همشهری آنلاین: آنها مدعیاند این ارواح هستند که در حل پرونده پلیسی به آنها کمک میکنند برای همین، این افراد بین دیگران با نام «کارآگاهان ارواح» شناخته میشوند.
کارآگاهان ارواح به کسانی گفته میشود که ادعا میکنند در پروندههای جنایی به پلیس کمک میکنند. به ادعای این کارآگاهان، آنها میتوانند با کمک تواناییهای غیرطبیعی و توسط ارتباط با ارواح، در حل یک معمای جنایی به پلیس کمک کنند.
افراد بسیاری هستند که ادعا میکنند توانایی ارتباط با ارواح را دارند و با این توانایی خاص و عجیب خود میتوانند در پروندههای پلیسی از جمله قتل، آدمربایی و حتی یافتن جسدهای مفقود شده توسط قاتلین، پلیس و کارآگاهان را یاری کنند.
با وجود ادعای اینگونه افراد، در هیچ اداره پلیسی تاکنون وجود کارآگاهان ارواح و کمک آنها در حل یک معمای جنایی به ثبت نرسیده است.
تواناییهای ارتباط با ارواح
افرادی که ادعا میکنند دارای توانایی عجیب و غریب ارتباط با ارواح هستند در چندین گروه جای میگیرند. عدهای ادعا میکنند ارواح از گذشته به آنها خبر میدهند و گروهی دیگر مدعیاند که آنها از اشیای پیرامون اطلاعات میگیرند.
تلهپاتی، یافتن چیزهای گوناگون از زیرزمین و دیدن نقاط دورافتاده بدون حضور در محل از دیگر تواناییهایی است که کارآگاهان ارواح مدعی انجام آن هستند.
نکته جالب در این است که در پروندههای قتل کارآگاهان ارواح ادعا میکنند میتوانند با روح قربانیان ارتباط برقرار کنند اما در هیچ پروندهای وجود قدرتهای ماوراءالطبیعه دراین افراد تاکنون به اثبات نرسیده است.
آزمایش ادعای عجیب
با افزایش ادعای کمک گرفتن از قدرتهای وابسته به ارواح در حل پروندههای جنایی «انجمن تحقیقات علمی ادعاهای عجیب» گروهی را متشکل از کارآگاهان به سرپرستی جو نیکل که پیش از این یک شعبدهباز، ذهنخوان و کارآگاه معروف آژانس کارآگاهی پینکلتون بود را تشکیل داد تا به وسیله این گروه، مدعیان کارآگاهان ارواح مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.
پس از بررسیهای بسیار، گروه به این نتیجه رسید که کارآگاهان ارواح معمولا هیچ اطلاع دقیقی از پرونده جنایی در اختیار پلیس قرار نمیدهند.
به عنوان مثال آنها جملههای نامفهوم بسیاری را مانند «من آب میبینم یا عدد هفت میبینم» را به عنوان کلید حل معمای جنایی در اختیار پلیس قرار میدهند که این اطلاعات مبهم هیچ کمکی به پلیس نمیکند. در آخر پرونده جنایی وقتی معمای قتل توسط کارآگاهان پلیس حل میشود کارآگاهان ارواح تلاش میکنند تا گفتههای خود را به این پرونده ربط دهند مثلا اگر جسدی نزدیک نهر یا رودخانهای کشف شود، آنها سریعا مدعی میشوند که قبلا گفتهاند که این جسد کنار یک نهر است و عدد هفت را سریعا به آدرسی که جسد در آنجا پیدا شده ربط میدهند.
گاهی اوقات اتفاق افتاده است که حتی کارآگاهان ارواح تحقیقات پلیس را نیز به گمراهی میکشانند. در بسیاری از موارد کارآگاهان ارواح سعی میکنند اطلاعات را از محیط پیرامون خود به دست آوردند و سپس آن را به ارتباط با ارواح ربط دهند. جو نیکل در پرونده مفقود شدن یک پرستار در ۱۹۸۰ این مورد را به اثبات رساند.
در این سال پس از مفقود شدن یک پرستار در لسآنجلس، خانم اسمیت که یک زن معمولی بود به اداره پلیس رفت و گفت که در ارتباط با ارواح فهمیده است که جسد پرستار کجاست. او نه تنها منطقهای که جسد پرستار در آنجا قرار دارد را روی نقشه نشان داد بلکه پلیس را مستقیم به جایی که جسد در آنجا دفن شده بود برد. با درست بودن حدسیات زن، نیکل به او مشکوک شد و شروع به انجام تحقیقات کرد. خانم اسمیت مورد آزمایش دستگاه دروغسنج قرار گرفت و وقتی از او پرسیده شد که آیا ارواح او را به سمت جسد هدایت کردهاند صحبتهای ضد و نقیضی کرد و دستگاه دروغسنج دست او را رو کرد.
