فرمانده اسبق مستشاران سپاه در سوریه گفت: در ایام درگیری در بالکان (جنگ بوسنی) هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، ساعت نزدیک یک بعد از نصف شب بود، حاج قاسم که فرمانده نیروی قدس شده بود به تلفن خانه ما زنگ زد، گوشی را برداشتم گفت این مهمات را می‌خواهم، بنویس!

به گزارش همشهری‌آنلاین، نیمه‌های شب ۱۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۸ بود که سپاه پاسداران و محور مقاومت یکی از سرداران و فرماندهان به نام خود را در پی حمله موشکی پهپادهای آمریکایی در فرودگاه بغداد از دست داد و شوک عظیمی به مردم منطقه و حتی در سطح جهانی وارد شد.

فرمانده‌ای که از کرمان برخاست و رشادتهایش در دفاع مقدس زبانزد همه بود و سپس برای مقابله با اشرار و تامین امنیت به جنوب شرق کشور رفت، اما قابلیتها و توان حاج قاسم به گونه‌ای بود که فرمانده معظم کل قوا از آن در جهت تقویت جبهه مقاومت و مردم مظلوم منطقه استفاده و ایشان را به سمت فرماندهی نیروی قدس سپاه منصوب کرد.

۴ سال از شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به همراه ابومهدی المهندس و یارانشان می‌گذرد و امروز پس از تحولات منطقه و ضربه سنگین طوفان الاقصی به رژیم صهیونیستی شاهد تاثیرات و نقش این شهید بزرگوار در به قدرت رساندن جبهه مقاومت هستیم.

در این راستا با سردار محمدجعفر اسدی از فرماندهان با سابقه نیروهای مسلح و معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا(ص) که بعد از سردار شهید حسین همدانی فرماندهی مستشاران سپاه در سوریه را بر عهده داشت، به گفتگو نشستیم.

به مناسبت سالگرد خدمت شما رسیدیم تا یک رویه‌ای از اینکه هم آشنایی‌تان با شهید از کجا شروع شد و اینکه اصلا ایشان از کجا به این مقام رسید که نه فقط در ایران بلکه در کل دنیا حاج قاسم را به عنوان یکی از بزرگترین مبارزان علیه ظلم می‌شناسند؟

آشنایی ما با این شهید بزرگوار به روزهای اولیه دفاع مقدس برمی‌گردد که ایشان به جبهه آمده بود و بنا شد که یک تعدادی از برادران، تیپ‌ها را درست کنند، آقای حسین خرازی یک تیپ به نام تیپ ۱۴ امام حسین(ع)، آقای احمد کاظمی یک تیپ به نام ۸ نجف، آقای قاسم سلیمانی یک تیپ به نام تیپ ۴۱ ثارالله، آقای احمد متوسلیان یک تیپ به نام ۲۷ حضرت رسول و آقای رئوفی یک تیپ به نام تیپ ۷ ولی عصر(عج) که همه اینها بعداً تبدیل به لشکر شدند.

در آن ایام ما برخورد کردیم به یک برادر کرمانی که بنا بود تیپ درست کند، در پایگاه منتظران شهادت که مشهور به گلف بود، ایشان آمد پیش ما و یک صحبت اولیه کرد و ما هم سفارشات لازم را کردیم که امکانات لازم تیپ را به ایشان بدهیم چون حکم را داده بودند. احکام را آقای محسن رضایی و قبلش آقای رشید که عملیات بود می‌داد.

این باب آشنایی ما با برادر سلیمانی شد. ما هم یک تیپ به نام تیپ ۳۳ المهدی را از برادر عزیزمان سردار فضلی در آن زمان تحویل گرفتیم و عموماً کنار هم بودیم.

ابتدا به ایشان ابلاغ شد که تیپش را لشکر کند و بعد هم به ما و البته ما تا یک مدتی هم زیر بار نمی‌رفتیم، به خاطر اینکه نیازی نبود ولی نهایتاً به ما اجبار کردند و مهر لشکر را زدند و تیپ المهدی، لشکر شد.

منتها عموماً هم درخواست خودمان بود و هم قرارگاه عموما ما را در عملیاتها کنار هم می‌گذاشت و همدیگر را کمک می‌کردیم و کار به جایی رسید که از طرف قرارگاه به خاطر این اخوت و برادری که ما داشتیم، تشویق هم شدیم.

دیگر تا زمان شهادت حاج قاسم، این اخوت و برادری و رفت و آمد خانوادگی بین ما بود. زمان دفاع مقدس چون ایشان از کرمان می‌آمدند عبورشان از شیراز بود و برای بازگشت به مرخصی با هم هماهنگ می‌کردیم و هر دو با خانواده راه می‌افتادیم از اهواز به شیراز می‌آمدیم و یک روز یا کمتر پیش ما می‌ماندند و بعد به کرمان می‌رفتند. بعدش هم که به تبریز رفتیم، باز ایشان با خانواده یک هفته پیش ما ماندند، عموماً وقتی به مشهد مشرف می‌شدیم، در راه بازگشت از کرمان می‌رفتیم و یکی دو روز منزل ایشان می‌ماندیم و این برادری و رفاقت تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت.

