به گزارش همشهری آنلاین، چارلر کورزمن، جامعهشناس آمریکایی وقتی در کتاب «ناگهان انقلاب» به بررسی انقلاب اسلامی ایران میپردازد با ارائه یک آمار، انقلاب ایرانیها را مردمیترین انقلابها میداند که از انقلاب فرانسه و روسیه نیز فراگیرتر است. انقلاب اسلامی ایران و نظام برآمده از آن که جمهوری اسلامی باشد، با حضور مردم شکل گرفت و تداوم یافت. انتخابات مجلس یکی از مهمترین کارزارهای سیاسی ایران است که در آن میتوان بحث مردمی بودن نظام را جستوجو کرد. درباره اهمیت انتخابات و نقش دستگاهها و نهادهای مربوطه برای افزایش مشارکت مردمی با محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران و فعال سیاسی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
حضور در انتخابات به مثابه امر شرعی
با وجود اینکه رهبر معظم انقلاب، همواره موضوع مشارکت مردمی در عرصههای مختلف ازجمله بحث انتخابات را مورد توجه قرار میدادند، اما درباره کارزار انتخابات پیشرو گویی توجه و تأکید خاصی مدنظر ایشان است و نزدیک به یک سال قبل از برگزاری آن به حضور حداکثری مردم اشاره و تأکید داشتند. وجه تأکید رهبری را در چه موضوعی ارزیابی میکنید؟
به نظر من نگاه فعلی آیتالله خامنهای به بحث انتخابات، تفاوتی با دورههای قبل و دیدگاه حضرت امامخمینی(ره) در این موضوع ندارد. من نمیدانم چرا تصور به این سمت رفته است که رهبری اینبار به انتخابات، نگاه متفاوتی دارند. در طول 44سالی که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، چه در دوره 10ساله حضرت امام و چه در دوره 33ساله سکانداری رهبر معظم انقلاب، نگاه به انتخابات واضح و مشخص بوده است. امام و رهبری، شرکت در انتخابات را یک تکلیف شرعی و وظیفه هر انسان مسلمان و مؤمن میدانند و این موضوع هم به اندیشه سیاسی اسلام برمیگردد. به این معنا که حکومت اسلامی با حضور و پشتیبانی مردم شکل میگیرد و با همین حضور و پشتیبانی تداوم پیدا میکند. یعنی تأسیس و تداوم حکومت اسلامی مبتنی بر خواست و حمایت اکثریت مؤمنین است. حضرت امام و رهبر انقلاب چنین نگاهی به اندیشه سیاسی اسلام داشتند و بنا به همین نگاه، مردم را به حضور در انتخابات فرا میخوانند.
برای ایران بهتر و قویتر هم که شده باید پای صندوقهای رأی رفت
اما نکته اساسی اینجاست که شاید بخشی از شهروندان چنین نگاهی را نداشته باشند؛ بهعبارتی افرادی حضور در انتخابات را نه یک وظیفه دینی، بلکه یک حق برای خود میدانند که هر وقت بخواهند از این حق استفاده میکنند و هر موقع که نخواهند از آن استفاده نمیکنند. به همینخاطر این دو نگاه اکنون در جامعه ما وجود دارد؛ یعنی عدهای انتخابات را تکلیف شرعی دانسته و در آن سو عدهای آن را یک حق برای خود میدانند. در همین راستا، رهبر انقلاب آنانی را هم که نگاه دینی به انتخابات ندارند،به این عرصه مهم سیاسی و اجتماعی دعوت کردند، با این تعبیر که اگر حکومت دینی را هم قبول ندارید برای تقویت کشور و ایران در انتخابات شرکت کنید، یعنی رهبری خطاب به این افراد جنبه ملی انتخابات را مورد توجه خود قرار دادند. لذا دعوت، وظیفه حاکمیت است، اما مخاطبان این دعوت همانطور که بیان شد 2دسته تکلیفمحور و حقمحور هستند.
مدعیان عدممقبولیت به حرف خودشان هم ایمان ندارند
عدهای از افراد، احزاب و گروههای سیاسی، نتیجهگیری خاصی درباره انتخابات دارند و آن این است که اگر حضور و مشارکت در انتخابات زیر 50درصد برسد، بدان معناست که نظام دیگر مقبولیت خودش را از دست داده و اقبالی به سمت آن نیست. شما این تحلیل و نتیجهگیری را چگونه ارزیابی میکنید؟
من برای پاسخ به این پرسش شاخصی را مطرح میکنم تا ببینیم افرادی که از انتخابات چنین ارزیابی دارند آیا خودشان این موضوع را قبول دارند یا خیر؛ بهطور مثال اگر در انتخاباتی با حضور 40درصدی مردم، جریان اصلاحات به روی کار بیایند، آیا آنها قدرت را میپذیرند یا خیر آن را کنار میگذارند و از پذیرفتن قدرت کنار میروند؟ نکته مهم و اساسی این است که بسیاری از افرادی که چنین شبهات و ایراداتی وارد میکنند به این حرفها باور ندارند، چرا که در اندیشه آنان حضور در انتخابات نه یک تکلیف شرعی، بلکه یک حق است و طبیعتا افراد را نمیتوان مجبور ساخت که حتما از حق خود استفاده کنند.
