همشهری آنلاین؛ الهه فراهانی : زن جوان در گوشه حیاط پلیس آگاهی تهران ایستاده است؛ یک دست مشکی پوشیده و عینک آفتابی به صورت دارد. با بغض حرف می زند و می گوید این روزها با مصرف قرص های آرام بخش روی پاهایش ایستاده و زندگی می کند. قرار بود به زودی لباس سفید به تن کند و مراسم عروسیش را جشن بگیرد اما امروز رخت عزا به تن دارد. سرنوشت این زن از شامگاه سوم دی ماه، شبی که به همراه نامزدش برای پیاده روی به پارک نهج البلاغه رفته و زورگیران بی رحم به سمتشان هجوم برده بودند، از این رو به آن رو شد. هنوز هم با وحشت از آن شب صحبت می کند از ثانیه های دلهره آور و زمانی که نامزدش درست مقابل چشمانش، جان باخت. «آن شب من و نامزدم سیاوش رفته بودیم پارک برای پیاده روی. معمولا در هفته دو یا سه مرتبه می رفتیم پیاده روی اما نمیدانستیم که شامگاه سوم دی ماه قرار است وحشتناک ترین اتفاق در زندگی من رقم بخورد.» زن جوان اشک های صورتش را پاک می کند و ادامه می دهد:آن شب ناگهان چند نفر به سمت من و نامزدم حمله کردند. فکر می کنم ۴ یا ۵ نفر بودند. همانند این فیلم های گانگستری. من تا چند دقیقه شوکه بودم. مهاجمان که صورتشان را شال گردن پوشانده بودند با چاقو و قمه به سمت ما آمدند. سه نفر، به سمت نامزدم و دو نفر دیگر به سمت من آمدند. آنها با نامزدم درگیر شدند و من به چشمان خودم دیدم که با چاقو چند ضربه به شوهرم زدند. می خواستند گوشی موبایلش را بگیرند. آنها حتی با چاقو ضربه ای به کتفم زدند و بعد با مشت و لگد به جانم افتادند. سپس حلقه طلا و دستبندم را به سرقت بردند. بر اثر حمله آنها و ضربه ای که به سرم وارد شده بود تا چند دقیقه تار می دیدم. بعد دیدم سیاوش خون آلود روی زمین افتاده است.
وی در ادامه به خبرنگار همشهری می گوید: او به سختی نفس می کشید و من به سرعت به طرف نگهبان پارک رفتم و از او کمک خواستم. بعد از چند نفر دیگر که سوار بر خودروی پژو ۲۰۶ و درحاشیه پارک بودم با گریه و التماس کمک خواستم اما آنها گفتند باید آمبولانس بیاید. نا امید به طرف سیاوش رفتم سرش را روی زانویم گذاشتم و منتظر آمبولانس ماندم. هنوز نفس می کشید اما به سختی. دقایقی گذشت و آن دقایق تلخ ترین، سخت ترین و وحشتناک تریم لحظه های زندگیم محسوب می شود. در آن لحظات آخر سیاوش حلقه نامزدی مان از انگشتش بیرون آورد و در دستان من قرار داد و قبل از آمدن آمبولانس مقابل چشمانم نفسش قطع شد و قلبش از تپش ایستاد. زن جوان به اینجا که می رسد به هق هق می افتد و بعد از چند دقیقه می گوید: پلیس زحمتکش ما، متهمان را دستگیر کردند و این جنایتکاران که افغان هستند باید هرچه زودتر مجازات شوند و به سزای اعمالشان برسند.
طعمه ما زنده مانده یا نه؟
عامل جنایت در پارک نهج البلاغه ۱۸ سال بیشتر ندارد. موهایش فرفری است و مدام از خبرنگاران این سوال را می پرسد: «طعمه ما زنده است یا نه؟ چرا نامزدش آن گوشه حیاط ایستاده و گریه می کند؟ نکند او فوت شده باشد؟» این قاتل بی رحم در گفت و گو با همشهری از جزییات سرقت های بی رحمانه شان می گوید.
چند وقت است که باند سرقت و زورگیری راه انداخته اید؟
نمی دانم دو سه ماهی می شود. راستش من حواس درست و حسابی ندارم. قرص های روانگردان مصرف می کنم!
باندتان چند عضو دارد؟
ما ۶ نفر هستیم.
با چه شگردی سرقت می کنید؟
وقتی هوا تاریک می شود مثلا ۶ به بعد. می رویم به پارک های مختلف. پارک فدک، پردیسان یا نهج البلاغه. سپس درجاهای خلوت پارک به سمت دختر وپسرها حمله می کنیم. چاقو یا قمه را می گذاریم روی پهلو یا زیر گردنشان. سپس با تهدید از آنها می خواهیم هرچه اموال قیمتی دارند به ما بدهند. از گوشی موبایل هایشان گرفته تا ساعت و طلاهایشان.
زنان را مورد آزار و اذیت قرار می دهید؟
نه فقط کتکشان می زنیم. البته اگر مقاومت کنند.
به مردها هم چاقو می زنی اگر مقاومت کنند درسته؟
اگر مقاومت کنند چاقو می زنیم اما نه به قصد کشتنشان. فقط برای اینکه آنها را بترسانیم تا مقاومت کنند و تسلیم خواسته ما شوند.
تا به حال چند نفر را مجروح کرده اید؟
تعدادشان را که یادم نیست.
از جزییات حمله تان به زوج جوان در پارک نهج البلاغه را بگو؟
رفته بودیم پارک و به دنبال سوژه بودیم. از چند نفر دیگر هم سرقت کرده بودیم بعد رسیدیم به زوج جوان. مرد جوان ورزشکار و قوی هیکل بود. او با ما درگیر شد و من مجبور شدم با چاقو چند ضربه به پاهایش بزنم. اما مگر ران پا جای حساسی است و به مرگ منجر می شود؟ مرد جوان فوت شده؟ چرا کسی به ما چیزی نمی گوید؟ من نمی خواستم او بمیرد.
۷ ضربه چاقو به او زده اید بعد می گویی نمی خواستی بمیرد؟
من قرص خورده بودم و حالت عادی نداشتم.
چرا قرص خورده بودی؟
رییس باند همیشه قبل از اینکه برویم سرقت، به ما قرص می دهد!
چرا چنین کاری می کند؟
نمی دانم از خودش بپرسید.
چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده اید؟
فکر می کنم بالای ۲۰ مورد باشد.
اهل کشور افغانستانی درسته؟
درسته. خانواده ام سالها قبل به ایران آمده اند.