به گزارش همشهری آنلاین، اراضی اشغالی از میانه مهرماه شاهد وضعیتی است که از دید بسیاری از ناظران و تحلیلگران، از پنجاه سال پیش یعنی آخرین جنگ اعراب و اسرائیل تاکنون بیسابقه است.
شروع عملیات نظامی حماس از هوا و زمین و دریا، ضربهای سخت بر هیمنه نظامی و امنیتی وارد آورد که صهیونیستها از خود نشان میدادند. هر چند عملیات حماس پاسخی طبیعی به چند دهه اشغالگری و اقدامات ضدانسانی اسرائیل است اما صهیونیستها برای از بازیافتن آبروی از دست رفته خود، غزه را هدف حملاتی دیوانهوار قرار دادهاند.
در این شرایط، انگیزهها و دلایل نیروهای مقاومت برای شروع عملیات «طوفان الاقصی» در مقطع زمانی کنونی، پیامدهایش برای فلسطین، منطقه و حتی جهان و به عبارتی فرجام، جنگ محل پرسشهای متعددی است که پژوهش ایرنا برای یافتن پاسخ آن به سراغ کارشناسان مسائل بینالمللی و منطقهای رفت.
در این گزارش، دکتر «امید وقوفی» آیندهپژوه و عضو هیات علمی دانشگاه پاسخگوی پرسشهای ما شده که شرح این مصاحبه را در ادامه میخوانیم؛
میگویند این اقدام حماس، مسالهای است که مقدمهاش کار اسرائیلیها بوده، ولی...
دیدگاههای مختلفی در مورد زمینهها و دلایل وقوع عملیات طوفانالاقصی مطرح میشود. شما انگیزههای این عملیات و دلایل شعلهورشدن دوباره آتش جنگ در اراضی اشغالی را چگونه تحلیل میکنید؟
در مورد این موضوع ۲دیدگاه عمده مطرح میشود که مقدمه بحث است و چیستی این عملیات را توضیح میدهد.
رژیم صهیونیستی میخواهد بخشی از نوار غزه یعنی ۲۰ کیلومتر از بخش شمالی آن را تصرف کند و مردم غزه را به سمت جنوب انتقال دهد. میخواهد ۲۰ کیلومتر از قسمت شمالی را پاکسازی کند تا هم برد موشکی مقاومت و هم دسترسی به شهرکها را کم کند و هم اگر توانست کل ساکنان غزه را به صحرای سینا انتقال دهد
اگر بخواهیم از منظر آیندهپژوهانه به ماوقع نگاه کنیم باید گفت اساسا آیندهپژوهی با عدم قطعیت همراه است و در این موضوع نیز بر این بنیان هست. یک دیدگاه مطرح این است که اساسا این کار، کار اسرائیلیها بوده است. از این منظر، اسرائیلیها برای اینکه میخواستند خودشان را از فضایی که در داخل اسرائیل شکل گرفته نجات دهند، این فضا را ایجاد کردند.
میگویند این اقدام حماس، مسالهای است که مقدمهاش کار اسرائیلیها بوده، ولی در نهایت صهیونیستها فکر نمیکردند که حجم و ابعاد درگیری تا این اندازه گسترش یابد. نتایجی هم که این عملیات ابتدا به ساکن برای صهیونیستها داشته این بوده که فشارهای سیاسی در داخل از روی رهبران تل آویو برداشته شده است.
تظاهرات برای دوشقه شدن جامعه اسرائیل کاهش پیدا کرده است. لیبرالها که قصد قبحشکنی اقدام علیه کابینه صهیونیستی را داشتند، جلویشان گرفته شده است. این رویدادها عملا به نوعی حمله به جامعه لیبرال در رژیم محسوب میشود، چون افرادی هم که اخیرا دستگیر شدند از منظر دنیا عمدتا از این حوزه بودند؛ به ویژه اینکه رژیم برای آزادسازی این مخالفان سیاسی تاخیر داشته و ناظران بر این باورند که این تاخیرها این نگاه را ایجاد کرده که این کار، کار خود رژیم است. اظهارات «دافنه لیل» روزنامه نگار اسرائیلی هم در تایید این موضوع است.
از طرف دیگر با این اقداماتی که رژیم دارد انجام می دهد، اساسا تل آویو دنبال هدف ایجاد «وحدت درونی» است. بخشی از اهداف رژیم هم مرتبط با مشکلاتی است که داخل منطقه با آن مواجه است تا فشارهایی را که اروپاییها و آمریکاییها به تل آویو وارد آورده بودند، حل کند.