در مورد جهاد و اقدامات حاج قاسم در دفاع مقدس و کرمان و امنیت جنوب‌شرق و مقابله با اشرار موارد بسیار زیادی مطرح شده، ولی شاید به نوعی اوج فعالیت و معروفیت و محبوبیت ایشان در منطقه و کشورهای مسلمان، بابت فرماندهی نیروی قدس است، ایشان به چه صورت وارد نیروی قدس شد و اساساً ماهیت این نیرو با توجه به اسمی که دارد یعنی نیروی قدس چیست؟

سردار اسدی: البته جهانی شدن در نیروی قدس درست است ولی محبوبیت آقای سلیمانی از همان اوایلی که تیپ درست کرد و بعد لشکر ۴۱ ثارالله شد در بین مردم کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان شکل گرفت و یک جایگاه رفیع پیدا کرد. بعد که دفاع مقدس تمام شد، بسیاری از این رزمنده‌ها که هشت سال در جنگ بودند احساس کردند که دیگر به درس و زندگی‌شان برسند اما قاسم یک روز هم به دنبال زندگی به آن معنا نرفت بلکه به سراغ اشرار منطقه در سیستان و بلوچستان و کرمان و هرمزگان رفت.

برخوردی که او با اشرار داشت خیلی حکیمانه بود، با آنهایی که فریب خورده بودند صحبت و خلع سلاحشان کرد یعنی با آنها قهرآمیز برخورد نکرد. لذا جوانمردانه برخورد کرد، البته با آنهایی که شرور بودند و راه بازگشت نداشتند قهرآمیز برخورد کرد.

اینگونه بود که روز به روز، ماه به ماه و سال به سال محبوب‌تر و مشهورتر می‌شد. تا سال ۱۳۷۶ که من از استان فارس به تهران آمدم و جانشین فرمانده نیروی زمینی شدم، قاسم هم همان زمان آمد و فرمانده نیروی قدس شد.

ماجرای تهیه و ارسال شبانه مهمات برای بالکان توسط حاج قاسم

آن ایام که حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شد، درگیری در بالکان (جنگ بوسنی) بود من هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، ساعت نزدیک یک بعد از نصف شب بود، من خانه بودم، تلفن زنگ زد و گوشی را برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوال پرسی کردم، احوال پرسی را قطع کرد. یک اصطلاحی کرمانی‌ها دارند می‌گویند «به خود بگرد» یعنی بجنب و زود باش، گفتم چه شده؟ گفت مهمات می‌خواهم، اینها را بنویس. گفتم این موقع؟ گفت سوال نکن بنویس.

یک لیستی را گفت و من هم نوشتم، گفت تا قبل از اذان صبح اینها را می‌خواهم! گفتم مرد حسابی من الان از کجا اینها را بیاورم؟ گفت من اینها را می‌خواهم مگر تو جانشین نیروی زمینی نیستی من اینها را می‌خواهم!

من آن شب زنگ زدم به آقای کوثری که فرمانده لشکر ۲۷ بود، گفت بچه‌ها الان کرج هستند و من اینجا دسترسی ندارم، همانطور که قاسم با من برخورد کرده بود با آقای کوثری برخورد کردم و گفتم که آقا یک قفل است دیگر آن را می‌شکنید، بعد مهمات را مستقیم به نیروی قدس ببرید.

می‌خواهم بگویم انقدر این آدم (حاج قاسم) مصمم بود که تا قبل از نماز صبح مهمات آورده شد و بار کردند و به بالکان فرستاد. این تصمیم و شجاعت و جوانمردی ایشان اقتضا می‌کرد که کار خیلی خوب پیش برود.

حاج قاسم خرجِ موشکی نیروی قدس بود

در مورد نیروی قدس هم خب قبل از آمدن حاج قاسم این نیرو تشکیل شده بود و فعالیت داشت ولی توانمندی و کارش به این حدی که قاسم آمد نبود، ایشان بود که کار را به این صورت روی ریل انداخت از دوستی‌ها و جایگاه و هرچیزی برای پیشبرد کارش استفاده می‌کرد و بحمدالله یک تحول بسیار بزرگ در نیروی قدس ایجاد شد و قاسم نیروی قدس را نیروی قدس واقعی کرد.

گرچه در نیروی قدس زمینه‌اش بود و افرادی در آن زحمت کشیده بودند منتها زحمات آنها یک زحمات عادی بود و به قول ما یک خرجِ موشکی در نیروی قدس پیدا شد و نیروی قدس را ارتقا داد و تاثیرات آن از بالکان و لبنان شروع شد و بعد به تدریج به فلسطین و سوریه رفت.

آقای سلیمانی یک انسان بسیار شجاع بود، روستای ایشان حدود ۱۵۰ کیلومتر از کرمان به ارتفاعات می‌رود که اتفاقاً الان زیر برف است به اسم روستای قنات ملک. طبیعت انسان‌هایی که در ارتفاعات زندگی می‌کنند شجاعت است ولی واقعاً ایشان نسبت به بقیه‌ آنهایی که آنجا زندگی می‌کنند آدم شجاع‌تری بود. او بسیار انسان با ادبی بود، هرکسی ادب ایشان را می‌دید شیفته محبت و ادبش می‌شد. همچنین انسان باوفایی بود وقتی با کسی دوستی می‌کرد واقعاً به آن وفادار بود.

در همه زندگی‌اش جوانمردی موج می زد و با اخلاص بود. کاری که می‌کرد واقعاً خالصانه و برای خدا بود. ساده زیست بود هیچ وقت دنبال تشریفات و ... نبود و از اول چه در لشکر و چه زندگی شخصی که با او سروکار داشتیم این را می‌دیدیم.