خانم اسمیت اعتراف کرد که او تمام این اطلاعات را از صحبتهای همسایهشان شنیده است و به این ترتیب، تمام قاتلان این ماجرا دستگیر شدند.
تحقیقات علمی
تاکنون تحقیقات علمی بسیاری روی کارآگاهان ارواح صورت گرفته است تا بلکه بتوان از این طریق ارتباطی بین تواناییهای مرتبط با ارواح و حل پروندههای جنایی پیدا کرد. یکی از نخستین آزمایشات توسط افسر پلیس هلندی «فیلیپوس برینک» در سال ۱۹۶۰ صورت گرفت. او یک سال تمام روی آنهایی که ادعا میکردند با ارواح ارتباط دارند و همینطور تواناییهای آنها مطالعه کرد اما هیچگونه شواهدی که این موضوع را به اثبات برساند پیدا نکرد.
سال ۱۹۸۲ تحقیق دیگری در این رابطه صورت گرفت. در این تحقیق اسناد و مدارک یافت شده از چهار پرونده قتل که دو تای آن حل شده و دو تای دیگر حل نشده بود در اختیار سه گروه کارآگاهان ارواح، دانشجویان پلیس و کارآگاهان پلیس قرار گرفت. مطالعات و بررسیها نشان داد که هر سه گروه با توجه به شواهد و مدارک موجود توانایی یکسانی در توضیح چگونگی رخ دادن قتل داشتند و هیچ تفاوتی بین کارآگاهان ارواح و دو گروه دیگر وجود نداشت.
سال ۱۹۹۷ آزمایش دیگری در این رابطه صورت گرفت. در این آزمایش دو گروه شرکت داده شدند. یک گروه سه نفر از دانشجویان دانشگاه هرتفوردهیر بودند و گروه دوم هم سه نفر بودند که ادعا میکردند کارآگاه ارواح هستند. به هر دو گروه سه شئ که مربوط با سه قتل بود نشان داده شد تا آنها تئوریهای چگونگی رقم خوردن قتلها را شکل دهند و در نهایت دادههای هر دو گروه یکسان بود و هیچ تفاوتی بین گفتههای کارآگاهان ارواح و دانشجویان وجود نداشت.
کارآگاه ارواح وارد میشود!
سیلیویا براون در دهه ۱۹۹۰ ادعا کرد که تواناییهای ماوراءالطبیعه دارد و میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند. او در بسیاری از برنامههای تلویزیونی زنده حاضر شد و حتی مجری برنامه رادیویی خود بود و در این برنامه درباره موضوعات ماوراءالطبیعه به بحث و گفتوگو مینشست و به عنوان یک مرتبط با ارواح به شنوندگان برنامهاش، پند و نصیحتهای بسیاری میداد. براون ادعا میکرد که یک کارآگاه ارواح است و پرونده گم شدن شاون هورنبک یکی از مشهورترین پروندههایی است که براون در آن به عنوان کارآگاه ارواح ایفای نقش کرد.
ششم اکتبر ۲۰۰۲ خبر مفقود شدن شاون هورنبک پسر ۱۱ ساله به اداره پلیس میسوری رسید. شاون در حال دوچرخهسواری نزدیک خانهشان در ریچموند بود که دزدیده شد. با مفقود شدن پسرک ۱۱ ساله، براون در یک برنامه زنده تلویزیونی حاضر شد و درباره مفقود شدن شاون و جزئیات رباینده او اطلاعاتی در اختیار والدین شاون قرار داد.
وقتی از براون پرسیده شد که آیا شاون هنوز زنده است، او پاسخ داد «خیر» و به این ترتیب مادر و پدر شاون در غم عمیقی فرو رفتند و تصور میکردند که پسرشان را برای همیشه از دست دادهاند. تحقیقات پلیس برای یافتن پسر خانواده هورنبک همچنان ادامه داشت تا اینکه چهار سال بعد در ژانویه ۲۰۰۷ شاون صحیح و سالم از دست ربایندگان نجات پیدا کرد و به خانوادهاش برگردانده شد. وقتی از شاون درباره اطلاعاتی که براون داده بود سوال کردند معلوم شد که جزئیات بسیار اندک و ناچیزی از گفتههای این کارآگاه ارواح درست بوده.