رژیم صهیونیستی از سوی دیگر دنبال این است که بتواند بخشی از نوار غزه یعنی ۲۰ کیلومتر از بخش شمالی آن را تصرف کند و مردم غزه را به سمت جنوب انتقال دهد. میخواهد ۲۰ کیلومتر از قسمت شمالی را پاکسازی کند تا هم برد موشکی مقاومت را کم کند، هم دسترسی به شهرکها را کم کند و هم اگر توانست کل ساکنان غزه را به بخش صحرای سینا انتقال دهد. البته در هر دو سناریویی که مطرح میکنیم، بهترین گزینه برای اسرائیل این است که آمریکا و ایران را درگیر کند؛ در این صورت قطعا برنده اصلی این پروژه نتانیاهو خواهد بود.
در پاسخ، برخی دیدگاه مذکور را بعید میدانند. آنها معتقدند چالشها و حجم خسارتهای تحمیلی طوفانالاقصی بر رژیم بسیار بزرگتر از آن است که کار خودش باشد. نکتهای که وجود دارد این است که همهجانبه کار کردن حماس، نشان میدهد این عملیات، عملیات جامعی بوده است، یعنی اساسا نمیشود فقط حاصل تحریک اسرائیل بوده باشد.
این نکتهای است که در پاسخ به آن دیدگاه اول مطرح میکنند. این نکته مطرح میشود که از یک سال و نیم قبل یک روندی شروع شده و صحنه تغییر کرده است.
میخواستند با ایجاد داعش جدید و تحریک کُردها جنگ داخلی در جهان اسلام به راه بیاندازند
مصداقهای مشخص این روند و تغییر صحنه چیست؟
در گذشته نسبت تلفات فلسطینیها به اسرائیلیها در یک دهه قبل ۲۰ به یک بوده است. اما در یک سال اخیر به خاطر تنوع و ابعاد و گستردگی عملیاتها، این نسبت به ۲ به یک رسیده است، یعنی اگر ۲ فلسطینی شهید شود، حداقل یک اسرائیلی کشته میشود. اینها روندهایی است که تا پیش از شروع یورش اسرائیل به غزه اتفاق افتاد.
قبل از جنگ غزه این روند شکل گرفته بود و بعد این موضوع مطرح میشود که روندها تاکنون این گونه بوده که ارتش اسرائیل کارش این است که فقط بکشد، نه اینکه کشته شود. الان روندها تغییر کرده و به همین خاطر گرایش به ارتش اسرائیل هم کم شده است و اساسا پایههای رژیم دارد متزلزل میشود. اسیرهایی هم که در این عملیات دادهاند مساله مهمی است. وقتی میخواهند فرضیه اول را مطرح یا رد کنند، میگویند که در ۷۰ سال اخیر اینقدر اسیر ندادیم که الان دادیم. به همین خاطر عملا مهاجرت معکوس در رژیم کلید خورده است. این مساله برای افرادی که صبر میکردند و می گفتند بالاخره این بحران ۷۰ سال پیش شروع شده و الان تمام شده ناامید کننده است. این مساله روندها را برعکس کرده و روی حیثیت اسرائیل اثر منفی گذاشته است مخصوصا روی طرح «شیمون پرز».
شیمون پرز طرحی داشت که ۱۰ تا ۱۵ سال رویش کار شده بود به نام «خاورمیانه جدید» که این طرح پایههایی داشت و با چند فرض؛ اینکه اعراب با فروپاشی شوروی حامی خود را از دست دادند، با جنگ صدام و کویت اتحادشان را از دست دادند و الان دشمن مشترکی به نام ایران دارند. ضعف اعراب تکنولوژی و نقطه قوتشان ثروتشان است و ما فناوری به اعراب می دهیم و آنها به ما پول می دهند. به این شکل هویت مشترک و خاورمیانه جدید بخاطر اینکه ما همسایه آنها هستیم و رابطه همسایگی می سازیم ایجاد میشود.
آن طرف هم بحثهایی وجود دارد در ارتباط با «طرح ابراهیم» که ما از ملت حضرت ابراهیم (ع) هستیم و بسیاری از کشورهای عربی هم دنبال این ارتباط در چارچوب طرح مزبور بودند. این حرکت اخیر باعث شد فضای ۱۰ تا ۱۵ ساله تلاشهای آنها به هم بریزد.
الان برخی کشورها دنبال قطع رابطه یا کاهش رابطه هستند، چون اساسا هدفی که آمریکاییها و اسرائیل در منطقه داشتند، دنبال گزینههایی شبیه شکلگیری داعش و جنگ داخلی در جهان اسلامی بودند که مساله اصلی از اسرائیل به سمت به جنگهای داخلی برود و اسرائیل به عنوان دشمن مشترک محسوب نشود. اما الان این وضعیت به عقب رانده شده و تمام رهبریاش برای مقابله با اسرائیل متوجه جمهوری اسلامی ایران است.
