همشهری آنلاین - گروه سیاسی: مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS)، اندیشکده آمریکایی مستقر در واشینگتن، در گزارشی جامع به تحلیل شکستهای متحمل اسرائیل در جنگ اخیر با غزه پرداخته است. متن این گزارش را میخوانید:
ارتش اسرائیل رکورد قابل توجهی در پیروزی دارد؛ در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۷۶ و ۱۹۷۳ در جنگهای متعارف پیروز شد و در سال۱۹۹۶ سازمان آزادیبخش فلسطین را وادار کرد تا دست از مبارزه مسلحانه بردارد و حزبالله لبنان را با تخریبهایی که در جنگ۲۰۰۶ به این گروه وارد کرد، به واهمه انداخت. ارتش اسرائیل قوی است، نه فقط به علت حمایت ایالات متحده، بلکه همچنین به این علت که همه چیز در مورد ارتش اسرائیل -از دکترین، سازمان و آموزش گرفته تا رهبری و پرسنل آن- این ارتش را به مهیبترین نیروی جنگی در خاورمیانه تبدیل کرده است.
بیشترین بحثها درباره جنگ غزه مبتنی بر این فرض است که در نهایت اسرائیل پیروز خواهد شد. برتری اسرائیل بر حماس آنقدر زیاد است که هیچ نتیجهای جز پیروزی برای اسرائیل غیرممکن است؛ تنها سوال این است که در چه بازه زمانی و به چه قیمتی؟
و با این حال کاملا ممکن است که جنگ غزه اولین جنگ در تاریخ اسرائیل باشد که ارتش این رژیم در آن میجنگد و شکست میخورد. این باخت برای اسرائیل فاجعهبار و برای ایالات متحده بسیار زیانبار خواهد بود. دقیقا به همین علت است که جنگ غزه باید مورد توجه قرار گیرد.
ارتش اسرائیل عمیقا از تاریخ پرابهامی که ایالات متحده را از زمان جنگ ویتنام آزار داده است و نتایج درهم و برهمی که به باور آورده است، اجتناب میکند. ارتش ایالات متحده به درگیریها در لبنان، سومالی و هائیتی بدون پیروزی آشکار پایان داد، اما آن جنگها در مقیاس کوچک بودند. جنگهای پس از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ در عراق، افغانستان و منطقه مرزی سوریه و عراق، تلاشهای جدی با منابع جدی پشت سر این جنگها بودند، اما سالها جنگ، میلیاردها دلار هزینه و هزاران کشته آمریکایی نتوانست پیروزی را تضمین کند.
اسرائیلیها گاهی اوقات استدلال میکنند هیچ مقایسهای بین جنگهای بقای آنها که به معنای واقعی کلمه در داخل مرزهایشان میجنگند، با اقدامات دور از دسترس ایالات متحده وجود ندارد. آنها همچنین استدلال میکنند که مردم در اسرائیل در مورد مسئله بقا متحد هستند، در حالی که مردم غربی در مقایسه با آنها بیثبات هستند. آنها میگویند اسرائیل برنده خواهد شد چون باید چنین شود. اما چه میشود اگر درسی که ایالات متحده میدهد این باشد که حتی طرفهای ضعیف نیز میتوانند با استراتژی درست، طرفهای قوی را دفع کنند؟
حماس به دنبال نتایج سیاسی بلندمدت
قتلعامهای وحشیانه حماس در اسرائیل (ادعای مقاله) باعث مقایسه آن با داعش و القاعده شده است، اما مسئله مهمتر چیز دیگری است: اینکه مفهوم پیروزی نظامی حماس، مانند سازمانهای دیگر (مقاومت) دستیابی به نتایج سیاسی بلندمدت است.
حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال بلکه در چند دهه درگیری میبیند که همبستگی فلسطینیها را افزایش میدهد و انزوای اسرائیل را هم زیاد میکند. در این سناریو، حماس جمعیت محاصره شده غزه را با خشم به دور خود جمع میکند و به فروپاشی حکومت خودگردان فلسطین کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که فلسطینی ها آن را حتی بیشتر به عنوان یار بیعیبی برای اقتدار نظامی اسرائیل میبینند.
