همشهری آنلاین: در این جلسه که از ساعت 9 صبح سهشنبه در سالن امام خمینی دادگستری تهران برگزار شد، قاضی دهقانی، بعنوان رئیس دادگاه به بیان مراحل مختلف تحقیقات و رسیدگی به این پرونده پرداخت و گفت: متهمان این پرونده حق انتخاب وکیل داشتند اما با وجود نشر آگهی برای اطلاع آنها، متهمان وکیلی معرفی نکردند و دادگاه برای این افراد وکلای تشخیری تعیین کرد و پس از طی شدن مراحل قانونی، پرونده آماده رسیدگی است. وی در ادامه از نماینده دادستان خواست با حضور در جایگاه به دفاع از کیفرخوایت بپردازد.
مسعود رجوی
نماینده دادستان پس از بیان مقدماتی، متهم ردیف اول پرونده را گروهک منافقین بعنوان شخصین حقوقی اعلام کرد. او در ادامه به بیان اتهامات سایر متهمان پرداخت و گفت: مسعود رجوی در سن ۱۹ سالگی به دنبال ارتباط تنگاتنگی که با محمد حنیف نژاد از کادرهای اولیهی سازمان داشت با منافقین آشنا و جذب سازمان شد. در همین رابطه نیز در سال ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر و به اعدام محکوم شد که با وساطت برادرش که از منابع ساواک بود مجازاتش به حبس ابد تقلیل یافت و در ادامه بعنوان رهبر سازمان مطرح شد.
او ادامه میدهد: مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ماه سال ۱۳۶۰ در اطلاعیهای دستور جنگ مسلحانه را علیه نیروهای انقلاب صادر کرده و بسیاری از اقدامات تروریستی و جنایات علیه نیروهای انقلاب صادر کرده و بسیاری از اقدامات تروریستی و جنایات علیه مسئولین نظام و مردم ایران را سبب میشود. او در تاریخ ۷ مرداد سال ۱۳۶۰ هجری شمسی به همراه بنی صدر با مشارکت در هواپیماربایی توسط خلبان شاه، سرهنگ معزی از طریق مرز هوایی از کشور خارج و به فرانسه پناهنده شد. اما دیگر اقدامات او به این شرح است:
صدور فرمان طلاق اجباری برای اعضاء، صدور فرمان جدایی فرزندان اعضاء از والدین، تأسیس گروه تروریستی (شبه نظامی) موسوم به ارتش نفاق در عراق در سال ۱۳۶۵،شرکت در جلسات مختلف با استخبارات عراق همکاری مستقیم با رژیم بعث و شخص صدام، صدور فرمان و مشارکت در عملیاتهای مختلف سازمان از جمله فروغ جاویدان. این متهم تحت تعقیب اینترپل بوده و دارای اعلان قرمز است.
مریم فجر عضدانلو
نماینده دادستان درادامه درباره متهم ردیف سوم گفت: مریم قجر عضدانلو (رجوی) در سال ۱۳۵۸ به دستور تشکیلات با مهدی ابریشمچی ازدواج کرد و در سال ۱۳۶۴ بعد از جدا شدن از همسرش با مسعود رجوی ازدواج تشکیلاتی کرد. او بعد از شروع فاز نظامی در سال ۱۳۶۰ از کشور متواری و در زمان حضور خود در پاریس مسئول دفتر مسعود رجوی بود. از جمله فعالیتها و مسئولیتهای او عبارت است از: جانشین فرمانده کل ارتش نفاق، شرکت در عملیات مختلف نظامی- تروریستی همانند: فروغ جاویدان و آفتاب، مسئول هدایت عملیاتهای نظامی و تروریستی در داخل کشور، مسئول اول سازمان در سال ۱۳۶۸، رئیس جمهور شورای به اصطلاح ملی مقاومت از سال ۱۳۷۲ تاکنون. او تحت تعقیب اینترپل بوده و دارای اعلان قرمز است.
مهدی ابریشمچی
بر اساس کیفرخواست صادر شده مهدی ابریشمچی، متهم ردیف چهارم این پرونده است. نماینده دادستان درباره او گفت: نامبرده در سال ۱۳۴۸ توسط محسن نجات حسینی جذب سازمان منافقین شده و در سال ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر و به هفت سال زندان محکوم می شود که در نهایت وی نیز با پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد. او در سال ۱۳۵۸ به دستور تشکیلات با مریم قجر عضدانلو (رجوی) ازدواج کرده که حاصل آن دختری به نام نرگس است و در نهایت در اواخر سال ۱۳۶۳، باز هم به صورت تشکیلاتی از مریم رجوی جدا شده و متارکه کرد.
