رد سرعت‌شان در پستی و بلندی جاده‌هایی از شهرهای مرزی جنوب‌شرقی و غربی تا شهرهای بندری و ساحلی در جنوب کشور دیده می‌شود؛ گاه حتی خط مارپیچ جاده‌هایی در شهرهای شمالی را نیز درنوردیده‌اند.

همشهری آنلاین - سحر جعفریان: در مبدأ بعد از توافق با صاحب بار یا دلال، هر آنچه قرار است از جایی به جای دیگر قاچاق شود از پوشاک و قطعات الکترونیکی گرفته تا لوازم آرایش تاریخ‌مصرف‌گذشته، چوب و حتی انسان، بارگیری می‌شود و بعد هم اگر نگهبان جاده اذن حرکت دهد، استارت می‌زنند و کیلومترها راه را با سرعتی بیش از ۱۷۰- ۱۸۰ و حتی اگر موتور یاری رساند با رساندن عقربه‌های خسته سنسور سرعت به ۲۰۰ پشت سر گذاشته و مسیر را کوتاه و کوتاه‌تر می‌کنند. آنها فقط در مقصد است که پای‌شان روی ترمز می‌رود. از تصادف، مأمور و مرگ نمی‌هراسند؛ چون یا در شهر و دیارشان کسب‌وکاری برای امرارمعاش هفت‌سر عائله نیست یا عشق سرعت و ماجراجویی چنین بلای جان‌شان شده ‌است. خودروی‌شان معمولا پژو ۴۰۵، پژو پارس، زانتیا و سمند است که با تقویت کمک‌فنرهای عقب، ارتفاع‌شان را حدود ۱۵ تا ۲۰ سانتی‌متر بالا می‌برند تا بعد از چپاندن ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم بار در هر مسیر، تراز دیده شود. صندلی‌ها و برخی تجهیزات خودروی‌شان را درمی‌آورند تا ظرفیت بارگیری‌شان افزایش یابد. پلاک خودرو هم باید مخدوش و ناپیدا باشد. باک بنزین نیز باید لبریز شود از سوخت؛ درست مانند پاکت سیگار و فلاسک آب جوش برای تهیه شات‌های دبل قهوه آن‌ور آبی که باید همیشه پر باشد. مخزن برف‌پاک‌کن یا لوله‌ای در کنار لوله اگزوز را با یکی، دو لیتر گازوئیل یا کمی روغن ترمز یا حتی مایع‌ ظرفشویی پر می‌کنند تا به وقت مبادا مانند ردزنی و تعقیب و گریز پلیس جاده‌ای با تولید دود مجال فرار پیدا کنند!

بار قانونی ته‌لنجی با شوتی‌ها غیرقانونی می‌شود
اسمش خلیل است؛ شوتی جاده دیلم - بوشهر و خرم‌آباد. ۳۲ سال دارد و بعد از اینکه بی‌آبی، نخل‌های سر به آسمان ساییده‌ منطقه‌شان را از بر و بار خرما، انداخت، رفت سراغ شوتی‌سواری؛ همان کسب‌وکار متفاوت و خطرناکی که به‌طور میانگین بسیاری از جوان‌های منطقه «آبپخش» یا «دشتستان» و شهرهای بندری در جنوب کشور، حداقل برای چند سالی تجربه‌اش کرده‌اند؛ تجربه‌هایی دلهره‌آور که حتی اگر به خسارت مالی و جانی یا کنج زندان ختم نشده باشد، سلامت روانش را گزند رسانده است. هفته‌ای ۲ بار و اگر خوش‌شانس باشد بیشتر از ۳ بار، ماشینش را از اقسام بارهای ته‌لنجی یا ملوانی(دولت با هدف رونق اقتصادی و ایجاد بازارچه‌های تجاری در شهرهای مرزی به ملوانان و خدمه شناوران سنتی امتیاز و حق واردات سالانه بیش از ۸۰ نوع کالا در ۵ تا ۶ نوبت به میزان حداکثر ۶۰۰ تن معاف از مالیات گمرک را اعطا کرده است) انباشته می‌کند و می‌زند به چاک جاده. کیلومترها را با سرعتی که گویی سفیری‌ است که فرشته مرگ را فرامی‌خواند، گاز می‌دهد؛ آنقدر که در پسش، ردی از خاک برای دقایقی در هوا معلق می‌ماند. قدری زمان می‌برد تا خلیل به ما اعتماد کند و حرف بزند: «اینجا، در شهرهای ساحلی اغلب بار شوتی‌ها که رانندگان‌شان اکثرا سنی بین ۲۰ تا ۴۰ سال دارند، بار لنج‌هایی است که از دوبی و چین کنار ساحل پهلو می‌گیرند. از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بارشان پیدا می‌شود؛ کیسه‌های پوشاک، خوراکی، لوازم آرایش، برنج پاکستانی، لوازم خانگی، مکمل‌های بدنسازی، دارو، پارچه و ...» خلیل به غیرقانونی و قاچاق خواندن بار اغلب همکاران خود به‌ویژه در شهرهای بندری اعتراض دارد؛ برای همین است که موشکافانه توضیح می‌دهد: «اینکه بارهای ته‌لنجی چه نوع کالا و جنسی باشند به سلیقه و خواست ملوانان یا سفارش آنلاین‌شاپ‌ها و بعضی شرکت‌های تجاری به سمت کشور، بستگی دارد. از تخلف گاه و بی‌گاه همان بعضی شرکت‌های تجاری در میزان واردات، زیر سایه قانون تجارت آزاد لنج‌سواران اگر بگذریم، واضح است که طبق همین قانون، بارهای ته‌لنجی، قاچاق محسوب نمی‌شوند. پس چه‌طور است که تا ما بارشان را می‌زنیم و به‌دست خریدار می‌رسانیم، اسم قاچاق به‌خود می‌گیرند؟ خب! حتما اجناس مازادی‌ است که بندرنشینان ترجیح داده‌اند آنها به دیگر شهرها منتقل کنند. والله، توی این ماجرا، خلاف ما فقط سرعت و بار بیش از حد مجاز است که اگر پای پلیس به ماجرا باز نشود هیچ حادثه و تصادفی هم اتفاق نمی‌افتد.»