اینها قبلا میخواستند ترکیه یا عربستان را محور معادلات و تحولات منطقه قرار دهند. البته امسال مسالهای که اتفاق افتاد این بود که طرح آمریکاییها با اسرائیلیها در منطقه شکست خورد که میخواستند در سوریه و عراق، هم داعشیها و هم کردها را تحریک کنند؛ یعنی میخواستند دوباره جنگ داخلی در جهان اسلام به راه اندازند. وقتی این طرح شکست خورد، خودش به شکلگیری طوفانالاقصی در فلسطین اشغالی کمک کرد.
مساله بعدی این است که آسیبهایی که صهیونیستها در این قضیه خوردند، برخی از قابل ترمیم نیست و به محض آتش بس، اولین کسی که مورد سوال قرار میگیرد شخص نتانیاهو است که میگویند چطور غافلگیر شدی و اگر جلوگیری نکنند روند مهاجرت معکوس تشدید میشود.
بحث دیگر فروپاشی ارتش صهیونیستی است. همین الان ارتش آمریکا ورود پیدا کرده و نیروهای دلتافورس خود را در نواحی درگیری مستقر کرده است یعنی مستقیم خود آمریکاییها رسما وارد میدان شدهاند.
با این تفاصیل، مجموع ماوقع باعث شده اسرائیل در جایگاه دشمن اول جهان اسلام و جمهوری اسلامی محور حمایت از بحث فلسطین قرار گیرد.
نکته مهم اینکه طوفانالاقصی به حیثیت آمریکا هم در جهان آسیب وارد کرده است. وقتی این تعداد کشور در دنیا علیه رژیم قطعنامه صادرمیکنند، خود به خود این فضا را علیه وجهه آمریکا در جهان ایجاد میکنند. با این حال و به رغم هزینههای سنگین برای آمریکا، صهیونیستها میخواهند از این فرصت حداکثر استفاده را ببرند که ذکر شد اول میخواهند ۲۰ کیلومتر نواز غره را پاکسازی کنند تا برد موشکهای حماس کمتر بشود و دسترسی به شهرک ها قطع بشود و مطلوبشان این است که کل صحرای سینا را پاکسازی کنند.
دیدگاه دومی که گفتید در مورد عملیات طوفانالاقصی وجود دارد چیست؟
نگاه دوم این است که میگویند این کار، کار خود فلسطینیها است و طوفانالاقصی مرحله سوم از طرحی به نام «وحدت ساحات» یا «وحدت میادین» است. وحدت میادین دنبال این است که از جنگهای گذشته که چون اعراب وحدت نداشتند در برابر اسرائیل شکست خوردند، درس بگیریم. اینجا باید وحدت ساحات و وحدت صحنهها اتفاق بیافتد تا اسرائیل نتواند ارتش واحد داشته باشد و باید تجزیه شود و ارتشش نتواند در یک نقطه واحد کار کند.
زمانبندی آن هم از کجا شروع میشود؟ دقت داشته باشید بخشی از این زمانبندی از بحث مشکلات درونی خود رژیم شروع میشود. اینجا هفت صحنه مطرح میشود. صحنه اول داخل خود رژیم است که صحنه درگیری یهودیهای سکولار و مذهبیهای بنیادگرا است. صحنه دوم، قدس شریف و کرانه باختری است. صحنه سوم، اراضی ۱۹۴۸، صحنه چهارم جنوب یعنی نوار غزه، صحنه پنجم جبهه شمال و حزب الله، صحنه ششم شمال شرق و جولان و صحنه هفتم بحث مرکزیت اسرائیل و تل آویو است.
در مورد رهبریت این عرصهها هم یک تقسیم کاری که صورت گرفته این است که مثلا قدس شریف و کرانه باختری به عهده جهاد اسلامی گذاشته شده، اراضی ۱۹۴۸ به عهده کتائب گذاشته شده، صحنه جنوب به حماس سپرده شده، صحنه شمال به حزب الله و صحنه شمال شرق و جولان به جریان مقاومت در سوریه واگذار شده است.
اولین صحنه همان طور که اشاره شد در داخل خود اسرائیل اتفاق افتاده و حدود ۴۵ هفته کل جریانهای یهودی آنجا با هم درگیر بودند. در جریانات یهودی موضوعی که مطرح میشود این است که طرحی به پارلمان اسرائیل بفرستند تا این رژیم به دو کنفدرال تبدیل بشود که این دو در تمام زمینهها مستقل باشند؛ بخش اول به سکولارها و بخش دوم به مذهبیهای افراطی داده بشود. در تاریخ یهود هم بعد از حضرت سلیمان، یهودا و سامریا این تقسیمبندی را داشتهاند؛ یعنی مسبوق به سابقه است.