نماینده دادستان در ادامه گفت: این متهم در حال حاضر از عناصر کادر مرکزی سازمان و مسئول کمیسیون به اصطلاح صلح شورای ملی مقاومت است و دیگر فعالیتها و مسئولیتهای او عبارت است از: عضو شورای رهبری سازمان، مسئول پشتیبانی تیمهای تظاهرات مسلحانه در سال ۱۳۶۰، معاونت در ربایش هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به منظور فراری دادن مسعود رجوی ابوالحسن بنی صدر و عامل انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی، عضو مرکزیت و هیئت اجرایی سازمان در سال ۱۳۶۱، فرماندهی حفاظت قرارگاهها و معاون ستاد قرارگاه نیرویی عملیاتهای چلچراغ آفتاب و فروغ جاویدان، مسئول طرح انقلاب ایدئولوژیک، مسئول، زندان برخورد و شکنجهی اعضای مسئله دار در سال ۱۳۷۳، مسئول برگزاری نشستهای غسل در سال ۱۳۸۰. او تحت تعقیب اینترپل بوده و دارای اعلان قرمز است.
با پایان طرح اتهامات ابریشمچی، رئیس دادگاه ختم جلسه را اعلام کرد و ادامه رسیدگی به جلسه بعدی موکول شد.
ماجرای دشمنی منافقین با شهید لاجوردی
یکی از شاکیانی که در دادگاه رسیدگی به پرونده سران منافقین حضور داشت، خواهر شهید اسدالله لاجوردی بود. او در گفتگویی با همشهری از کینه ای که منافقین سالها از این شهید به دل داشتند گفت و ابراز امیدواری کرد که سران این گروهک مجازات شوند.
او درباره تشکیل این دادگاه میگوید: شهید لاجوردی در دوران زندان ستمشاهی به ماهیت کثیف منافقین پی بردند و ایدئولوژی التقاطی آنها را شناختند و روشنگری کردند و به همین سبب منافقین کینه عمیقی از این شهید به دل داشتند و بعد از انقلاب هم که در سمت دادستانی انقلاب اسلامی تهران بودند و بعد هم ریاست سازمان زندانهای کشور را بر عهده داشتند، اقدامات بسیار موثری را انجام دادند. ایشان برای کسانی که فریب خورده بوده و جذب منافقین شده بودند برنامه های تبیینی داشتند که همان سالها موجب شد عده زیادی از فریب خوردگان برگشتند و به دامان خانواده هایشان آمدند. حتی بعضی از آنها که توبه کرده بودند به جبهه دفاع مقدس رفتند و به شهادت رسیدند اما سران و سرکردگان این گروهک با عنادی که داشتند و به جنگ مردم آمده بودند و در سالهای 60 و 61 جنگ خیابانی به راه انداختند و دست به ترور مردم زدند. در کوچه و بازار حتی اگر کسی ظاهر حزب اللهی داشت او را به شهادت میرساندند و 17 هزار شهید ترور حاصل جنایت منافقین است.
او ادامه میدهد: این دادگاه دیرهنگام تشکیل شد اما باز هم ما خوشحالیم. این اقدام باعث میشود جنایات منافقین برای مردم بیشتر تبیین شود. کسانی سعی میکنند روایت غلط درست کنند و جای جلاد و شهید را عوض کنند اما در این دادگاه انشاالله روشن خواهد شد که چه کسانی جنایت کردند و چگونه رودرروی مردم ایستادند و علاوه بر اینکه تعدادی از مسئولان ما را به شهادت رساندند، مردم کوچه و خیابان را نیز به شهادت رساندند. این دادگاه میتواند نقش موثری در بیداری و تبیین شرایط آن روزها داشته باشد. انشاالله در این دادگاه دنبال این هستیم که از این جنایات پرده برداشته شود و آنها به طور قطعی محکوم شوند.
همیشه به برگزاری دادگاه امید داشتیم
منافقین کینه زیادی از شهید صیاد شیرازی به دل داشتند. به همین دلیل با اجرای نقشهای پیچیده این مقام ارشد نظامی را به شهادت رساندند. به همین دلیل بود که مهدی صیاد شیرازی فرزند این شهید نیز در دادگاه بعنوان شاکی حضور داشت. او درباره دلیل حضورش در دادگاه به همشهری میگوید: من به نمایندگی از خانواده و در جوار دیگر خانواده های شهدای ترور بعنوان شاکی در دادگاه حضور دارم و امیدوارم که در دادگاه رسیدگی به پرونده منافقین بتوانیم از شهیدمان و 17 هزار شهید ترور دفاع کنیم و خدا را شاکر هستیم که بعد از سالها سرانجام این دادگاه برگزار شد.