عشقش به اهل بیت خیلی قوی بود، خصوصاً به خانم فاطمه‌ زهرا سلام الله علیها، خیلی عاشقانه اشک می ریخت و خیلی عاشقانه برخورد کرد. او یک سرباز واقعی ولایت فقیه بود چه در زمان حضرت امام(ره) چه در زمان مقام معظم رهبری. حاج قاسم با مردم خیلی صمیمی و آدم مردم‌داری بود بود، در دست گیری از ضعفا زبان‌زد بود و دست هرکسی که ضعیف بود را می‌گرفت.

او در کارهایش هم خیلی قاطعیت داشت نمونه‌اش اینکه آن شب اینطور قاطعانه با اینکه من دوستش بودم ساعت یک بعد از نصف شب من را از خواب بیدار کرده و می‌گوید به خود بگرد، بجنب.

سردار سلیمانی در احترام به خانواده‌ شهدا بی‌بدیل بود، من کسی را ندیدم آنقدر نسبت به خانواده‌ شهدا احترام داشته باشد. در مسیر هم که می‌رفت به شهید حسین پورجعفری می‌گفت تلفن عیال فلان شهید یا مادر فلان شهید را بگیر من صحبت کنم، هم حضوراً سرمی‌زد و هم تلفنی صحبت می‌کرد.

از طرف دیگر، ایشان اشراف اطلاعاتی خیلی عالی به مسائل مختلف کل دنیا داشت و مسلط به مسائل اطلاعاتی بود. همتش هم یک همت بلند بود. اینکه می‌گویند همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند موید همین موضوع بود. در میان همه این محاسنی که داشت، یک حسن دیگر حاج قاسم شوخ طبعی او بود و با آنهایی که خیلی رفیق و نزدیک می‌شد شوخی‌های زیادی می‌کرد.

شوخی حاج قاسم در جزیره قشم

سال ۷۵ یک رزمایشی در منطقه جزیره قشم بود، تقریباً همه‌ لشکرها آمده بودند، ما هم فرمانده لشکر ۱۹ فجر بودیم، دو سه تا از برادرانی که در بخش اطلاعات ما در زمان دفاع مقدس در المهدی بودند و قاسم را هم می شناختند، دعوتشان کردم به عنوان بسیجی به منطقه آمدند و به جایی هم نگفته بودم چون خودمان فرمانده لشکر بودیم دعوتشان کردیم و آمدند.

این برادران به من گفتند که اجازه می‌دهید گشتی در جزیره بزنیم؟ دو تا موتورسیکلت آنجا بود و آنها سه نفر بودند، دو تا موتور را برداشتند، پسر ما هم آنجا بود و او را هم با خودشان بردند و ۴ نفر شدند و گفتند گشتی در جزیره بزنیم و بیاییم.

طولی نکشید. یک ربع یا ۲۰ دقیقه بعد بود که تلفن داخلی من زنگ خورد، برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوال و پرسی کرد و گفت که اسدی بیرون موتورسوار داری؟ گفتم چطور؟ گفت یک تریلی دو تا موتوری را زیر گرفته اصلا قابل شناسایی نیستند و چند نفر بنده‌های خدا زیرچرخ تریلی رفتند!

یک لحظه دنیا روی سرم خراب شد، با خودم گفتم بچه خودم هیچ، بچه‌های مردم چه؟ من چرا گفتم بیایند؟ به حاج قاسم گفتم کجا؟ گفت نزدیک مقر ما. من سریع سوار ماشین شدم باور کنید اصلاً نمی‌دانستم چطور رانندگی کنم، به محل رفتم هرچه نگاه کردم نه تریلی‌ای دیدم و نه جای تصادفی. اجباراً به مقر برگشتم، دیدم حاج قاسم دم چادر ایستاده بود از دور می‌خندید، من رسیدم گفتم این تریلی کجا بوده؟ گفت حالا بیا. باز گفتم تریلی کجاست که چشمم افتاد دو تا موتور سالم و بچه‌ها هم در چادر ایشان دارند چایی می‌خورند. منظور از شوخ طبعی حاج قاسم این نوع مزاح‌هایی است که گاهی خیلی سنگین بود.

ایشان محاسن زیادی داشت و این محاسن سبب شد جایگاه او را رفیع کند، این اخلاصی که ایشان داشت یعنی هر کاری که می‌کرد واقعاً برای خدا و حفظ اسلام انجام می‌داد و این جمله‌ مشهور ایشان که ما امام حسینی هستیم یا ایران را حرم می‌داند در همین راستا است.

حاج قاسم کمالات زیادی داشت و این سبب شد هم در کشور و خارج از کشور ارتقا پیدا کند. اطلاعات و توانمندی بیانش خوب بود. سراغ هرکسی می‌رفت بلافاصله او شیفته‌ محبت ایشان می‌شد. شما حساب کنید شخصیتی با آن وضعیت در روسیه است مثلاً آقای پوتین، حاج قاسم به آنجا می‌رود و یکی دو ساعت صحبت می‌کند و پوتین قانع می‌شود که به سوریه بیاید و به سوریه می‌آید و آنطور شیفته اخلاق آقای سلیمانی شد و احترام قائل زیادی برایش قائل بود.

