تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۸۵ - ۱۶:۳۹

مهدی مطهرنیا: بعد از هویدا شدن نشانه‌های پیروزی دمکرات‌ها در انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا، شبکه تلویزیونیCNN، بوش را مرد ناامید Disappointedman نامید.

 اولین قربانی این ناامیدی رامسفلد بود،  او که چند روز پیش نیز مجدداً مورد حمایت بوش قرار گرفته بود، با شکست جمهوریخواهان- و با پذیرش استعفای وی- از گردونه دولت نومحافظه‌کاران کنار گذاشته شد و رابرت گیتس Robertgates از همکاران برژینسکی در نگارش تحقیق جنجالی در نقد سیاست‌های بوش به‌جای او برگزیده شد. اگر از این ناامیدی و افتضاحی که برای نومحافظه‌کاران کاخ سپید به ‌وجود آمد، بگذریم،  در لایه‌های عمیق‌تر این جریان باید به‌دنبال مطالب استخوان‌دارتری بگردیم:

1 – گرایش به پاسفیسم سیاسی:  از جذاب‌ترین  واژه‌های زمینی که در کنار مفاهیمی چون آزادی و عدالت، توان درخشش پیدا می‌کند، واژه صلح است؛  ردپای این گرایش به صلح و ثبات سیاسی در نظم بین‌المللی به‌دور از امنیت‌گرایی کاذب که چون خوره‌ای ایدئولوژیک بر جان ایالات متحده افتاده است را می‌توان در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا بازیافت.

تمام نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که بیش از نیمی از مردم آمریکا نسبت به جنگ عراق و استراتژی آمریکا در این کشور بدبین هستند، افزایش آمار و تلفات جنگ در عراق از دلایل موثر در افزایش این بدبینی بود. سناتور لیبرمن دموکرات به‌خاطر دفاع از جنگ عراق، در انتخابات داخلی حزب دموکرات برای شرکت در انتخابات 7 نوامبر از رقیب ضدجنگ خود شکست خورده بود و به همین دلیل به‌طور مستقل در این رقابت شرکت کرد.


2 – گرایش به امنیت مثبت: نگاه نومحافظه‌کاران به مفهوم امنیت تحت تأثیر اندیشه‌های رادیکالیسم نظامی و در بستر ادراکات ناشی از فلسفه لئواشتراوسی، در چارچوب گفتمان امنیت منفی با رویکردهای سلبی و سخت‌افزارانه، تعریف‌پذیر می‌نمود، این در حالی است که دموکرات‌ها با تأثیرپذیری از طراح نظریه قدرت نرم‌ «جوزف نای» بر نگرشی تأکید دارند که برتابشگر گفتمان امنیت مثبت و ایجابی به صحنه معادلات امنیتی است.

 اگرچه این رویکرد در ساحت عمل با پیچیدگی بیشتر در عملکرد دموکرات‌ها و رفتار درهم تنیده امنیتی آنها نسبت به نومحافظه‌کاران نظامی‌گرا همراه می‌باشد و اگرچه بوش بر اساس رادیکالیسم افراطی در گفتمان امنیتی منفی خود در پنجمین سالگرد حوادث تروریستی یازده سپتامبر، از آمریکایی‌ها خواست تا به‌صورت متحد در جنگ علیه تروریسم و سرکوب کسانی که وی با بی‌منطقی کامل «فاشیست اسلامی» خواند، شرکت کنند و دموکرات‌ها را متهم کرد که در جنگ علیه تروریسم نرم عمل می‌کنند، اما به‌موازات طرح نقدهایی جدی بر لایحه محاکمه و بازجویی مظنونان تروریستی خارجی، مردم آمریکا به همان‌هایی رأی دادند که به‌زعم بوش در جنگ علیه تروریسم، نرم عمل می‌کنند.


3 –  رهبری بوش و گرایش زودهنگام ضدبوشی: بوش در انتخابات ریاست جمهوری علی‌رغم نقدهای جدی بر عملکردش توانست با حفظ جو امنیتی و امنیت‌گرایی بین‌المللی در چارچوب مدیریت ناامنی در خاورمیانه به پیروزی برسد، اما آن فریب بزرگ، این جواب زودهنگام و دندان‌شکن را نیز به‌همراه داشت،  به‌گونه‌ای که بعد از دوازده سال، کنگره را از دست جمهوریخواهان خارج ساخت.

 این در حالی است که تاریخ نشان می‌دهد حزب حاکم در آمریکا  همواره در انتخابات مجلس این کشور دچار شکست‌های فاحشی می‌شود، حتی اگر رئیس‌ جمهور از محبوبیت زیادی هم برخوردار باشد. این به‌خصوص در دوره دوم ریاست جمهوری در آمریکا شدیدتر است،  در چنین بستر کلاسیکی، بی‌هیچ تردیدی انتظار می‌رفت که با افول محبوبیت جورج بوش،  دموکرات‌ها برنده این میدان باشند. 

 اگر از بحث‌هایی چون تفاوت دیدگاه میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در ارتباط با مهاجرت غیرقانونی، بهداشت و درمان و مسائلی چون رسوایی‌های اخلاقی افرادی چون مارک فولی، عضو سابق کنگره آمریکا از حزب جمهوری‌خواه بگذریم در مجموع می‌توانیم بگوئیم پیروزی دموکرات‌ها نشان داد:


الف) سیاست‌های کاخ سپید نه‌تنها در عرصه بین‌المللی که در ساحت داخلی ایالات متحده با شکست روبه‌رو شده است.
ب) زنگ‌ها برای نومحافظه‌کاران حاکم بر کاخ سپید به صدا درآمده است.
پ) فرصت جدیدی برای آمریکا پیش آمده است که با دست‌آویز قرار دادن این تحول، به بازنگری جدی رویکردهای جکسونیستی نومحافظه‌کاران در عرصه سیاست خارجی و بازاندیشی درباره نگرش‌های لئواشتراوسی در فلسفه سیاسی و بازتعریف سوگیری‌های مختلف در حوزه سیاست داخلی بپردازند.

 آگاهان سیاسی به‌خوبی می‌دانند که نمی‌توان چندان به این تحول امید داشت؛ چراکه دموکرات‌ها بسیار پیچیده‌تر از جمهوریخواهان تک‌ساحتی در کیهان سیاست، ‌ دست به اقدام می‌زنند، اما در عین حال امید بیشتری در عقلانی‌تر رفتار کردن آنها نیز وجود دارد.