در همین حال کشورهای عربی بهشدت از عادیسازی روابط فاصله میگیرند، متحدان جنوبی عمیقا با آرمان فلسطین همسو میشوند و اروپا از افراط ارتش اسرائیل فاصله میگیرد و بحث آمریکاییها بر سر اسرائیل شروع میشود و حمایت ۲حزبی که اسرائیل از اوائل دهه ۱۹۷۰ در آمریکا از آن برخوردار بوده است را نابود میکند.
زمزمههای جنگ منطقهای به حماس خوش میآید و بحثهای جهانی درباره هزینه اتحاد با اسرائیل را برمیانگیزاند. توانایی اسرائیل برای حفظ همبستگی خود در این روند، نگرانی اصلی حماس نیست، بلکه هدف حماس جدا کردن اسرائیل از شرکای بینالمللی و تبدیل آن به منکری است حماس مبلغ آن است.
حماس حتی به قدرت هم نیاز ندارد!
حماس برای دنبال کردن استراتژیاش نیاز ندارد قوی باشد، فقط باید ثابت قدم باشد و بهجای تکیه بر قدرت کافی برای شکست اسرائیل، به دنبال استفاده از قدرت بسیار بیشتر اسرائیل برای شکست دادن اسرائیل باشد! قدرت اسرائیل به آن اجازه میدهد که غیرنظامیان فلسطینی را بکشد، زیرساختهای فلسطینی را ویران کند و از فراخوانهای جهانی برای خویشتنداری سرپیچی کند. همه این چیزها باعث پیشبرد اهداف جنگی حماس میشود.
حماس در شکستها هم برنامه دارد
حماس برای از دست دادن و شکست خوردن در جنگها هم در این راه برنامه دارد همانطور که قبلا داشته است. اما موفقیتهای غیرممکن این گروه در ۷اکتبر، الهامبخش نسلهای آینده فلسطینیها خواهد بود که حتی پیروزیهای کوچک را در شرایط نابرابر جنگی دوست دارند. در حالی که حماس به دنبال بازپسگیری اورشلیم است، این هدف مشابه دیدگاه یهودیان در مورد آمدن مسیح و دیدگاه مسیحی در مورد ظهور دوم است. التزام (اسرائیلیها) به تلاش برای رسیدن به این هدف صرفنظر از احتمال مشاهده آن در طول زندگی است.
اسرائیل شرط میبندد که میتواند به سرعت و به اندازه کافی مبارزان حماس را بکشد تا پیروز شود و پس آن جزئیات را مشخص خواهد کرد. هدف حماس استوار به وضعیت بنبست است. اسرائیل برای اطمینان از شکست حماس چه باید بکند؟
شکست اسرائیل در جلب حمایت جهانی
۲امر مرتبط مهم وجود دارند که هیچ کدام هم کاملا نظامی نیستند. اولین مورد، جلب حمایت جهانی است که اسرائیل در این ارتباط تسلیم شده است و یک سازمان تروریسی فاسد و خشن شناخته میشود که به دنبال سلاخی بیگناهان است. این امر بهویژه در ارتباط با کشورهای اطراف اسرائیل مهم است که در دشمنی با این رژیم شریک حماس هستند. زمانی که اسرائیل به مرحله خروج از غزه برسد -و بهرغم ادعاهای اخیرش که میگوید به دنبال عقبنشینی نیست، نیاز به آن خواهد داشت- به همکاری کشورهایی مانند مصر، اردن و عربستان سعودی برای هدایت و بازسازی منطقه نیاز دارد. این کشورها باید از فراهم آوردن تدارکات حمایت کنند، تا حدی حمایت پلیس را به دست بیاورند، بودجه بازسازی را تامین کنند و هر ساختار حکومتیای را که پدیدار میشود قانونی کنند.
اسرائیل همچنین باید به تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین کمک کند که سالهاست در حال فروپاشی است. در حالی که هیچ کدام از کشورهای اطراف اسرائیل عمیقا به آرمان فلسطین متعهد نیستند، همه آنها از آنچه بهعنوان بیتفاوتی اسرائیل به زندگی اعراب میبینند، آزردهخاطر شدهاند.
