همشهریآنلاین - سیدسروش طباطباییپور: اینها آماری است که دوشنبه هفته گذشته، رضامراد صحرایی، وزیر آموزش و پرورش، در همایش ملی تقدیر از شوراهای آموزش و پرورش برتر سراسر کشور اعلام کرد. آماری که در رسانهها و مدارس، حسابی بحثبرانگیز شد. اما حالا این سؤال مطرح است که مگر هدف تعلیم و تربیت برای کودکان و نوجوانان ما؛ تنها کسب معدل بالا در آزمونهای نهایی است؟ یعنی بیش از صد هزار مدرسه و میلیونها معلم، دست به دست هم میدهند تا بیش از شانزده میلیون دانشآموز، تنها معدلهای بالا و نمرههای ۱۹ و ۲۰ کسب کنند؟
بیشتر بخوانید:
مهارت زندگی
اصلاً فرض کنید سال بعد و در همین روزها، آقای وزیر، گزارشی از رشد معدل دانشآموزان بدهد و مثلاً بگوید دانشآموزان سال آخر رشته علوم انسانی در آزمونهای پایانی، به جای معدل هشت، میانگین بالای ۱۸ کسب کردهاند! حالا به نظر شما اگر این دانشآموز با همین نمرههای درخشان، از مدرسه وارد جامعه شود؛ با دانستن انواع آرایههای ادبی و آگاهی از سال تولد و وفات حافظ و سعدی و اطلاع از تعداد جنگهای اروپائیان در قرون وسطی، آیا میتواند یک سطر درباره زندگی بنویسد؟ اگر تاریخ مصرف روی پاکت شیر، گذشته بود، آیا میتواند با فروشنده سوپر سر کوچه، به گونهای رفتار کند که تنشی ایجاد نشود؟
انسانی نقاد!
از نگاه برخی از کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت، وقتی اداره آموزش و پرورش ما، بر اساس «حافظه» و «تسلیم» بنا شده باشد، حتی با وجود معدلهای بالا، نمیتوان انتظار داشت که از این کارخانه ۱۲ ساله، انسانهایی خارج شوند که زندگی را بفهمند و بتوانند فراز و فرود آن را نقد و بررسی کنند.
انسان منحصر به فرد
درسهای یکسان، آزمونهای یکسان و تشویق همه بچهها به کسب نمرههای یکسان! آیا با این روش، میتوان انتظار داشت انسانهایی با ویژگیهای متنوع و علایق متفاوت تربیت شوند؟ شاید نکته دیگری که نظام آموزش و پرورش ما را تحتتأثیر قرار داده، همین است: بیتوجهی به تفاوتهای فردی!
پازل زندگی
از نگاه «ژان ژاک روسو»، فیلسوف قرن هجدهمی، شاید ضعف دیگر نظام تعلیم و تربیت ما، آن است که دست دانشآموزان را در کاری قرار میدهند که دلشان در آن نیست؛ البته این اتفاق، یک دلیل ساده هم دارد؛ یک دانشآموز در طول سالهای تحصیل، نمیتواند خودش را بشناسد که اگر خودش را میشناخت، میتوانست در خانهای قرار گیرد که جایگاه اصلیاش بود.
مدرسه نامرئی
تعلیم و تربیت، تنها در دست نظام آموزشی رسمی یک کشور نیست. مدارسی نامرئی هم وجود دارند که به فرزندان ما، زندگیکردن را میآموزند. مدرسهای نامرئی به نام رسانه و فضای مجازی، مدرسهای نامرئی به اسم همسالان، مدرسهای نامردی به نام خانواده، مدرسهای نامرئی به نام سر سفره ناهار و شام و صبحانه!
مدارسی که ما بهعنوان والدین، باید از وجودشان اطلاع داشته باشیم و اگر حتی برای لحظاتی، معلم نامرئی آن مدارس شدیم، تلاش کنیم به تفاوتهای فردی فرزندانمان احترام بگذاریم و آنها را در مسیر کسب مهارتهای زندگی، کمک کنیم.