همشهری آنلاین - حوادث: ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد هفتم آذرماه سال ۹۲ به کلانتری ۱۷۱ شهید مصطفی خمینی در حوالی بهشت زهرا خبر رسید که پیکر بیجان مردی میانسال در حوالی روستای قلعهنو کشف شده است. مقتول لباس بیرون از خانه به تن داشت اما کفش به پایش نبود و بررسی متخصصان پزشکی قانونی نشان میداد حدود ۷ ساعت از مرگ او میگذرد. روی گلوی مقتول آثار شیار وجود داشت و بر بدنش نیز نشانه جراحات متعدد به چشم میخورد. از سویی هیچ گونه اوراق هویتی همراه مقتول نبود و مجموع تحقیقات انجام شده حاکی از این بود که او در جای دیگری به قتل رسیده و جسدش به آنجا منتقل شده است.
در شرایطی تحقیقات برای شناسایی هویت مرد میانسال ادامه داشت، زنی نزد ماموران رفت و اعلام کرد که شوهرش از چند روز قبل به شکل عجیبی مفقود شده است. او به ماموران گفت: شوهرم برای خریدن سیگار از خانه مان بیرون رفت اما دیگر برنگشت. بعد از آن هرجایی را که گمان میکردم ممکن است شوهرم به آنجا رفته باشد را جستجو کردم و با دوستان و آشنایانش تماس گرفتم اما هیچ کس از او اطلاعی ندارد. او همچنین درباره قتل شوهرش گفت: شوهرم سرش به زندگی خودش بود و با هیچ کس اختلاف یا درگیری نداشت و نمیدانم چه کسی او را به قتل رسانده و تنها فرزندمان را یتیم کرده است.
اولین سرنخ
حرفهای همسر مقتول، رسیدگی به این پرونده را پیچیده تر کرد. همانطور که او گفته بود تحقیقات نشان میداد که مرد میانسال با هیچ کس اختلافی نداشته و در این شرایط معلوم نبود چه کسی و با چه انگیزه ای او را به قتل رسانده است تا اینکه کارآگاهان به اولین سرنخ دست پیدا کردند. سرنخی که انگشت اتهام را به سوی همسر مقتول نشانه میگرفت. تحقیق از همسایه ها نشان میداد که این زن و شوهر مدتها بود که با یکدیگر اختلاف و کشمکش داشتند. حتی شواهدی به دست آمده حاکی از این بود که این زن به دور از چشم شوهرش با مردی غریبه ارتباط دارد و ممکن است همین ارتباط پنهانی انگیزه ای برای جنایت باشد. در این شرایط بود که همسر مقتول بعنوان اولین مظنون بازداشت شد.
اعتراف به جنایت
این زن وقتی تحت بازجویی قرار گرفت حرفهای همسایه ها را انکار کرد اما در ادامه وقتی فهمید کاراگاهان به اسرار رابطه مخفیانه او پی برده اند پشت پرده قتل شوهرش را برملا کرد. او گفت: شوهرم مرد بداخلاقی بود و مدام من را کتک میزد. میخواستم از او طلاق بگیرم اما طلاقم نمیداد تا اینکه یک روز وقتی دخترم را به مدرسه میبردم در راه با مردی آشنا شدم و از آن روز رابطه مخفیانه مان شروع شد. بعد از مدتی او گفت که به من علاقه مند شده است و من هم گفتم باید شوهرم را تنبیه کند. او هم قبول کرد و یک شب با برادرش و دوست او که هر دو نوجوان بودند به خانه مان آمدند. قرار بود آنها شوهرم را کتک بزنند اما آنها او را به قتل رساندند.
زن مقتول در اعترافاتش گفت: من کلید خانه را به آنها داده بودم. یک روز که شوهرم در خانه خواب بود آنها وارد شدند. دو پسر نوجوان دست و پای شوهرم را گرفتند و مرد جوان یک زیرشلواری را دور گردن او پیچید و انقدر کشید تا شوهرم به قتل رسید و در نهایت جسد را از خانه بیرون بردند و در جایی خلوت رها کردند.
در دادگاه
به دنبال اعترافات این زن۳ متهم به قتل دستگیر شدند و به جنایتی که مرتکب شده بودند اعتراف کردند. در این شرایط بود که ۲ پسر نوجوان به اتهام معاونت در قتل به حبس محکوم شدند و متهم اصلی به قصاص محکوم شد. با گذشت مدتی از صدور این حکم دو پسر نوجوان که تا آن زمان در کانون اصلاح و تربیت نگهداری میشدند سنشان از ۱۸ سالگی گذشت و به زندان بزرگسالان انتقال یافتند. شرایط زندان طوری بود که آنها در آنجا درخواست اعاده دادرسی ارائه کردند و پرونده شان بار دیگر در دیوان عالی کشور بررسی شد.
حکم قصاص برای ۳ قاتل
قضات عالی رتبه دیوان عالی کشور در جریان بررسی محتویات پرونده به این نتیجه رسیدند که دو پسر نوجوان نیز به اندازه متهم اصلی گناهکار هستند و اتهام هر ۳ نفر آنها مباشرت در قتل است. در این شرایط پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری یک فرستاده شد و در دور تازه محاکمه قضات دادگاه هر ۳ نفر را گناهکار تشخیص داده و به قصاص محکوم کردند. این رای مدتی بعد در دیوانعالی کشور مهر تایید خورد و برای اجرا به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای امور جنایی فرستاده شد. در این مدت یکی از متهمان که با قرار وثیقه آزاد بود به ترکیه گریخت و تلاش ها برای دستگیری اش آغاز شد تا اینکه یکسال بعد وقتی او به ایران برگشته بود دستگیر شد.
تصمیم به بخشش
تنها ولی دم مقتول دختر او بود. او برای اجرای حکم قصاص ۳ نفر به اتهام قتل پدرش باید تفاضل دیه قاتلان را پرداخت میکرد. او با تلاش زیاد توانست این پول را فراهم کند و همه چیز برای اجرای حکم آماده بود اما او روز گذشته تصمیم تازه ای گرفت. دختر جوان به دادسرای جنایی رفت و وقتی در برابر قاضی کرمانی نژاد قرار گرفت گفت تصمیم گرفته به خاطر نزدیک بودن روز مادر از قصاص قاتلان پدرش صرف نظر کند و آنها را ببخشد. به این ترتیب او رضایت نامه را امضا کرد تا پرونده این جنایت پس از ۱۰ سال با بخشش بسته شود.