اعراب حاضر نیستند پشت تانک های اسرائیلی وارد شوند و مسئولیت کمی برای محافظت از اسرائیل به علت اقداماتش احساس میکنند. آنها مشتاق به گرفتن مسئولیت در غزه نیستند، اما میتوانند برخی از منافع خود را در غزه پیش ببرند و از ریشه دواندن تهدیدها در غزه جلوگیری کنند.
اسرائیل باید در حال حاضر مستقیماً با این دولتها تعامل داشته باشد؛ باید اطمینان حاصل کند که اعراب احساس میکنند صدایشان شنیده میشود و سپس شروع به متقاعد کردن آنها کند که یک غزه با ثبات در صورتی امکانپذیر است که آنها هم در آن نقشی داشته باشند و آنها را متقاعد کند که یک غزه با ثبات منافع آنها را نیز تامین میکند.
فلسطینیها تعیین سرنوشت میخواهند
بخش دوم اینکه اسرائیل باید حماس را از جمعیت اطرافش جدا کند و اطمینان حاصل کند که هر چه همبستگی فلسطینیها در این جنگ بیشتر میشود، حول یک جایگزین قوی برای حماس باشد. شیوههای هدفگیری اسرائیل در اینجا ایفای نقش میکند، اما بهطور واقعبینانه، آن سازمان یا جنبش جایگزین هم برای پیشبرد آرمانهای فلسطینیها، سعادت و تعیین سرنوشت آن نیاز به اعتبار دارد.
اگر تعداد زیادی از فلسطینیها احساس کنند که تنها آیندهای که با آن روبرو هستند بدبختی است، بخش بزرگی از آنها نیز به دنبال بدبخت کردن آزاردهندگان خود خواهند بود.
یک پروژه مشترک، احساس کرامت و احساس عاملیت در ایجاد انگیزه در جمعیتهای آسیبپذیر بسیار مؤثر است، و اگر گروههای مسلح خشونتآمیز تنها راه را برای پیگیری آن چیزها فراهم کنند، آن گروهها از برتری بیرقیب در زندگی فلسطینی برخوردار خواهند شد.
تعریف یک پروژه مشترک، برانگیختن احساس کرامت و احساس عاملیت در در جمعیتهای آسیبپذیر بسیار موثر است و اگر گروههای مسلح خشونتگرا تنها راه برای دنبال کردن این اهداف باشند، آن گروهها از برتری بیرقیب در زندگی فلسطینیان برخوردار خواهند شد.
یک جنبش قدرتمند فلسطینی و جنبشی که گاه قادر به ایستادگی دربرابر اسرائیل باشد و نه اینکه صرفا دربرابر آن تسلیم شود، برای اسرائیل بسیار بهتر خواهد بود. تشکیلات خودگردان فلسطین در دوره محمود عباس در این زمینه شکست خورده است و در نتیجه محبوبیت عباس به سختی در حال کاهش ارقام خود است.
آمی آیالون، رئیس سابق شین بت (سازمان اطلاعات داخلی اسرائیل) استدلال کرده است که فلسطینیان به افق سیاسی نیاز دارند، اما این افق گسترده تر از آن (فلسطین) است. بدبختی فلسطین اشکال مختلفی دارد - و فلسطینیها برای این بدبختی تقسیم مسئولیت میکنند - اما آنها باید احساس کنند که این شرایط میتواند پایان یابد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، بیشتر زمان در خاورمیانه صرف پیشبرد این ایدهها و ایدههای دیگر کرد، اما به نظر میرسید که موفقیت چندانی نداشته باشد. اسرائیل بسیار زیاد در قد و قواره حالت جنگی قرار گرفته است؛ اگر بیانیههای عمومی آن دال بر نشانهای باشد، آن نشانه این است که اسرائیلیها به اندازه کافی فکر نکردهاند برنده شدن چگونه خواهد بود و بلینکن قادر نبود تا نظراتش را تغییر دهد.
بنا بر گزارشها، حماس برای سالها روی اقدام ۷ اکتبر خود برنامهریزی کرده بود و اگرچه از موفقیت خود مطمئن نبود اما به طور منطقی از پاسخ اسرائیل مطمئن بود. اسرائیل تحمل شکست در جنگ را ندارد، اما تحمل شکست در تلاشهایش برای بردن را دارد!