمانهای غیردولتی این موضوع ارزیابی میشود، محدودیتها و سختگیریهای اعمال شده روی زنان به خوبی مشخص میشود! و این در شرایطی است که رضایت شغلی زنان بسیار با اهمیتتر از رضایت شغلی مردان است چرا که زنان علاوه بر نقش شاغلی که دارند، سهم بسزایی در تربیت فرزندان و تامین امنیت روانی اعضای خانواده برعهده دارند. نتایج تحقیقات در انگلستان نشان داده است که عدمرضایت شغلی زنان باعث افزایش فشار عصبی در کودکان آنها میشود. در مطالعهای که روی 50 کودک در یک مهد کودک، انجام شد محققین دریافتند که میزان هورمون کورتیزول، که نشانه وجود فشار عصبی است، در کودکانی که مادرانشان از شغل خود راضی نبودند بالاتر از کودکانی است که مادرانشان رضایت شغلی مناسبی داشتند.
یافتههای پژوهشی که علیاصغر احمدی با عنوان«بررسی تاثیر اشتغال مادران بر عملکرد رفتاری و آموزشی فرزندان» انجام داده است نیز موید این مطلب است که رضایت شغلی و تنش شغلی مادران در رابطه با سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی فرزندان آنها در دوره سنی 7 تا 11 سال مؤثر است. اما نباید تصور کرد که تنها رضایت شغلی بر زندگی زنان تاثیر میگذارد، چه این رابطه میتواند تا حدودی دو طرفه باشد. به عبارت بهتر بعضی از عوامل هستند که رضایت شغلی را تحتتأثیر قرار میدهند. در همان تحقیق فوقالذکر، حمایت همسر از اشتغال زن، کلید موفقیت خانوادههایی است که زن و مرد هر دو شاغل هستند البته اشتغال مادر بهخودی خود ممکن است عامل خشنودی در روابط زناشویی نباشد بلکه این قانون اشتراک شوهران در کار کردن با زنان است که میتواند ایجادکننده چنین اثراتی باشد.
با توجه به مباحثی که مطرح شد، میتوان به این جمعبندی رسید که یکی از اهداف توسعه اقتصادی، رسیدن به رفاه است و در مرحله بعدی، ایجاد اشتغال، که هر دو باید مدنظر قرار گیرد. ولی نکته قابل بحث این بود که توجه به رضایت شغلی میتواند نقطه تلاقی این دو هدف باشد و رضایت شغلی خود متضمن عوامل مختلفی از جمله امنیت شغلی، دستمزد، حمایتهای اجتماعی و... است و از سوی دیگر رضایت از زندگی نیز بر رضایت شغلی تاثیرگذار است و نباید همیشه لبه تیز انتقادها به سوی کارفرما و عوامل اجتماعی قرار گیرد.