مورد دنیس پرادو
وقتی دنیس پرادو چترباز باز نشسته ارتش آمریکا مفقود شد پلیس آمریکا، در حل این معما ناکام ماند و از اینرو آنت مارتین، کارآگاه ارواح را دعوت به همکاری کرد. پرادو در چند کیلومتری یک جنگل بزرگ زندگی میکرد. وقتی ماجرا را برای آنت تعریف کردند او دور منطقه کوچکی روی نقشه خط کشید و گفت که پرادو برای نفس کشیدن تقلا میکند، او مرده است و جسدش در همان نواحی وجود دارد.
خیلی زود نیروهای پلیس به محلی که آنت گفته بود اعزام شدند تا هر چه سریعتر جسد پرادو را پیدا کنند. آنها تصور میکردند که این سرباز بازنشسته به قتل رسیده است. جسد تقریبا در همان محلی که آنت گفته بود پیدا شد و در آن هیچ اثری از به قتل رسیدن یا حمله برای کشتن وی دیده نمیشد. به تشخیص پزشکی قانونی پرادو به مرگ طبیعی مرده بود.
مورد پائولا براون
سال ۱۹۹۶ پائولا براون آرایشگر مفقود شد. این خبر پلیس استرالیا را به تکاپو واداشت تا هرچه زودتر سرنخی از این زن پیدا کنند اما آنها هرچه بیشتر جلو میرفتند اطلاعات کمتری در این رابطه پیدا میکردند تا اینکه پلیس با «فیلیپ دورانت» کارآگاه ارواح اهل سیدنی تماس گرفت. دورانت محلی که ادعا کرد براون در آنجا دفن شده بود را به پلیس نشان داد اما هرچه پلیس آنجا را جستوجو کرد چیزی پیدا نکرد.
مدتی بعد راننده کامیونی در بندر بوتانی با جنازهای روبهرو شد و پلیس را با خبر کرد. جسد کشف شده متعلق به پائولا براون بود و این جسد در دو کیلومتری همان نقطهای که دورانت گفته بود پیدا شد. اما با آنکه این مورد از معدود مواردی بودکه کارآگاه ارواح نظر تقریبا درستی داشت اما با این حال پلیس هرگز نظریات دورانت را در این زمینه درست ندانست.
مورد کیشا آبراهامز
در آگوست ۲۰۱۰ کیشا آبراهامز دختربچه اهل سیدنی استرالیا ناپدید شده بود. در همان زمان که پلیس به دنبال سرنخی از ربایندگان این کودک میگشت چریل کارول ادعا کرد که ارواح در رویاهایش به او گفتهاند که کیشا کجاست. چریل، پلیس را به همان جایی برد که ادعا میکرد جسد کیشا در آنجا دفن شده است. وقتی محل موردنظر کنده شد یک جنازه در آنجا پیدا کردند اما جنازه متعلق به یک زن بود نه یک دختر بچه. در آخر ناپدری و مادر او به اتهام قتل دختر بچه دستگیر شدند.
مورد توماس برائون
سال ۲۰۰۱ توماس برائون اهل استرالیا مفقود شد و پلیس غرب استرالیا برای پیدا کردن سرنخی از او تحقیقات را آغاز کردند. پلیس با وجود تحقیقات گستردهای که انجام داد نتوانست ردی از برائون پیدا کند. وقتی خانواده توماس برائون متوجه شدند که کارآگاهان پلیس نتوانستهاند سرنخی از پسرشان پیدا کنند تصمیم گرفتند با «لینا آدامز» کارآگاه ارواح تماس بگیرند تا او پسرشان را پیدا کند.
خانواده برائون به پلیس پیشنهاد کرد که تحقیقاتشان را بر پایه حرفهای لینا قرار دهند اما کارآگاهان نپذیرفتند و به تنهایی به تحقیقات خود ادامه دادند. یک روز لینا خانواده برائون را به منطقهای از شهر پرت برد و بقایای یک جسد را به آنها نشان داد و گفت که این پسرتان است. جسد کشف شده در ابتدا شناسایی نشد اما آزمایش دیانای ثابت کرد که جسد متعلق به توماس برائون است. اگرچه این ماجرا به این شکل خاتمه یافت اما هرگز قدرت خانم آدامز به اثبات نرسید.