یک مغالطه برای فشار بر شورای نگهبان
بهطور مثال در سال88، مشارکت، بالای 80درصد بود، اما با این حال برخی از جریانات این انتخابات را قبول نکرده و آن را مردود اعلام کردند، اما از سوی دیگر وقتی 4سال بعد مشارکت کمتر از دوره قبل بود و آقای روحانی به قدرت رسید، همان افراد اعتراض نکرده و آن را پذیرفتند! پس در نتیجه باید گفت این حرفها و اشکالات، بیش از آنکه برآمده از اندیشه سیاسی باشد، روشهایی برای باجگیری از نظام است. افراد اگر این حرفها را قبول داشته باشند باید برای آن استدلال بیاورند که مثلا چرا انتخاباتی با مشارکت بالای 80درصد را مردود میدانستند یا انتخاباتی با مشارکت 50درصدی را قبول میکردند. لذا این حرفها روشهای نخنمایی است تا از این طریق بر جمهوری اسلامی فشار بیاورند تا شورای نگهبان وظیفه خود درمورد نظارت استصوابی را به خوبی انجام ندهد و یا از اعمال وظایف و کارهای خود عقبنشینی کند. به تعبیری آنها میخواهند به شورای نگهبان فشار بیاورند که اگر نامزدهای ما تأیید صلاحیت نشوند، مشارکت پایین میآید و این بدان معناست که نظام، مشروعیت خود را از دست میدهد. درصورتی که اصلا چنین نیست و مبنای این حرف مبتنی بر یک مغالطه آشکار است. در یک دهه اخیر بارها برخی طیفهای سیاسی از این روش برای فشار روی جمهوری اسلامی استفاده کردند تا از این طریق نامزدهای مطلوب خویش را در انتخابات وارد کنند و شورای نگهبان نتواند وظیفه قانونی خودش را به خوبی انجام دهد.
انتخابات هرچه قدر بر مبنای قانون شکل بگیرد، مشارکت، افزایش پیدا خواهد کرد
درباره بخش اخیر فرمایشات شما که مربوط به وظایف نهادهایی چون شورای نگهبان بود، این سؤال مطرح است که اساسا نهادها و بخشهای حکومتی نظیر شورای نگهبان و وزارت کشور به چه شکل و از چه طریقی میتوانند در افزایش مشارکت مردمی در انتخابات دخیل باشند؟ چرا که بخشی از مخاطبان رهبری درباره تلاش برای افزایش مشارکت همین نهادها و بخشهای دولتی هستند.
وظیفه وزارت کشور و شورای نگهبان اجرای دقیق انتخابات و پاسداری از سلامت کامل آن است. سلامت انتخابات یک رکن مهم در افزایش مشارکت است؛ یعنی هرچقدر قوانین انتخاباتی توسط وزارت کشور و شورای نگهبان بهصورت جدیتر و دقیقتر پایش و اجرا شود، به همان اندازه مشارکت با افزایش همراه خواهد بود. ببینید درحال حاضر در بخشهای مختلف کشور، از مناطق روستایی گرفته تا مراکز استانها و شهرهای بزرگ، افرادی بدنام وجود دارند که بهدلیل عملکرد ضعیف و منفی خود مورد نفرت مردم قرار دارند. حال اگر این افراد تأیید صلاحیت شده و به رقابت انتخاباتی وارد شوند، دلزدگی برای مردم بهوجود میآید و در این صورت اساسا سلامت انتخابات زیر سؤال میرود و خدشهدار میشود و در نتیجه مشارکت مردمی کاهش خواهد یافت.
مردم، هم حساس هستند هم بسیار دقیق
امروزه در مجلس فعلی، افرادی حضور دارند که حقیقتا مورد نفرت حوزههای انتخاباتی هستند (به خاطر زدوبندها، باجگیریها، دخالتهای بیجا، ناکارآمدیها و...). حال اگر چنین شخص بدنامی تأیید صلاحیت شود، به شکل جدی انگیزه مردم برای مشارکت کاهش پیدا میکند و یک حس بد و نامطلوبی در قبال سلامت انتخابات ایجاد خواهد شد و شاهد خواهیم بود که مشارکت در آن حوزه انتخاباتی کاهش مییابد. پس اگر شورای نگهبان در انجام وظایف خود دقیق باشد و از ورود چنین اشخاصی به انتخابات ممانعت کند و احراز صلاحیتها را با دقت پیگیری کند، جامعه در مییابد که نامزدها و فرایند انتخابات سالم است و انگیزه بیشتری برای مشارکت پیدا خواهد کرد.