بی‌شک شخصیت ایشان فراتر از افراد عادی بود که به این جایگاه رسیدند و یکی از ویژگی‌هایی بارز ایشان این بود که خودشان شخصاً در همه موارد نظارت می‌کردند یعنی اگر لازم بود، شخصاً به عراق می‌رفتند، اگر لازم بود در سوریه شخصاً ورود می‌کردند. شاید از نظر کلاسیک و یک نیروی نظامی غیر از سپاه، همچنین چیزی خیلی نمود و بروز نداشته باشد که یک فرمانده در این جایگاه شخصاً در همه حوزه‌ها حاضر و ناظر باشد اما این حضور و نظارت ایشان در صحنه بوده که توانست تاثیرش را بالا ببرد، این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در دنیا یک سری قانون است که بعضاً بین‌المللی است. یعنی همه جای دنیا این قانون‌ها را قبول کرده و اعمال می‌کنند، یکی از قانون‌هایی که در دنیا مرسوم است در رابطه با نظامی‌هاست که یک نظامی در محل کارش جایگاهش کجاست، در جبهه جایگاهش کجاست و یک هرم درست می‌کنند از گردان و تیپ و لشکر و درهمه جای دنیا این جا افتاده است. وقتی جنگ می‌شود می گویند قاعده‌ کل این هرم باید در خط مقدم باشد که سربازها و درجه‌دارهای پایین هستند و فرمانده‌ دسته باید پشت سر دسته‌اش باشد، فرمانده گروهان باید پشت سر این افراد باشد، فرمانده گردان عقب‌تر می‌رود، فرمانده تیپ عقب‌تر و فرمانده لشکر فاصله‌اش با خط مقدم ۶۰ کیلومتر می‌شود و باید در یک جای امنی باشد که گلوله توپ و موشکی به او اصابت نکند تا بتواند فرماندهی کند، همه دنیا هم این را پذیرفته‌اند اما در زمان دفاع مقدس، سپاه این قاعده را بهم زد.

یعنی آن سربازی و فردی که در خط مقدم بود، حسین خرازی، احمد کاظمی، قاسم سلیمانی و مهدی باکری را می‌دید که کنار دست خودشان هستند و این فرماندهان اگر یگانی را طلب می‌کردند، می‌گفتند بیا، نمی‌گفتند برو. چون فرمانده لشکر باید دستور بدهد که تیپ فلان حرکت کند و به کمک فلان تیپ برود ولی فرماندهان ما خودشان در خط بودند و می‌گفتند فلان تیپ حرکت کند پیش من بیاید.

حاج قاسم پیش از جلسه با بشار اسد با موتور از خط مقدم بازدید می‌کرد

لذا این روش در میان فرماندهان سپاه مرسوم شده بود و تا روزهای آخر سردار قاسم سلیمانی که (به سوریه) می‌آمد و با آقای بشار اسد جلسه داشت، با اخوی ما سوار موتور می‌شد و در خط مقدم نسبت به موضوعات توجیه می‌شد که اگر خواست دستوری بدهد تا کاری انجام شود خودش به آن مسلط باشد و ببیند می‌تواند این کار انجام شود یا خیر و بچه‌های مردم را جلو بفرستد یا نفرستد.

یعنی از صفر تا صد را خودش انجام می‌داد به همین دلیل به محض اینکه به بغداد وارد می شود، خیلی‌ها گفتند که اگر آن روز چهارشنبه قاسم وارد بغداد نمی‌شد، بغداد و نجف و کربلا و همه رفته بود و تمام شده بود. خیلی‌ از افراد وقتی قاسم را دیدند از داخل ماشین پیاده شدند زیرا داشتند می‌رفتند.

سردار سلیمانی ۱۲ قرارگاه در عراق ایجاد کرد

قاسم سریع آنجا را سازماندهی کرد و ۱۲ قرارگاه تشکیل داد و قرار شد ۴ قرارگاه بغداد را حفظ کنند، و ۸ قرارگاه جلوی حرکت داعش را بگیرند.

همان روزهای اول و دوم بخاطر خباثتی که داعش نشان داده بود، موجب شده شده بود تا مردم با یک تماس تلفنی از جانب عوامل داعش شهرها را خالی کنند و در نتیجه شهرها به دست داعش می‌افتاد. در این زمان جاج قاسم وارد شد و خودش جلو افتاد، با فرماندهی حاج قاسم نیروها با داعش مقابله کردند و آنها را پس زدند و بعد زا حفظ بغداد، نجف و کربلا شروع به پیشروی کردند.

لذا سیاسیون، نظامیون، روحانیون و همه مردم عراق دیدند که یک شخصیتی مثل قاسم سلیمانی آمد و نجاتشان داد. این نتیجه همت بلند، خاکی بودن، شجاع بودن و برنامه ریزی قاسم بود.

حاج قاسم توانست این کارها را بکند و لذا هرجا می‌بینیم نیروی قدس کاری را پیش برده، نشات گرفته از حرکت قاسم است و قاسم سلیمانی است که واقعا این درخت بسیار کوچک را در لبنان اینطور تنومند کرد که امروز در مقابل استکبار قدرت‌نمایی کند.