صحنه دوم که مربوط به قدس شریف است. صحنه سوم همان بحث طوفانالاقصی است یعنی اگر ما به منطقه نگاه کنیم، طوفان الاقصی بعد از درگیریهای داخلی و درگیریهای قدس شریف، صحنه سوم محسوب میشود که عملا ۵۰ درصد ظرفیت رژیم را به خودش مشغول میکند. حزب الله هم تقریبا رژیم را در ۳۰ درصد صحنه درگیر خود میکند. برای مقابله، در فراخوانی که اسرائیل داده از ۳۰۰ هزار نفر، فقط ۱۰۰ هزار نفر آمدهاند و این نشان می دهد که وضع اسرائیل در بحث فراخوانهایش چگونه است.
تا امروز حدود ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر یهودی از منطقه بیرون رفتهاند
بر اساس طرح وحدت ساحات، هدف اصلی عملیات چه بوده است؟
هدف عملیات خیلی مهم است. این کلمه باید خیلی پررنگ و برجسته شود. هدف عملیات طوفانالاقصی نابودی اسرائیل نیست، بلکه هدف، تشدید مهاجرت معکوس بوده است. متاسفانه بعضی جاها احساساتی برخورد میکنند و هدف را چیز دیگری اعلام میکنند.
در ۲۰۰۶ و در جنگ ۳۳ روزه نزدیک به ۴۳۰ هزار نفر از یهودیها از سرزمینهای اشغالی رفتند. در جنگ بعدی یعنی ۲۰۰۸ تقریبا ۳۵۰ هزار نفر یهودی رفتند. در ادامه بر اثر مسائل فعلی و تا امروز هم حدود ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر یهودی از این منطقه بیرون رفتهاند و البته ممکن است برخی از آنها برگردند. بحثی هم که وجود دارد، این است که رژیم نیاز دارد که اینها را برای جذب اولیه دوباره شارژ کند.
پس از طوفانالاقصی، آمارهای مختلفی از مهاجرت معکوس منتشر شد. برخی می گویند تا ۶۰۰ هزار نفر مهاجرت داشتهاند و تا هفته سوم عدد یک میلیون مهاجرت معکوس هم مطرح شده است که ممکن است تعدادی از اینها برگردند. پس دقت کنیم که احتمالا هدف اصلی طوفانالاقصی، بحث مهاجرت معکوس بوده که امروز تا حدودی محقق شده است.
در این میان، عملا آمریکاییها مایل به گسترش جرافیای جنگ نیستند، اروپا هم دنبال آن نیست. جمهوری اسلامی هم دنبال گسترش درگیریها نیست. ما الان دنبال این هستیم که ابعاد سیستمهای دفاعی خودمان را گسترش دهیم و بازدارندگی ما گسترش یابد.
سناریوی مطلوب اسرائیل این است که ایران و آمریکا درگیر بشوند
آیا رویدادهای اخیر بر مذاکرات غیرمستقیم ایران و غرب بر سر مساله هستهای تاثیری میگذارد؟
اساسا سناریوی مطلوب اسرائیل در این مساله این است که ایران و آمریکا درگیر بشوند، در این صورت برنده قطعی این ماجرا نتانیاهو است.
ولی این دو بازیگر تمایلی به درگیری ندارند. مواضع اعلانی تهران و واشنگتن این را نشان میدهد.
بله قطعا. هم آمریکا و هم اروپا دنبال گسترش جنگ نیستند تا بازدارندگیشان را افزایش بدهند. ما هم که مواضعمان مشخص است. شما ببینید نه رهبر معظم انقلاب چنین موضعی در درگیری میگیرند، نه حتی سید حسن نصرالله.
سه مذاکره مهم درباره رویدادهای غزه؛ از روسیه تا قطر و مصر
مذاکرات پیدا و پنهان درباره وقایع جنگ و برقرار آتش بس به چه شکل پیش رفته است؟
در این زمینه سه مذاکره مهم در سه مکان انجام شده است؛ یکی سفر آقای «علی باقری» معاون وزیر امور خارجه به روسیه بوده است. قطریها هم در روزهای گذشته میزبان رئیس موساد، هیات آمریکایی و حماس بودهاند و نیز آقای «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه که مباحث قطر بیشتر معطوف به عدم گسترش دایره جنگ بوده است. مذاکرات دیگر در مصر بوده که بیشتر درباره کمکهای بشردوستانه و مردمی بوده است؛ یعنی در سه مکان مذاکره صورت گرفته است.
