به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا زمینه سفر به روستای مرزی دویدوخ در شهرستان راز و جرگلان را فراهم کردم، دو و نیم تا سه ساعت در راه بودم تا به این روستا رسیدم، روستایی که از بدو ورود، نظر را به خود جلب میکرد.
هرچند گردشگران خارجی زیادی به این روستا سفر کردهاند، اما نحوه زندگی مردمش بهگونهای بود که انگار ترجیح می دادند سنتهای قدیمی را حفظ کنند و همراه با همان سنتهای قدیمی اما جذاب، زندگی کنند؛ مانند این بود که ساعت زمان در این روستا متوقف شده است.
در ابتدای روستا، رودخانهای جاری بود که تعداد زیادی از زنان و دختران در کنار آن ایستاده یا داخل آب رفته بودند. برایم جالب بود که ببینم چه می کنند. از بالای روستا دو دختر تشتی پر از نخ را روی سر گذاشته بودند و به طرف رودخانه میآمدند. داخل رود نیز تعدادی از دخترهای روستا ایستاده و در حال شستن نخهایی بودند که باید برای بافتن قالی و قالیچه آماده شود.
گویا در هر یک از خانههای روستا آب لولهکشی وجود داشت؛ اما برای شستن نخها باید آب روان زیادی وجود داشته باشد. رودخانه ابتدای روستا پر از کلاف نخهای سفیدی بود که برای بافتن فرش در حال شسته شدن بود.
آدرس خانه خانم آبادان چی چی را از اهالی روستا پرسیدم. گفتند در قسمت ابتدایی روستاست. مسیر را به سمت آدرس خانه دنبال کردم و به خانه اولین کسی رسیدم که فرش دو رویه تمام ابریشم «دویدوخ» را بافته است.
خانهای روستایی و بسیار ساده بود. پیرزنی تا جلوی در خانه برای استقبال بیرون آمد. خانمی بسیار آرام با رابطه اجتماعی خیلی خوب بود. این رابطه اجتماعی نشان می داد تاکنون میزبان گردشگران داخلی و خارجی زیادی بوده است.
به داخل اتاقی که در آن زندگی میکرد، دعوت شدم. اتاقی بسیار تمیز و مرتب که در یک گوشه از آن، یک دار قالی که فرش دو رویه تا نیمه بافتهشده قرار داشت، در گوشه دیگری از اتاق نشستم و در حالی که به قالی نیمه بافت و رنگهای چشمنواز نخهای ابریشم نگاه میکردم، خانم چی چی روی سکوی پنجره نشست. فرش نیمه بافتهشده بیش از هر چیزی در اتاق رخ نمایی میکرد، آنقدر طرحهای بافتهشده حرفهای و نخهای رنگی زیبا بودند که نمیتوانستم تصور کنم کار دست است.
فکر میکردم نمیتواند فارسی صحبت کند یا متوجه صحبتهای من نمیشود. از زهرا، نوهاش خواستم از مادربزرگ بپرسد این قالی چند ماه است در حال بافته شدن است؟ زهرا سوال را به زبان ترکمنی پرسید، اما مادربزرگ به زبان فارسی گفت یک سال است آن را تنها میبافم و هنوز یک سالی باقی مانده تا تمام شود. بافت فرشهای ابریشمی خیلی طول میکشد اگر سه چهار روز شبانهروز ببافیم شاید یک سانتیمتر بافته شود.
خوشحال شدم که خانم چی چی زبان فارسی را متوجه میشود و صحبت کردن با او راحتتر شد. میگفت ۷۵ تا ۸۰ سال سن دارد و حالا تنها زندگی میکند. آقای «آفرین» همسرش هم چند سالی است که به علت ناراحتی قلبی فوت شده است.
۹ دختر و دو پسر دارم؛ این را خانم آبادن چی چی میگوید و ادامه میدهد: از آنجایی که آقای آفرین ناراحتی قلبی داشت خیلی نمیتوانست کار کند و مخارج اصلی زندگی از بافتن فرشها تأمین میشد و تمام دخترهایم بافت فرش را یاد دارند و میبافند. خودم هم بافت فرش را از مادرم یاد گرفتهام.