نیروی قدس فقط برای آزادی قدس نیست

قطعا شهید سلیمانی نقش بی‌بدیلی در خیزش و بیداری محور مقاومت و ملتهای منطقه داشتند و بالاخره نیروی قدس براساس اسمش هدفش آزادی قدس است. اخیرا شما مصاحبه‌ای کرده و فرموده بودید حاج قاسم در فلسطین و غزه حضور پیدا نکرده بود، از طرفی خیلی هم مطرح شد از آن طرف که می‌گویند ایران به حماس و جهاد سلاح می‌دهد و آنها را تجهیز می‌کند، لذا با توجه به صحبتهایی که رهبر انقلاب داشتند تجهیز کردن رزمندگان فلسطینی حتی اگر صورت بگیرد کار اشتباهی نیست، همانطور که الان غربی‌ها به اسرائیل سلاح می‌دهند، اما این را بفرمایید که حاج قاسم چطور توانست حماس و جهاد را که ۷۰ سال زیر ضربه و ظلم و محاصره هستند تبدیل به همچنین نیرویی کند که بعد از بیش از ۸۰ روز هنوز اسرائیل نتوانسته حتی به یکی از خواسته‌هایش برسد؟ حاج قاسم در تجهیز کردن و باوری که به فلسطینی‌ها داده شد چقدر نقش داشت؟

یکم به عقب برگردم، درست می‌گویید این گام اول است یعنی نیروی قدس فقط برای قدس نیست، قدس هدف اولیه است، بعنوان مثال ما وقتی عملیات فتح المبین را انجام می‌دهیم منظور آزادی دشت عباس نیست این یک هدف است یا وقتی خرمشهر را آزاد می‌کنیم یکی از اهداف، آزاد کردن خرمشهر است ولی هدف نهایی که خرمشهر نیست.

قدس اولین قدم یعنی مقدمه آزادی همه انسان‌ها از اسارت است، مردم فلسطین بیش از هفتاد سال است که اسیر هستند آنها هم که اسیر نیستند آواره و به گونه دیگری اسیرند. حضرت امام رحمت الله علیه قصد کرد که این آزادی انسان‌ها را شروع کند، آن هم در زمانی که دو استکبار جهانی یعنی شوروی سابق و آمریکا کره‌ زمین را بین خودشان تقسیم کرده بودند.

شوروی سابق کشتی‌اش سوراخ شد به گل نشست و از حرکت افتاد ولی آمریکا تا همین الان هم این رویه را ادامه داده و مثلاً می‌گوید این کشور گاو شیرده است از این واضح‌تر که نمی‌شود گفت. این چیزی نیست که کتمان شود و بگویند که مثلاً ما برای عمران و آبادی یک کشور آمدیم نه رسماً می گویند ما برای غارت آمدیم.

این همه طلایی که در فرانسه است از کجا آمده؟ سیاه پوستها در کشورهای آفریقایی چه گناهی کردند که باید نوکری فرانسه را کنند و طلا استخراج کرده و برای فرانسه بفرستند که بیش از دو هزار و ۵۰۰ تن طلا آنجا انبار شود؟

لذا در آن زمان امام تصمیم گرفت این غارتگران را سرجای خودشان بنشاند. شروعش این بود که یک غاصب و جانی و خائن که در کشور خودمان بود اول باید تکلیفش این را روشن کنیم. در همین راستا ایشان شاه را نصیحت کرد و او نصحیت را گوش نداد و با امام برخورد کرد و انقلاب شکل گرفت و پیروز شد و نتیجه‌اش فروپاشی یک حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود و ریشه گندیده شاهنشاهی از کشور ما پاک شد.

لذا امام آمدند و فضا را دگرگون کردند و دشمنان می‌خواستنداین انفجار نوری که در ایران اتفاق افتاد را خاموش کنند و تمام شیاطینی که در ایران به عنوان سفارتخانه جاسوس‌خانه داشتند شروع به طراحی توطئه کردند؛ کومله، دموکرات، خلق عرب و خلق مسلمان، خوانین فارس، جنگلهای شمال، سیستان و بلوچستان اصلا جایی نبود اینها رها کرده باشند. در همین تهران منافقین به صرف اینکه یک کاسب ریش داشت او را می‌کشتند، این مقابله با انقلاب بود.

اما دیدند انقلاب خیلی قوی‌تر از اینهاست لذا یک همسایه‌ای که ۸ لشکر داشت را بلافاصله ظرف چند ماه به ۱۲ لشکر رساندند یعنی ۴ لشکر به آن اضافه کردند، این لشگرها سلاح و مهمات و آموزش می‌خواست و همه اینها را بلافاصله در عراق ایجاد کردند و با ۱۲ لشکر زرهی و مکانیزه و پیاده به ۵ استان کشور حمله کردند به امید اینکه کار را تمام می‌کنند، وقتی خبرنگار با صدام صحبت می‌کند می‌گوید ادامه صحبتهایمان هفته آینده در اهواز باشد و ...

این ادعا روی کاغذ درست بود؟

بله همین را می‌خواهم بگویم این اتفاقی است که امام رقم زده و سربازش هم از آن نشات گرفته است. قاسم یک سرباز حضرت امام است، امامی که یک عبا و قبا و شاید یک تسبیح در جیبش باشد یا نباشد اما یک همچنین تصمیمی می‌گیرد و ما می بینیم ظرف ۱۵ سال موفق می‌شود و کشور را قبضه می‌کند و مرغ طوفان را فراری می‌دهد. این امام چنین سربازهایی را تربیت کرده، این سرباز می‌رود غزه را درست می‌کند که بیش از ۵۰ سال سکوت کرده بود، اسرائیلی‌ها ترس و وحشتی در دل همه اعراب درست کرده بودند که کسی یارای رویارویی با آنها را نداشت. سه ارتش در منطقه از ارتشهای برتر بودند ارتش مصر، اردن و سوریه و ظرف شش روز اسرائیلی‌ها آنها را شکست دادند و اعلام کردند چه کسی می‌خواهد با من هم نبرد شود.