وثیقه چند ۱۰۰ میلیونی برای بارهای چند ۱۰ میلیونی
به واسطه خلیل، فرصت گفت‌وگوی تلفنی با «محمد» شوتی جاده دلوار - کازرون را می‌یابیم: «مطمئن باشید خیلی از شوتی‌سوارها از سر بیکاری و جیب خالی اینطور با مرگ و قانون درمی‌افتند. خرج نان زن و بچه، اجاره خانه و قبض، برای یکی دو روز نیست که بگوییم حالا یک‌طوری درست می‌شود. نان نباشد همه چیز بر باد می‌رود، پول نباشد، خانه و اعتبارت هم نیست می‌شود! همین می‌شود که پی سفته و وثیقه‌های چند صد میلیونی بارهای چند ۱۰ میلیونی دلالان سودجو را به تن‌ می‌مالیم و در پناه خودروهای اسکورت، گروهی و اغلب شبانه، توی گرما و سرما، به‌خودروی‌مان شتاب‌های بالای ۱۵۰ کیلومتر در ساعت می‌دهیم.» می‌خواهد دراماتیک‌تر حرف بزند که ادامه می‌دهد: «جانم برای‌تان بگوید که اگر از تصادف و پلیس، جان نیم‌بند شده به در بریم، هر مسیر، تهش ۳ تا ۵ میلیون تومان دست‌مان را می‌گیرد که آن هم با کسر هزینه‌های سرسام‌آور استهلاک خودرو اصلا کفاف دخل و خرج زندگی را نمی‌دهد. برای همین، خودم را به دلال‌ها و سرکرده‌ها که به‌صورت شبکه‌ای و گسترده ترانزیت جاده‌ای انجام می‌دادند، وصل کردم. مدل کارشان اینطور بود که با افزایش تعداد شوتی‌ها، مسیرها را کوتاه می‌کردند و نشانی میان‌برهای لو نرفته را برای عبور از سد پاسگاه و ایست بازرسی به شوتی‌ها می‌دادند. چند تایی خودروی جایگزین هم دنبال هر کاروان شوتی راه می‌انداختند تا درصورت تصادف یکی از شوتی‌ها، بارش را به آنها منتقل کنند. حتی برای اینکه جاده را امن‌تر کنند یا سبیل اپراتور برخی پمپ‌بنزینی‌ها را چرب می‌کردند یا دست اسکورت‌هایشان اسلحه می‌دادند تا راهزن و سارق در کمین شوتی‌هایشان نباشد.» محمد در شبکه ترانزیتی آنها، درآمد خوبی کسب می‌کرد، اما تا پیش از اینکه مشروبات الکلی بار ماشینش کنند؛ چون این بار را نه قاچاق که خلاف اعتقادات خودش می‌دانست.

شوتی باش، اما لوطی
بسیاری از شوتی‌سواران علاوه بر جاده در فضای مجازی نیز حسابی جولان می‌دهند. گواهش هم کمیت و کیفیت فعالیت صفحاتی با عناوین مخلتف مانند: «عشقِ شوتی»، «شوتی باش، اما لوطی» و «شوتی‌سوار، خاک جاده خورده» است که جمعیت قابل‌توجهی از کاربران و دنبال‌کنندگان را سرگرم و شاید ترغیب می‌کنند. محتوای این صفحات، تصاویر و فیلم‌هایی با موضوع «چگونه خودروی‌مان را شوتی کنیم؟»، «شوتی‌سوار شویم»، «آشنایی با قوانین شوتی‌ها و بارگیری‌هایشان»، «راهنمایی برای فرار از دست پلیس»، «مسیریابی برای شوتی‌های کالابر یا شوتی‌های انسان‌بر» است که این میان، کلیپ‌های هیجان‌انگیز تعقیب و گریز و چگونگی جاگیری بیش از ده‌ها مهاجر در یک خودروی سواری (هر نفر با مبلغ ۴ تا ۷ میلیون تومان)، دل جوانان جویای ماجراجویی‌های نفسگیر را برده است. گویا فرقی هم نمی‌کند این جوانان، پسر باشند یا دختر؛ چون از نظرات ثبت شده‌ برخی‌شان اینطور برمی‌آید که تعدادی از دختران و زنان نیز تجربه شوتی‌سواری در مسیرهای قم - تهران، اراک - تهران، چذابه - شهرکرد و سنندج - تهران را از سر گذرانده‌اند. عبدالله، شوتی‌سوار جوان در جاده شلوغ سراوان است که گویی سوخت و قاچاق‌بری در امتداد آن، هر روز افزایش می‌یابد.

بیشتر بخوانید: ردپای آقازاده‌ها در پرونده‌های قاچاق؛ یقه آنها را می‌گیریم | ماجرای سلطان آرد و سلطان سوخت

منبع: همشهری آنلاین