حماس پیشبینی میکرد که در هفته سوم تهاجم زمینی شکل بگیرد
موضع حماس در مذاکرات چه بوده است؟
بحثی که حماس دارد این است که میگوید ما مشکلی برای ادامه نبرد نداریم؛ چون حمله و ضرباتی که رژیم میزند اوج آن حداکثر چهار هفته است. توان رژیم برای حمله هم ۹ هفته است. یعنی آن برآوردی که از رژیم دارد این است. حماس پیشبینی میکرد که در هفته سوم تهاجم زمینی شکل بگیرد.
اسرائیل میخواهد کار را در غزه به محمود عباس بسپارد
به نظر میرسد زمانبندیها مخصوصا در مرحله شروع عملیات زمینی درست پیش رفته است.
بله، محقق شده و اکنون مرحله ورود به وضعیت فرسایشی است. آمریکاییها و نیروهای ویژهای که از پایگاههای ایتالیا و فرانسه آمدند در غزه تلفات دادند. البته از نظر تاکتیکی اسرائیلیها در نظر دارند اینقدر فشار بیاورند که تمام ذخایر حماس تمام شود و سپس از دریا و زمین به نوار غزه وارد شود، بخش شمالی و جنوبی را جدا کند و بتوانند تمام جمعیت را از شمال به جنوب انتقال دهند.
در این ارتباط، آمریکاییها به السیسی پیام داده بودند که آمریکا حاضر است ۱۰ میلیارد دلار از بدهیهای مصر را پرداخت کند و درقبالش مصر حداقل نصف جمعیت غزه را که معادل یک میلیون و ۲۰۰ هزارنفر است وارد خاک خود کند. آمریکاییها اعلام کردند که با چهار کشور عربی و ۲ کشور غیرعربی مذاکره کرده که جمعیت مهاجر را پذیرش کنند. این کشورهای عربی هم عبارتند از عربستان، امارات، قطر و مصر. غیرعربیها هم کانادا و استرالیا بودند.
علاوه بر اینها روزنامه هاآرتص نوشته اگر مصر آوارگان را قبول کند، اسرائیل تمام بدهیهای مصر به صندوق بینالمللی را پرداخت میکند؛ یعنی به دنبال این استراتژی هم هستند.
فلسطینیها برای توافق شروطی دارند و اسرائیلیها نیز همچنین. از شروط اسرائیلیها تا حدودی متوجه میشویم که اینها به چه سمتی دارند حرکت میکنند. شروطی که اسرائیلیها دارند این است که حماس نابود و غزه خلع سلاح شود. تمام نهادهای خدمات عمومی باید تحویل دولت «محمود عباس» شود، همه اسرا تحویل داده شوند، آتش بس موقت برای انتقال غذایی و دارویی و منهای مواد سوختی صورت گیرد، نیروهای حافظ صلح عربی- اسلامی و محمود عباس مستقر بشوند که این نیروها شامل عربستان، قطر اردن، مصر و دولت محمود عباس میشود.
در مقابل، حماس شروطی دارد که آتش بس باید بلند مدت باشد، محاصره زمینی، دریایی و هوایی باید پایان یابد، دارو و غذا و سوخت هم از طریق مصر ارسال شود، هتک حرمت به مسجدالاقصی صورت نگیرد.
پیش از این صهیونیستها طرحی داشتند که مسجد الاقصی شنبه و یکشنبه در اختیار یهودیان باشند و بخشی از مسجدالاقصی هم انحصارا به آنان تعلق بگیرد و مسلمانان را آنجا محدودتر کنند.
علاوه بر توقف چنین طرحهایی حماس همچنین میخواهد که صهیونیستها خانه فلسطینیها را خراب نکنند و توافقی که در سال ۲۰۰۸ اتفاق افتاده مبنی بر عدم ترور فرماندهان فلسطینی، اجرایی شود. این شروطی است که جریان حماس دارد
در مقابل این شروط، وقتی شما به شروط رژیم صهیونیستی نگاه میکنید، متوجه میشوید نقشهای که اینها برای این موضوع کشیدهاند چیست و احتمالا سناریوی آینده را برای غزه به چه صورت مدنظر دارند.
مساله اصلی رژیم اکنون این است که بتواند در حوزه غزه حداقل دستاورد داشته باشد؛ غزه را دو قسمت کند و اگر بتواند ایران را با آمریکا هر مقدار که شده درگیر کند.