حال از این طرف فلسطینی‌ها در زندان و محاصره بودند و آسمان و دریایشان تحت پوشش اسرائیل و دور تا دورشان هم که دیوار بتنی داشتند. در صداوسیما از من سوال کردند که شما آنجا فرمانده بودید چگونه سلاح و مهمات و ... می‌بردید گفتم من از شما سوال می‌کنم کسی که دور تا دورش دیوار بتنی است و صبح می‌خواهد بیرون بیاید و از این دیوار بتنی عبور کند برای کارگری تا پول جزئی برای معاش خود دربیاورد، تفتیش بدنی می‌شود و غروب خسته برمی‌گردد و از دستگاه ایکس ری عبور می‌کند چطوری می‌شود سلاح ببرد، اینها که در زندان هستند چطور می‌شود به آنها آموزش داد.

آیا رزمندگان حماس در فضای مجازی می‌توانند آموزش ببینید چگونه با پاراماتور پرواز می‌کنند؟

یادم هست آن زمانی که در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ انتفاضه شروع شده بود با سنگ مقابله می‌کردند در ایران یک گونی فلاخن برای من فرستاده بودند که اینها را بفرستید برای فلسطینی‌ها که با فلاخن سنگ بیندازند. حال حاج قاسم کاری کرده که وقتی از آمریکایی‌ها در مورد تجهیزات فلسطینی‌ها سوال کنیم می‌گویند کار کار ایران است ولی نمی‌دانیم چطوری! از خود اسراییلی‌ها هم سوال کنید می‌گویند ما ۸ هزار جاسوس داریم ولی نمی‌دانیم این سلاح ها چطور دستشان می‌رسد. اینها چطوری آموزش می‌بینند، آیا در فضای مجازی می‌شود آموزش ببینید چگونه با پاراماتور پرواز می‌کنند اسلحه دست می‌گیرند، از دیوار بتنی عبور می‌کنند آن طرف می‌نشینند و عملیات می‌کنند؟ اینها کجا آموزش دیدند؟ کی آموزش دیدند؟ چند نفر آموزش دیده‌اند؟ اینها مجهولاتی است که بعدا برای مردم مشخص می‌شود.

حالا الان قاسم درست است که شهید شده ولی در همه جای کره زمین هست و می‌خواهم بگویم این کاری که قاسم و نیروی قدس کرده آمریکایی‌ها در آن مانده‌اند از آن طرف می‌گویند که نه ایران دست نداشته از این طرف می‌گویند که اگر ایران نبوده پس چه کسی بوده؟ غیر از ایران کسی نمی‌تواند اینها را تجهیز کند و امکانات بدهد، کسی جرات نمی‌کند.

می خواهم بگویم که قاسم یک چهره‌ جهانی شد و هر انسان باشرفی و باوجدانی شیفته قاسم می‌شود و به حول و قوه الهی این طوفان الاقصی مقدمه‌ای است برای آزادی همه انسانها از طاغوت چون این بیداری در آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و همه کشورها مشاهده می‌شود. این مردمی که در خیابان می‌آیند و پرچم فلسطین می‌آورند قطعا دولتهایشان مخالفند و با آنها مقابله می‌کنند و بسیاری را می گیرند زندانی و شکنجه می کنند ولی این مقدمه است، همان مقدمه‌ای که ما توانستیم در سایز کوچک آن در ایران در مقابله با شاه و ساواک انجام دهیم.

من دو موضوع را بگویم که به نظر خودم مهم است، قبلا حضرت آقا فرمودند خرمشهرها در پیش است به نظر من این طوفان که در قدس و غزه اتفاق افتاد به مراتب جایگاهش بزرگتر از فتح خرمشهر است. اخیرا نیز فرمودند که ما به قله نزدیکیم اگر ما به همین دو جمله ایمان داشته باشیم یقین می‌کنیم که این مسیر در حال به انتها رسیدن است. دشمن هم این را می‌فهمد که آنقدر دست و پا می‌زند.

سال گذشته شاهد بودید در این مملکت چه خبر بود این رسانه‌ها همه دست به دست هم داده بودند دلارها و یوروها همه سرازیر شده بودند طوری که بعضی از مومنین مایوس شدند و بسیاری از این آدم‌های آنچنانی کاملا امیدوار شدند که کار تمام است، یکی از دوستان صحبت می‌کرد می‌گفت اینها واقعا نمی‌فهمند این کشتار که از بسیج و نیروهای انتظامی و مردم شد، در سال ۶۰ هم بیشتر از این در تهران از این مردم کشتند در حالیکه جنگ هم بود اما نتوانستند کاری کنند حالا که ریشه‌های انقلاب اینقدر محکم شده واقعا نگران این هستند که انقلاب مثلا با این اقدامات آسیب ببیند. نه امام فرمودید بکشید ما را ما قوی‌تر می‌شویم، الان کشتاری که در غزه می‌شود انصافا زمینه پیروزی همه مستضعفین جهان خواهد شد.

