به گزارش همشهری آنلاین میرحسینی انجمن نجوم خیال زاهدان را در دهه ۱۳۷۰ راهاندازی کرد و بانی برگزاری جمعه بازار کتاب زاهدان در استان سیستان و بلوچستان به مدت ۲ سال شد. بعدها کرکره کتابفروشیاش را بالا داد و بیشتر کتاب امانت میداد تا اینکه کتاب بفروشد. سال گذشته کتابفروشی هم تعطیل شد.راو اما همچنان بعد از بازنشستگی از کانون پرورش فکری زاهدان، انجمن نجوم کانون را میگرداند و برای بچهها از قصه پر راز و رمز آسمان روایت میکند. او ترویج علم را حفظ کردن فرمولهای عجیب و غریب و رمزگشایی از اتفاقات پیچیده جهان نمیداند؛ معتقد است همین که بچهها یاد بگیرند به دور و برشان با دقت نگاه کنند، در مسیر علم و دانش قدم گذاشتهاند.
راهاندازی و تجهیز مرکز نجوم در شهر محروم یا به عبارتی کمبرخوردار زاهدان در دهه ۱۳۷۰ باعث شد تا صدها علاقهمند به علوم و نیز منجم آماتور تربیت کنید و آسمان بدون مرز را نشانشان دهید؛ بچههایی که حالا در شهرها و کشورهای مختلف منشا اثر هستند. از کسب موفقیت در مسابقات مختلف رصدی کشور تا کسب مقام در المپیاد نجوم و اخترفیزیک. این فقط یکی از دلایلی است که شما را به عنوان مروج علم در جنوب شرق کشور میشناسیم. کمی بیشتر از تفاوت ترویج علم یا معلمی برایمان بگویید.
اول اینکه به شدت با اینکه زادگاه مرا شهری کمبرخوردار عنوان کردید مخالفم.
چرا؟ ضعف زیرساختها در مرکز سیستان و بلوچستان بر کسی پوشیده نیست.
ضعف زیرساختها را در حوزه عمرانی و خدماتی مشخص کنیم، نه اینکه کلا به این شهر بگوییم محروم. سیستان و بلوچستان و شهر زاهدان از گذشته تا دوران معاصر مهد مفاخری در حوزه علم و فرهنگ بودهاست. باورتان نمیشود که چقدر بچههای مشتاقی به علم و نجوم داریم. در مورد سوال اولتان بگذارید با یک خاطره توضیح بدهم.
سالها پیش مطلبی در روزنامه خواندم که معلمی شاگردانش را برای گردش علمی به آبشارا نیاگارا میبرد و مدام درباره جغرافیای محیط توضیح میدهد. مردی را میبیند که کنار آبشار ایستاده و مدام دستش را به سمت آب میبرد و انگشتانش را باز و بسته میکند. جلو میرود و میبیند این مرد « آلبرت اینشتین» است که میگوید علم فقط چیزی نیست که در آزمایشگاهها یاد بگیریم، علم از درک ما از طبیعت آغاز میشود. علم یعنی دقت به پیرامون یعنی استفاده از منابعی که داریم و یعنی تابآوری.
پس دفتر «تفریح با علم» شما هم بر همین مبنا شکل گرفت؟
آن دفتر را در ۵ بخش درست کردم: گیاهان و کشاورزی، جانوران، شناخت سنگها، فضا و آسمان، موجودات ذرهبینی. در همه این زمینهها با بچهها کار میکردم. معتقدم معلم شاگردانش را دانا و مربی آنان را توانا میکند. من بچهها را توانمند میکردم به درختان و گیاهان نگاه کنند. ببینند در اقلیم زاهدان چه خبر است. چه گلها و درختانی داریم. آب و خاک چگونه است. جزئیات بال حشرات را نشانشان میدادم.
یاد گرفتند با حشرات و حیوانات دوست باشند و از آنها مراقبت کنند. علاقهمندشان کردم علم را به همین سادگی و دم دستی یاد بگیرند. برای همین هم شاگردانم بیشتر در رشتههای علوم پایه موفق شدند.
آن زمان دوره علوم نجوم برای مربیان کانون پرورش سراسر کشور برگزار شد، اما فقط زاهدان و گیلان این مسیر را ادامه دادند و مرکز نجوم خیال زاهدان حسابی پا گرفت.
گیلان نزدیک تهران بود و دانشگاه گیلان هم با مرکز نجوم همکاری کرد. زاهدان اما امکاناتی نداشت. هنوز هم نه محیط استانداردی برای آسمان نما و تجهیزات علم نجوم دارد و نه نهادی با ما همکاری میکند. یک تنه جلو رفتم و بچهها را با آسمان بی انتها آشنا کردم. شاگردان من از زاهدان تا تهران و شهرهای ایران پراکنده شدند. برخی از کانادا و سوئیس با من تماس میگیرند. علت موفقیت هم این است که کارگروهی را بلدیم. انجمن به من وابسته نیست. راه خودش را پیدا کردهاست.
کتابفروشی «حکمت» بیشتر به کتابخانه شبیه بود. بیشتر کتاب امانت میدادید تا اینکه بفروشید.
قبل از کتابفروشی جمعه بازار کتاب زاهدان را راهانداختم. ۲ سال کتابها را به کول میگرفتم از این پارک به آن پارک میرفتم. دوست داشتم دکههای روزنامهفروشی و کتابفروشیها همراهی کنند که نشد. راستش به قول «خورخه لویس بورخس» نویسنده، شاعر و مترجم معاصر آرژانتینی، بهشت جایی شبیه کتابخانه است.
کتابفروشی که باز کردم، همه نوع کتابی داشتم به جز کتاب کمک درسی و همینطور لوازمالتحریر. اول به سربازها و بعد هم به دانشجوها و بعد به علاقهمندان که نمیتوانستند کتاب بخرند، کتاب امانت میدادم. بیشتر پاتوق فرهنگی بود. میخواستم چراغ دانایی روشن بماند. کتابفروشی هم سال پیش تعطیل شد مثل سرنوشت تلخ خیلی از کتابفروشیهای این روزگار.
و جایزه برگزیده ترویج علم؟
مسئولیتم را بیشتر کرد. بیشتر باید برای بچههای کانون وقت بگذارم.
بیشتر بخوانید:
رشد ۱۰ برابری کتابخانههای عمومی سیستان و بلوچستان
سفر یار مهربان به مناطق محروم