از خانم چی چی خواستم توضیح دهد که چگونه به ذهنش رسید فرش را به صورت دو رویه ببافد. او گفت: اول فرشها را به صورت معمولی که همه میبافند به صورت تک رویه میبافتم؛ یک روز به ذهنم رسید امتحانی از آن سوی دار قالی با تارها، نقش دیگری بزنم که ببینم اصلا شدنی است یا نه. دیدم میشود این کار را انجام داد. از آن زمان، فرش را به صورت دو رویه بافتم.
ابتدا فرش را با نخهای پشمی میبافتیم؛ اما بعدها از نخهای ابریشمی استفاده کردیم و فرشهای ابریشمی را با دو طرح متفاوت بافتیم.
بیشتر مشتریهای این فرش، خارجیها هستند این را خانم چی چی میگوید و درباره اولین مشتری خارجیاش توضیح میدهد: اولین مشتری خارجیام «رز ماری» بود. رز ماری یک گردشگر ایتالیایی بود که مهمان شهید دکتر غیادی (یکی از پزشکان و اسبداران منطقه راز و جرگلان که بر اثر بیماری کرونا جان خود را از دست داد) بود. دکتر غیادی خانم رز ماری را برای دیدن فرشهای دو رویه تمام ابرشم به این روستا آورد. او سه چهار تخته از فرشها را خرید و از آن به بعد پای مشتریهای خارجی به این روستا باز و تعداد مشتریهای این فرش زیاد شد.
کشورهای هلند استرالیا، آلمان، ایتالیا، ژاپن و ... مشتریهای این فرش بودند و از این کشورها گردشگر و خریدار فرش در این روستا داشتیم.
تا قبل از کرونا، مشتریهای خارجی به روستا میآمدند؛ اما از زمان شیوع ویروس کرونا مشتری نداشتیم و انگار سبب آن کرونا بود و بعد از پایان کرونا نیز مشتریان چندانی به این روستا نیامدند.
از خانم چی چی پرسیدم چند فرش یافتهاید؟ دستش را بلند کرد و گفت، اووووووووو یادم نمیآید، خیلی بافتهام. هیچ کدام از فرشهای بافتهشده را برای خود نگه نداشتهام چون با آنها گذران زندگی میکنیم.
او گفت: چند سال پیش، فرش دو رویه تمام ابریشمی که بافته بودم توسط خانوادهام به ثبت جهانی رسید؛ اما هنوز مشکلات زیادی داریم. یکی از آنها اینکه بیمه ندارم؛ تلاش زیادی کردم تا بیمه شوم، اما من را بیمه نکردن و تا این سن هنوز مجبورم فرش ببافم.
ملیحه یکی از نوههای خانم چی چی است که خودش هم فرش دو رویه تمام ابریشم میبافد و میگوید: این فرش سبب شده است روستای دویدوخ جهانی شود و پای گردشگران داخلی و خارجی به این روستا باز شود. با او هم گفتوگو کردم.
۲۰ سال سن من است و همراه با مادر و خواهرانم فرش دو رویه میبافیم. یکی از قالیچههایی که در گذشته سفارش گرفتیم و برای من خیلی خاص بود، از آلمان سفارش گرفته شد که ۲۵۰ رنگ باید در آن به کار گرفته میشد. آن فرش را به قیمت ۶۰ میلیون تومان فروختیم.
یک قالیچه دو رویه دیگر نیز بافتهام که مشتری آن آلمانی و ۲۵۵ رنگ در آن بهکار رفته بود. طرح این فرش کاخ مسکو با رقص باله است.
ابریشم مورد نیاز فرشها را از مشهد میخریم و خودمان در خانه یا با رنگهای شیمیایی یا رنگهای طبیعی که گرفتهشده از پوست انار، گردو و ... است، رنگ میکنیم. البته تعدادی از قالیچههای بافتهشده را به مشهد میبریم و به تاجر مشهدی میفروشیم.