امام فرمودند ما آن چه داریم از محرم و صفر و عاشوراست، عاشورا دو وجه که بیشتر ندارد یک طرف خبیث‌هایی هستند که به جسد و طفل شش ماهه هم رحم نمی‌کنند یک طرف هم مظلومینی هستند که حق با آنهاست ولی کسی این حق را برنمی‌تابد، امروز هم حق با مردم غزه است، به این بچه‌های کوچک غزه نگاه کنید ببینید چه مرامی دارند این بچه‌ چهار پنج ساله اینطوری دستش را بلند می کند یارب یا رب می‌گوید، این چیست؟ چه کسی او را تربیت کرده است؟ آن بچه‌ای که برای خواهر یا برادر خودش تلقین می‌گوید، یعنی چه؟ یعنی اعتقاد به قیامت دارد.

تفکر حماس الان در انگلیس و فرانسه و آلمان و... است

از آن طرف هم چهره‌ خباثتی که در دنیا بی مثل و مثال است نمایش داده می‌شود، تو که می‌گفتی شش روز سه ارتش را پاک کردم این رزمندگان حماس که جمعشان ۱۲۰۰ و ۱۳۰۰ نفر بیشتر نبود به شما حمله کردند و آنقدر قلدرمآبانه گفتید که ما حماس را از بین می‌بریم اسرایمان را هم پس می‌گیریم، حالا کجاست؟ یک هفته ده روز یک ماه و دو ماه چقدر؟ چند هزار تن بمب باید بریزید روی مردم بی‌سلاح و مظلوم و گرسنه و تشنه؟ این است توانمندی شما؟ این را دنیا می‌بیند و من فکر می‌کنم این کار بسیار ارزشمندی بود. هرچقدر شما دلار و یورو در دنیا مصرف می‌کردید که بتوانید یک دهم این بیداری به مردم دنیا بدهید محال بود ولی مردم غزه مجانی برای شما و مردم دنیا این بیداری را آوردند و پرده را کنار زدند و گفتند ببینید. تماشا کنید واقعیت این است و این لطف خداست.

به نظر من ما به قله نزدیکیم و یکی از قهرمانان این قله قاسم سلیمانی است که توانست این کار در منطقه انجام بدهد کاری که همه سوال می‌کنند حتی اسرائیلی ها سوال می‌کنند ما که این همه بر غزه تسلط داریم این همه ماهواره این همه هواپیماهای بدون سرنشین، ۲۴ ساعت نگهبانی می‌دهند این همه نیروهای اطلاعاتی داریم این همه جاسوس داریم این اتفاق چگونه افتاده است؟ یک کار خارق‌العاده بوده است و کسی نمی‌تواند آن را کتمان کند.

برآوردتان از آخر موضوع طوفان الاقصی چیست؟

بعضی‌ها فکر می‌کنند تعداد اعضای حماس یک عدد است، ۱۰-۱۰۰-۲۰۰ و هزار نفر نیروهای خاص حماس هستند و اسرائیل همه اینها را از بین می‌برد در حالیکه الان حماس یک مرام و یک فکر است و در کل کره زمین گسترش پیدا کرده، چطور می‌توانند آن را از بین ببرند؟ حماس یک فکر است و اگر تعداد پیروانش مثلا ۱۰۰ هزار نفر بود الان چند صدمیلیون انسان شده است. می‌خواهند حماس را از بین ببرند؟ حماس الان در انگلیس و فرانسه و آلمان و... است، آنکه الان پرچم فلسطین را در دستش می‌گیرد و به خیابان می‌آید فکر حماس است، حماس گسترش پیدا کرده و در کل کره زمین منتشر شده است.

با توجه به حضور شما در سوریه و بحث مقابله با داعش و جدایی طلبان در منطقه، خاطره‌ای از حاج قاسم در سوریه بفرمایید.

همانطور که گفتم قاسم سرباز ولی فقیه بود چه در زمان حضرت امام چه بعدش مقام معظم رهبری لذا از ولی‌فقیه خیلی چیزها یاد گرفته بود و به آن عمل می‌کرد، یکی از این موارد جامع‌نگر بودنش بود، یگان‌هایی که در سوریه ایجاد کرد شش یگان نمونه بود، لشکر فاطمیون، لشکر زینبیون، لشکر حیدریون، حزب‌الله، خود سوری‌ها و ... یعنی اینطور نبود که بگوید من از این مجموعه استفاده می‌کنم ولاغیر نه، حتی از مذاهب مختلف، مسیحی، سنی، شیعه، دروزی همه این‌ها را به کار می‌گرفت.

سردار سلیمانی در کشور قائل به چپ و راست نبود، ملاکش خدمت به مردم بود

حاج قاسم در کشور هم مثل بعضی‌ها راست و چپ و این چیزها نداشت به هرکسی که خدمت می‌کرد هر عنوانی که داشت احترام می‌گذاشت، نمی‌گفت مثلا این چپ است من راست و یا بالعکس، می‌گفت این فرد خادم است و باید به او احترام گذاشته شود.

به بچه‌هایی که در جبهه بودند چه حالا در جبهه‌ دفاع‌ مقدس و چه در جبهه‌ سوریه و لبنان و عراق و یمن و فلسطین و افرادی که مرامشان جبهه‌ای بود احترام می‌کرد. کاری نداشت که از کدام خط و ربط هستند لذا در سوریه هم ایشان واقعا خیلی تلاش کرد تا توانست آقای بشار را قانع کند که از بسیج مردمی می‌شود استفاده کرد و این کار را هم کرد و دفاع وطنی راه افتاد یعنی همان بسیج که واقعا نیروی بی بدیل ما است و همگی مدیون این مردم قهرمانی هستیم که به عنوان بسیج در همه عرصه‌ها حضور دارند. لذا آنجا هم این موضوع کار کرد و الحمدالله در سوریه توفیقات زیادی داشت و بحث‌های زیادی راجع به سوریه هست.

