همشهری آنلاین؛ سرنخ: چند روز قبل گزارش یک درگیری به پلیس پایتخت اعلام شد. بررسی ها حکایت از این داشت که مردی به خانه برادرزنش حمله کرده و در درگیری با چاقو ضرباتی به وی زده است. داماد خشمگین بعد از درگیریخونین، فرار کرده و برادرزن که به شدت زخمی شده بود برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. این مرد حالش اصلا مساعد نبود و به کما رفت. از سوی دیگر ماموران در تعقیب داماد ضارب بودند که فراری شده بود.
بازگشت به زندگی
در شرایطی که تحقیقات برای دستگیری ضارب ادامه داشت، معجزه ای رخ داد و برادرزن از کما خارج شد و به زندگی برگشت. این مرد پس از بهبودی و ترخیص از بیمارستان به شعبه نهم دادسرای جناییتهران رفت و به طرح شکایت از دامادشان پرداخت. وی گفت: خواهرم با شوهرش اختلاف داشت و چند روز قبل از حادثه به همراه فرزندانش به خانه من آمد. او با همسرش درگیر شده و با یکدیگر قهر کرده بودند. روز حادثه دامادمان به خانه ما هجوم آورد و با تهدید چاقو قصد ربودن خواهرم را داشت که من مانع شدم. او اما با چاقو به جانم افتاد که حالا زنده ماندم را یک معجزه بزرگ می دانم.
ترس از قصاص
تحقیقات کارآگاهان پلیس، به شناسایی داماد تحت تعقیب منجر شد. وی که مردی ۳۰ ساله است در تحقیقات گفت:من و همسرم چهارفرزند خردسال داریم و شرایط زندگی مان خوب بود اما خانواده اش خیلی در زندگی ما دخالت میکردند. آنها مدام در گوش همسرم می خواندند که خانه مان را بفروشیم تا در نزدیکی خانه خانواده همسرم، آپارتمانی بخریم اما من شرایط مالی مساعدینداشتم. همین مسئله باعث بروز مشکلاتی میان من و همسرم شده بود. حتی ۳ مرتبه همسرم به خاطر این موضوع با من درگیر شد و به حالت قهر خانه را ترک کرد. او هر بار به خانه برادرزنم یا مادرزنم می رفت که من به خاطر بچه هایم، مجبور می شدم با همسرم آشتی کنم و او را به خانه برگردانم.
وی ادامه داد:آخرین بار وقتی من سر کار بودم برادرزنم به خانه ما رفته و همسرم و چهار فرزندم را از خانه ام برد. او آنها را، دو هفته در خانه مادرش نگهداری کرد و اجازه نمی داد آنها را ملاقات کنم یا با خانواده ام تلفنی حرف بزنم. درواقع خانواده ام را گروگان گرفته بود. عصبانی شدم و با چاقو به خانه برادرزنم رفتم تا خانواده ام را به خانه ام برگردانم. در جریان درگیری با برادرزنم با چاقو ضرباتی به وی زدم که تصور می کردم او به قتل رسیده است. از آن پس جرات نمی کردم به خانه خودم بروم و فراری بودم چون می ترسیدمدستگیرم کنند و قصاص شوم. تمام این مدت تصور می کردم قاتلم و آواره خیابان ها بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به خانه اقوامم بروم اما در نهایت پلیسدستگیرم کرد و حالا متوجه شدم که برادرزنم زنده است و من قاتل نیستم.
متهم پس از اعتراف، با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات از وی درحالی ادامه دارد.