به گزارش همشهری آنلاین، چند روز قبل زوج جوانی وارد یکی از شعبههای دادگاه خانواده شده و وقتی مقابل قاضی نشستند زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی من بعد از ۶ ماه زندگی مشترک به پنهانکاری همسرم پی بردم و حالا طلاق میخواهم.
قاضی سری تکان داد و رو به مرد جوان کرد و گفت: چه کار کردهای که همسرت در این مدت کوتاه راضی به طلاق شده است؟
میلاد نگاهی به همسرش شیما انداخت و بعد با تأسف گفت: آقای قاضی به خدا من کاری نکردم. ما در کتابخانه دانشگاه باهم آشنا شدیم. همکلاسی نبودیم اما در یک دانشگاه درس میخواندیم. از او خوشم آمد و پیشنهاد دوستی دادم. البته قصدم ازدواج بود و بعد که چند ماهی باهم بیشتر آشنا شدیم از او خواستگاری کردم. الان هم که ۶ ماه از ازدواجمان میگذرد من واقعاً از او و زندگیام راضی هستم و هیچ مشکلی نداریم؛ کل ماجرا همین بود که گفتم. باور کنید هیچ مشکلی نیست.
شیما ناگهان گفت: مشکلی نیست؟ مگر موقع ازدواج تو به من نگفتی من تنها دختری بودم که به او پیشنهاد ازدواج دادی و قبل از من هرگز با هیچ دختری آشنا و دوست نبودی و به خواستگاری هیچ دختری نرفته بودی؟ آقای قاضی من الان متوجه شدم این آقا قبل از من با ۶ دختر دیگر دوست بوده و به همه هم همان حرفها و وعدههایی را که به من داده، گفته بود. باور کنید اگر از روز اول همه چیز را رک به من گفته بود این همه شوکه نمیشدم و ناراحت نبودم اما الان دیگه به حرفهایش اعتماد ندارم.
میلاد گفت: آقای قاضی من رفتم خواستگاری. گناه که نکردم، همه پسرها خواستگاری میروند. قبلیها قسمت نبود ازدواج کنیم یا من خوشم نمیآمد. اما من شیما را دوست دارم. من دروغ نگفتم فقط نمیخواستم با گفتن حقیقت او را از دست بدهم. تازه خواستگاری رفتن که اشتباه نیست. من نه با کسی ارتباط داشتم نه کسی را فریب دادم.
شیما هم گفت: من اصلاً به این حرفها اهمیت نمیدهم. تو اگر واقعاً من را دوست داشتی نباید پنهانکاری میکردی و به من دروغ میگفتی، میدانستی حقیقت و صداقت برای من مهم است. آقای قاضی وقتی دوست دختر قبلیاش در اینستاگرام برایم پیام فرستاد و واقعیت را گفت میخواستم از ناراحتی بمیرم. او گفت که میلاد با او دوست بوده و حرفهایی زد که میلاد به من هم همانها را گفته بود.
شیما در حالی که صدایش میلرزید و بغض داشت، گفت: تو از اعتماد من سوءاستفاده کردی. من طلاق میخواهم. خدا میداند قرار است چند تا دختر دیگر به من پیام بدهند و رازهای مگویی را فاش کنند.آقای قاضی لطفاً حکم طلاق ما را صادر کنید من دیگر حتی یک لحظه هم نمیتوانم با یک آدم متقلب زندگی کنم.
قاضی که متوجه عمق فاجعه زندگی مشترک این زوج جوان شده بود، گفت: ۲ ماه باید به کلاس مشاوره بروید که امیدوارم مشکلتان حل شود و اگر نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم، برای طلاق گرفتن وقت زیاد است، عجله نکنید.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
همانطور که از ظاهر امر پیداست در این پرونده اصلیترین عامل برای طلاق پنهانکاری شوهر بوده است.میلاد باید میدانست که با پنهانکاری و دروغ گفتن راهی پیش نخواهد برد و یک اشتباه بزرگ کرده که حقیقت و واقعیت زندگی خودش را به شیما نگفته است. ا
و باید تمام حقیقت را در کمال صداقت به همسرش میگفت و اجازه میداد تا خود شیما تصمیم بگیرد که میخواهد ازدواج کند یا نه. اینکه بخاطر از دست دادن شیما به او دروغ گفته کار درستی نبوده و نیست چرا که هرگز ماه پشت ابر پنهان نمیماند.
اینکه گذشته آدمها تا چه میزان برای ازدواج مهم است بستگی به خود زوجین دارد؛ ممکن است برای یک نفر مثل شیما گذشته مهم باشد و ممکن است برای فردی مثل میلاد مهم نباشد.
زوجین جوان باید بدانند برای ازدواج، دانستن گذشته طرف مقابلشان تا حدی که برخی مسائل مشخص و روشن شود، مهم است. با این حال اگر این زوج جوان به این نتیجه برسند که میتوانند آیندهای داشته باشند با ازخودگذشتگی و تفکر و گفتوگو براساس صداقت و تعهد میتوانند آیندهای روشن را برای خود داشته باشند.