به گزارش همشهری آنلاین، اما یکی از جنبههای غافلگیرکننده طوفان الاقصی که شاید حتی در محاسبات خود فرماندهان نظامی حماس هم نبود، موج بزرگی است که از آن به بعد در افکار عمومی جهان علیه رژیم اشغالگر قدس به راه افتاد.
به گزارش فرهیختگان، از یک سو ملتهای عرب که از انفعال حاکمانشان در برابر اسرائیل یا حتی همدستی با آن رژیم شاکی بودند، علم غوغا بلند کردند. از سوی دیگر نسل دوم و سوم مهاجران مسلمان که ساکن کشورهای غربی بودند چندین و چند تجمع بزرگ برگزار کردند و نشان دادند نهتنها استحاله مهاجران در نظام سرمایهداری چنانکه تصور میشد رخ نداده، بلکه باعث آگاهی مضاعفی در این جماعت هم شده است. جبهه سوم را شهروندانی در خود کشورهای غربی تشکیل میدادند که بنا به روحیه انسانیشان این حجم از جنایت را تاب نیاوردند. برخورد دوگانه رسانههای جریان اصلی غرب با جنگ اوکراین و جنگ غزه واضحتر از آن بود که جای، چون و چرایی باقی بگذارد و وجدانهای بیدار را به خروش آورد. جبهه چهارم از جنوب جهانی وزیدن گرفت، از مردم فیلیپین تا بومیان کانادا، بسیاری از ملتهای جنوب جهانی که تجربه استثمار و آپارتاید غربی جزء خاطره جمعیشان بود به این موج پیوستند.
با اینکه رسانههای جریان اصلی جهان یکسره تحت اختیار بلوک سرمایه است این موجها از چهار جهت وزید و طوفانی بزرگ و غافلگیرکننده به راه انداخت. در این میان رسانههایی مثل المیادین و بهخصوص الجزیره توانستند به عنوان کاتالیزوری که قوتبخش دو مورد از این جبههها بود عمل کنند و صعودی خیرهکننده در محبوبیت و تاثیرگذاری داشته باشند. این رسانهها روی ملیگرایی عربی چه در داخل کشورهای عربی و چه در دل کشورهای غربی تاثیر بسزایی داشتند و شهروندان کشورهای عربی و مهاجران عرب ساکن در کشورهای غربی، از آنها متاثر بودند. از آنجا که خیلی از شهروندان غربی هم با دیدن تجمعات همشهریهای اصالتا عربشان به هوش آمدند و انعکاس مجموع این راهپیماییها و اعتراضات توجه خیلی از شهروندان جنوب جهانی را هم جلب کرد، تاثیر کاری که الجزیره و المیادین انجام دادند واقعا شگرف و قابل توجه بوده است.
برای قضاوت در اینباره که پایان جنگ غزه به کجا خواهد کشید هنوز خیلی زود به نظر میرسد و هرچند در این خصوص حدسهای متعددی بر اساس شواهد موجود زدهاند، هنوز حکم قاطعی درباره اکثر مسائل نمیتوان داد. با این حال تکلیف یک بخش از قضیه در همان روزها و هفتههای ابتدایی روشن شد و همه گفتند آنچه دیگر به راحتی عقبگرد نخواهد داشت همین جنبههای رسانهای موضوع است.
البته اینکه مردم اقسا نقاط جهان خاطرههای جمعی بسیار تلخی از آپارتاید و نسلکشی بلوک سرمایهداری سفید داشتند هم در ایجاد این وضع بی تاثیر نبود، اما چیزی که توانست تمام این نیروهای پراکنده را تجمیع کند و از جویبارهای خشم، سیل بسازد حوادث پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بود. رسانههایی مثل المیادین و الجزیره با جاگیری حرفهای در پازل این حوادث، هم برای خودشان اعتبار و محبوبیت قابل توجهی به دست آوردند و هم روی بسیج افکار عمومی و هدایت آنها بسیار تاثیر گذاشتند. عبارت تاثیر الجزیره که در کنار عبارات تاثیر سیانان قرار میگرفت از مدتها پیش به نفوذ بالای این رسانه اشاره داشت، اما نقشآفرینی چنین رسانهای در وقایع ۱۰۰ روز اخیر، فصل دیگری از کارنامه گردانندگان الجزیره را رقم زد که بسیار پربارتر بود. مواضع و اصولی که الجزیره برای خودش تعریف کرده از یکسو و فعالیت حرفهای و باکیفیت آنها از سوی دیگر، عواملی بودند که توانستند این رسانه را به جایگاه کنونیاش برسانند. به عبارتی اینکه الجزیره طرف کدام سمت دعواها را میگیرد یکی از عوامل نفوذ و محبوبیت آن است و اینکه این طرفگیری را با چه کیفیتی انجام میدهد عامل دیگر.
به عبارتی الجزیره توانست به شکل هوشمندانهای خودش را رسانه فردا نشان بدهد. هواداری از اسرائیل اگرچه در میان افراد بالای ۶۵ سال آمریکایی که فکرشان دستپخت دوران جنگ سرد بوده، هنوز بالای ۸۰ درصد است، اما بین افراد ۱۸ تا ۳۴ ساله آمریکایی این نسبت به ۲۷ درصد رسیده است. جهان جدید خسته است از تکصدایی رسانههای جریان اصلی و در این میان دنبال صدایی دیگر میگردد؛ صدایی که بدیل این لحن یکجانبه ۳۰ ساله باشد و نخواهد بدیهیات را با کیمیاگری در کلمات و تصاویر کتمان کند.
الجزیره در این لحظه مهم تاریخی توانست بدرخشد و همان صدای بدیل باشد. مواضع این شبکه که جزء اصول آن بودند، از ابتدا حمایت از فلسطین در چهارچوب ملیگرایی عربی و امتگرایی اسلامی بود، اما در این لحظه حساس که چنین مضامینی با احساسات انسانی و ضدیت علیه نژادپرستی پیوند خورده و میلیونها نفر در جهان را به خشم آورده و در وضعیتی که بهرغم لبریز شدن صبر تودهها از یکجانبهگرایی زورگویانه بلوک سرمایه، همچنان رسانههایشان همان حرفهای همیشگی را این بار با لحنی لجوجانهتر میزنند، الجزیره بهمثابه روزنهای درآمد که باز شد تا از آن سیل به راه بیفتد.