مقاومت یمن نتیجه کار حاج قاسم است

در خصوص یمن چطور، نکته‌ای از حاج قاسم در خصوص یمن دارید و موضوع یمن را چطور ارزیابی می کنید؟

ما در احادیث و اخبارمان نسبت به یمن خیلی سفارش شده از قدیم یادم هست همه بزرگان و علما نویدهایی از یمن می‌دادند. استکبار تصمیم گرفت متاسفانه مثل همان کاری که با ما کردند و عراق که یک کشور اسلامی بود را به جان ما انداختند، عربستان را هم که یک کشور اسلامی است به جان یمن انداختند و امیدشان این بود که این یمن و زیدی‌های یمن را به طور کامل پاک کنند ولی الحمدالله الان شما می‌بینید آنی که از همه کشورهای اسلامی قوی‌تر برای دفاع از غزه به میدان آمده یمن است و این نتیجه کار قاسم است.

با اینکه پایش به زمین یمن نرسیده ولی افرادی فرستاده، یک برادر می‌رود ۴ سال بدون زن و بچه و زندگی شخصی‌اش شبانه روز آنجا کار می‌کند یا حسن آقای ایرلو هم یک تحولی در یمن ایجاد کرد، حاج قاسم این نوع افراد را پیدا می‌کرد و به مین می‌فرستاد که با آموزشهایی که به برادران یمنی دادند و کارهایی که به آنها سپردند و امکاناتی که برای آنها فراهم کردند، موجب شدند آنها روی پای خودشان بایستند و دفاع کنند و پیروز شوند و امروز هم مدافع اصلی فلسطین در کشورهای مختلف کره زمین، یمن است.

الان کشتی‌هایی که به مقصد فلسطین اشغالی می‌روند یا از آنجا می‌آیند نگران یمن هستند، بعضی‌ها از ترس می‌روند راهشان را آنقدر دور می‌کنند که بخشی از کره زمین را دور بزنند تا به اقیانوس هند بیایند.

۹۹ درصد ایرانی‌ها نمی‌دانند ناو هواپیمابر آمریکا کِی به خلیج فارس می‌آید و کِی می‌رود

یک روزی در دنیا رسم شده بود که اگر آمریکایی‌ها به یک کشوری اعلام می‌کردند که ما مثلا ناو هواپیمابرمان را به سمت شما حرکت می‌دهیم، همه مسئولین آن کشور دستها را بالا می‌بردند اما امروز تقریبا می‌توانم بگویم ۹۹ درصد از ایرانی‌ها نمی‌دانند ناو هواپیمابر آمریکا کِی به خلیج فارس می‌آید و کِی می‌رود، اصلا برایش حسابی باز نمی‌کنند.

اینکه حضرت امام فرمودند ما در جنگ ابهت هر دو ابرقدرت را شکستیم و نقاب از چهره اینها برداشتیم همین است.همین الان در دریای سرخ آمریکایی‌ها هستند چرا نمی‌توانند هیچ غلطی کنند؟ وقتی یمنی‌ها اقدام می‌کنند چرا آنها کاری نمی‌توانند بکنند؟ در حالیکه به اصطلاح ۴ پابرهنه یمنی با یک خنجر این کارها را می‌کنند، ابرقدرت و شیطان بزرگ اگر راست می‌گوید برود جلویشان را بگیرد.

در پایان اگر نکته‌ای مدنظر شما هست بفرمائید.

مقام معظم رهبری فرمودند امروز بزرگترین کار، جهاد تبیین است و بیان حقایق برای مردم یک جهاد است. چون دشمن تلاش می‌کند جای جلاد و مظلوم را با هم عوض کند و این کار را در خیلی موارد کرده است.

ببینید یک مرام می‌گوید اگر آمریکا اراده کند ظرف یک ساعت ایران را کن فیکون می‌کند، یکی هم می‌گوید ترامپ قمارباز همه ایران و نیروهای مسلح نیاز نیست من قاسم سلیمانی با همین نیروی قدس برای تو کافی هستم، اینها دو مرام متفاوت است. آن طرف هنوز از آمریکا می ترسد و در گوشه ذهنش این است که بیش از ۴۰ سال است هرچه در توان داشته پای کار آورده، شما فکر می‌کنید صدام با ما می‌جنگید؟ نه همه اسکتبار پشت سرش بودند و او را هل می‌دادند جلو و آخر سر هم به دست خودشان به درک واصل شد و این نعمت بزرگی بود که نصیب ما شد والا در کشورهای عربی از او قهرمان درست می‌کردند اما این بحثها همه دود هوا شد و رفت.

علی ایحال ما مردم خوبی داریم و به لطف خدا رسانه‌های خوبی داریم که این رسانه ها وظیفه شان را خوب انجام می‌دهند و این مردم هم استفاده می‌کنند و چند روز دیگر هم خواهید دید علی رغم اینکه تبلیغات سو علیه انتخابات می‌شود انتخابات خوبی برگزار خواهد شد.

منبع: تسنیم

برچسب‌ها