او درباره پرونده پدر شهیدش میگوید: شهادت پدر بزگرگوار من هم مثل پرونده ترور 17 هزار شهید دیگر مفتوح بوده و باید به آن رسیدگی کامل شود. دنبال این هستیم که نتایج خوبی از این دادگاه گرفته شود تا عوامل اصلی ترور و سرکرده منافقین دستگیر شوند. علاوه بر آن در جهت برآوردن خسارت مادی و معنوی که در این جریان وجود دارد و غرامتی که متصور است تلاش میکنیم تا از حقهایی که زائل شده دفاع کنیم و انشاالله که این حقوق به نحو احسن ادا شود و به نتیجه مطلوب برسیم.
او در پاسخ به این سوال که آیا تصور میکردید بعد از سالها این دادگاه برگزار شود میگوید: 25 سال از شهادت شهید بزرگوار ما گذشته است و از اول همیشه امیدوار بودیم که چنین دادگاهی مهیا شود و امیدواریم که به نتایج مطلوب برسیم. چون عزم و اراده قوه قضائیه، مسئولان امنیتی و خانواده های معظم شهدا و وکلای محترم این است که نتیجه مطلوب حاصل شود امیدواریم که این افراد مجازات شوند.
شهادت در بمب گذاری ناصرخسرو
یکی از وحشیانهترین اقدامات تروریستی منافقین در سالهای اول پیروزی انقلاب، بمب گذاری در خیابان ناصرخسرو بود. جنایتی که باعث شهادت شهروندان زیادی شد. یکی از شهدای این حادثه شهید سیدحسین میری بود. خواهر این شهید روز گذشته یکی از حضار دادگاه بود. او درباره برادر شهیدش به همشهری میگوید: برادرم 2 سال جبهه بود و وقتی برگشت در کار لوازم کفاشی بود و در بازار تهران کار میکرد. هیچ شغل نظامی و دولتی هم نداشت. آن زمان 24 ساله و متاهل بود. روز حادثه به محل کارش میرفت که در حادثه بمبگذاری ناصرخسرو به شهادت رسید. بمبی که در این حادثه منفجر شد آنقدر قوی بود که پیکر برادرم به درستی شناسایی نشد.
او ادامه میدهد: با گذشت سالها از این حادثه فکر نمی کردم که دیگر دادگاهی برگزار شود اما خوشبختانه حالا در دادگاه رسیدگی به پرونده عاملان شهادت برادرم هستم. خواهر این شهید درباره آنچه که در این سالها بر او و خانواده اش گذشته میگوید: همسر برادرم خیلی سختی کشید و شوک زیادی به او وارد شد. از طرف دیگر چون برادرم 2 سال به جبهه می رفت پدر و مادرم انتظار داشتند که او شهید شود. اما وقتی به این شکل به شهادت رسید غافلگیر شدند. قسمت بود که برادرم به این شکل به شهادت برسد.
ترور شهید مقابل 3 فرزند خردسالش
«6 منافق مسلح وارد خانهمان شدند و جلوی چشمان فرزندان خردسالم شوهرم را به رگبار بستند» این اظهارات همسر شهید محمدعلی آقارجبی، یکی از شهدای ترور است که همسرش در سال 61 توسط عوامل گروهک نفاق به شهادت رسید. او درباره چگونگی وقوع این حادثه میگوید: همسرم در حراست صدا و سیما کار میکرد. منافقین ایشان را تعقیب کردند و در خانه به شهادت رساندند. البته قبل از آن هم چند مرتبه به صورت تلفنی تهدیدش کرده بودند. او ادامه میدهد: 6 نفر از منافقین در حالی که مسلح بودند وارد خانه شدند. من و بچه ها را با کتک گرفتند و با لگد و ضربات قنداق تفنگ و حرفهای رکیک از طبقه بالا پایین آوردند و شوهرم را در راهرو به رگبار بستند. این اتفاق جلوی خودم و 3 بچه ام و مادرشوهرم اتفاق افتاد. آن زمان پسرم 8 ساله، پسر دیگرم 7 ساله و دخترم یک سال و نیمه بودند و صحنه ترور پدرشان را به چشم دیدند. حالا خواسته ما این است که این افراد را محاکمه شوند و به سزای اعمال شان برسند.