از آن سو وقتی که برخی از نامزدها قانون انتخابات را زیر پا میگذارند و از طریق ابزارهای مختلف غیرقانونی و تبلیغات پیش از موعد و خلاف قانون برای ورود به مجلس تلاش میکنند، یا از روشهای غلط و مغایر با روح انتخابات و جمهوری اسلامی برای رأی آوردن استفاده میکنند و حتی دست به خرید آرا میزنند، در این شرایط اگر وزارت کشور وارد صحنه شود و بدون اهمال و غفلت وظایفش را انجام دهد و مردم ببینند که فلان شخص بهدلیل اقدامهای غیرقانونی توسط وزارت کشور مورد برخورد قرار گرفته و با او مقابله شده، به سلامت انتخابات امیدوار شده و همین امر موجب میشود تا مشارکت افزایش پیدا کند. حتی کسانی که قصد حضور در انتخابات را هم نداشتند وقتی برخورد قانونی و جدی نهادهایی چون وزارت کشور و شورای نگهبان را ببینند تشویق به حضور در انتخابات میشوند، چرا که در اصل دارند فرایند سلامت انتخابات را مشاهده میکنند. متأسفانه در دورههای گذشته وقتی مردم اقدامهای غیرقانونی برخی نامزدها را دیدند و از آن طرف هم اعتنایی از سوی نهادهای مربوطه به این بیقانونیها نشد، موجب دلسردی برخی از افراد در قبال مسئله انتخابات شد، چرا که آشکار شده بود برای مجریان قانون کسی که از مقررات تبعیت میکند و کسی که آن را زیرپا میگذارد یکی است؛ پس چرا منِ شهروند باید در انتخابات شرکت کنم؟ این موضوعی است که نسبت به آن غفلت صورت گرفته بود. حقیقتا مردم ما حساس و دقیق هستند؛ چه شهری و چه روستایی. سلامت انتخابات و رعایت قانون برای آنها بسیار مهم بوده و یک شاخص اصلی تلقی میشود. اگر این سلامت برایشان تضمین شود با شوق در انتخابات شرکت میکنند و اگر تضمین نشود، رغبتی برای حضور در انتخابات نخواهند داشت.
تبدیل حوزه انتخابات به محل زد و خورد فیزیکی
آیا نهادهای امنیتی هم در راستای افزایش مشارکت، نقشی دارند؟
بله؛ بهطور مثال وقتی نامزدی برای رأی آوردن، امنیت ملی را خدشهدار میکند، مثلا مسائل قومیتی را دستاویزی برای گسترش شکافهای اجتماعی قرار میدهد و به همین بهانه زخمهایی را تازه میکند، طبیعتا امنیت کشور را هدف قرار داده که در برابرش باید نهادهای امنیتی وارد میدان شوند و با او مقابله کنند. متأسفانه از این موارد در دورههای گذشته داشتهایم که یک نامزد مصالح و منافع ملی را به خطر بیندازد و در یک حوزه انتخاباتی تنش و درگیری ایجاد کند که حتی منجر به قتل و خونریزی شود! وقتی چنین وضعیتی بهوجود بیاید که انتخابات منجر به درگیری فیزیکی و زد و خورد شود رغبتی برای مردم نمیماند که در انتخابات شرکت کنند. اگر دستگاههای مجری امنیت مداخله و نظارت نداشته باشند ممکن است چنین اتفاقاتی را شاهد باشیم. حتی برخی از نامزدها سعی میکنند برای بالا بردن آرای خود از جاذبههای جنسی استفاده کنند؛ بهطور مثال در یک شهرستان کوچک یا یک روستا که مسائل اخلاقی جدیتر و حجب و حیا در آن قویتراست و اصلا بیحجابی در آن وجود ندارد، نامزدی میآید و چند دختر با لباس جلف و زننده وارد روستا میکند تا با انواع روشهای غیراخلاقی مردم را دعوت به رأی دادن به آن فرد کنند.
مشارکت مهم است، اما نه به هر قیمتی
رهبری، ورای نتیجه انتخابات، حضور و مشارکت را به شکل خاصی مدنظر خودشان قرار دادهاند. بهنظر شما گروههای اجتماعی و سیاسی و احزاب مختلف چگونه میتوانند در پر رونقتر کردن انتخابات نقش داشته باشند؟
ما هرچند، مشارکت را یک اصل میدانیم، اما مشارکت باید حلال باشد. افزایش مشارکت به هر قیمت و به هر شکلی را نه رهبری و نه قانون نمیپذیرد. اینکه ما برای افزایش مشارکت، بخواهیم به هر روش و شیوهای متوسل شویم، اصلا و ابدا پذیرفته نیست. افزایش مشارکت مورد توجه و نیاز است، اما نه با هر روشی، بلکه باید از راه قانونی و مشروع، این موضوع اتفاق بیفتد. مشارکتی که به قیمت زیرپا گذاشتن شرع، قانون و اخلاق بهدست بیاید مطلوب و مفید نیست. نکته بعدی این است که یک گروه سیاسی که کلیت نظام را قبول ندارد، اساسا دلیلی برای حضور در انتخابات ندارد، چرا که این طیف سیاسی وقتی حاضر به پذیرش کلیت ساختار نیست چرا باید در انتخابات حاضر شود و برای کسب قدرت در ساختاری که قبول ندارد به رقابت بپردازد؟