یک زن با مراجعه به پلیس از زنی شکایت کرد که پسر نوجوانش را اغفال کرده است.

به گزارش همشهری آنلاین، زن میانسال به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: بعد از ۷ سال زندگی مشترک پسرم «بهبود» به دنیا آمد و به همین خاطر بیش از حد مورد توجه من و همسرم بود.

وقتی کمی بزرگ‌تر شد، هرچه اراده می‌کرد برایش فراهم می‌کردیم تا جایی که سن ۱۱ سالگی همسرم برای او موتورسیکلت خرید تا غرورش نزد همکلاسی‌هایش حفظ شود اما او به تحصیل هم اهمیتی نداد و در همان راهنمایی درس و مدرسه را رها کرد.

همسرم که قصد داشت او را مستقل و به قول خودش مرد بار بیاورد، تلاش کرد تا حرفه ای برای آینده اش بیاموزد. این بود که او را به یکی از دوستانش سپرد که تعمیرگاه خودرو داشت. «بهبود» در تعمیرگاه مشغول کار شد و همسرم حتی خودروی پژو ۴۰۵ خودش را به او داد تا در سرما با اتوبوس به محل کارش نرود.

دزدی عجیب دختر دانشجو | پای عشق و عاشقی در میان بود

خلاصه ما او را لای پر قو بزرگ کردیم ولی حدود ۲ ماه قبل من مقدار زیادی گل زعفران از شهرستان به مشهد آوردم تا برای پاک کردن بین همسایگان توزیع کنم. یک روز که من در منزل نبودم و گوشی تلفنم در خانه جا مانده بود زن جوانی که از همسایگانم است با من تماس می گیرد اما پسرم به تماس او پاسخ می‌دهد و اینگونه روابط تلفنی و پیامکی بین آنها آغاز شده بود.

آن زن جوان که مطلقه است به عقد موقت یکی از اهالی محل درآمده بود ولی به پسرم گفته است که فقط یک ماه دیگر از مدت عقد موقتش باقی مانده و دیگر دوست ندارد با همسرش به زمدگی مشترک ادامه بدهد.

وقتی من ماجرا را فهمیدم، نزد آن زن جوان رفتم و التماس کردم که دست از سر «بهبود» بردارد و به آینده خودش بیندیشد چراکه پسر من فقط ۱۷ سال دارد و باید در آینده با دختری ازدواج کند که حداقل هم سن و سال باشند! اما هنوز به خانه نرسیده بودم که «شیلا» با پسرم تماس گرفته و حرف های مرا به او انتقال داده بود. زمانی که وارد خانه شدم «بهبود» با عصبانیت لوازم منزل را شکست و ادعا کرد عاشق آن زن شده و به هر طریق ممکن با او ازدواج می‌کند.

پسرم در یک «توهم عاشقی» به سر می‌برد و من می‌ترسم که اگر همسر آن زن که او را به عقد موقت خودش درآورده است متوجه ماجرا شود، در آن صورت خدای ناکرده اتفاق وحشتناکی رخ خواهد داد. از سوی دیگر هم آن زن جوان با حیله‌گری پسر ۱۷ ساله‌ام را فریب داده و اکنون آبروی خانوادگی ما نیز در خطر است. حالا به کلانتری آمده‌ام تا شاید چاره‌ای قانونی برای این مخمصه تلخ پیدا کنم.

توجه به اهمیت موضوع، بررسی‌های مشاوره‌ای و روان‌شناختی این ماجرا با دعوت از پسر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری و با راهنمایی‌های سرهنگ قاسم همت‌آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) آغاز شد.

منبع: خراسان