این مطلب توسط دفتر نشر و حفظ آثار آیت الله خامنه ای اختصاصا" در اختیار سرویس سیاسی روزنامه همشهری قرار گرفته است.
در چهاردهمین روز از خرداد 1368، 2خبر از 2حادثه بزرگ، هر یک به نوعی، ملت ایران را تحتتأثیر خود قرار دادند:
در نخستین ساعات بامدادی این روز انتشار خبر عروج ملکوتی بزرگ مرد تاریخ ایران و جهان اسلام و رهبری که ایرانیان و مستضعفان جهان، از جان عزیزترش میداشتند، چنان غم و اندوهی عظیم را بردل این ملت حاکم ساخت که وصف آن بهراستی از قدرت قلم بیرون است: «غم فراق نه آن میکند که بتوان گفت»
و اما در پسین ساعات این روز، انتشار خبر انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به ولایت امر و رهبری نظام از سوی مجلس خبرگان، دلهای ماتم زده این امت را آرامش بخشید و پردههای ظلمانی نگرانی را از هم درید: «ز در درآ و شبستان ما منور کن»
اعضای خبرگان رهبری نیز در این روز دوبار در محل مجلس شورای اسلامی گردهم آمدند. صبح هنگام، اعضای این مجلس به همراه دیگر شخصیتهای بلندپایه کشوری و لشکری، در فضایی حزن آلود به وصیتنامه سیاسی- الهی حضرت امام، حاوی عصاره اندیشهها، آرمانها و تجربیات این عارف روحانی و پیرخردمند عرصه سیاست و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی که توسط آیتالله خامنهای قرائت شد، گوش فرا دادند و بعدازظهر این روز با تشکیل جلسهای فوقالعاده بهمنظور تصمیمگیری درباره چگونگی استمرار رهبری نظام، طی اقدامی امید آفرین، مسئولیت خطیر ولایت امر را بر عهده آیتالله خامنهای نهادند.
جلسه بعدازظهر خبرگان رهبری به ریاست آیتالله مشکینی و با حضور اکثریت اعضای آن رسمیت یافت. ابتدای این جلسه، با وجود آنکه آیتالله منتظری پس از عتاب حضرت امام، با ارسال نامه مورخ 7/1/68 رسماً استعفای خود از قائممقام رهبری را اعلام داشته و حضرت امام نیز طی جوابیهای به تاریخ 8/1/68 از این اقدام استقبال کرده و آن را پذیرفته بودند، اعضای خبرگان بهمنظور مرتفع ساختن هرگونه شائبهای در این زمینه، طی یک رأیگیری، استعفا و برکناری مشارالیه از این مسئولیت را به رسمیت شناختند و آنگاه وارد شور برای تصمیمگیری درباره ولایت امر و رهبری نظام شدند.
این نکته را باید در نظر داشت که جلسه مزبوردر حالی برگزارشد که شورای بازنگری قانون اساسی مصوب 1358 مشغول بحث و بررسی روی تعدادی از اصول این قانون از جمله اصول 5، 107، 109 مربوط به ویژگیها و مشخصات رهبری نظام بود. در اصل پنجم قانون اساسی مصوب 1358، رهبری «فردی» یا «شورایی» نظام توسط فقیه یا فقهای عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر به رسمیت شناخته شدهبود و طبق اصول یکصد و هفتم و یکصد و نهم آن قانون، برخورداری از «صلاحیت مرجعیت و رهبری» و نیز «صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت» بهعنوان شرط لازم برای رهبر عنوان شده بود.
در همین حال، نکته بسیار مهم دیگری که باید به آن توجه داشت، مکاتبات صورت گرفته میان آیتالله مشکینی، رئیس مجلس خبرگان و حضرت امام خمینی(ره)، ولی امر و رهبر انقلاب بود. در پی آغاز به کار شورای بازنگری قانون اساسی، آیتالله مشکینی که ریاست این شورا را نیز بر عهده داشت، طی نامهای به امامخمینی خواستار ارائه رهنمودهایی توسط ایشان در زمینه این امر خطیر شد و حضرت امام در پاسخ به این نامه، در تاریخ 9/2/1368 جوابیهای بدین شرح مرقوم فرمودند: «بسمالله الرحمن الرحیم.
حضرت حجتالاسلام والمسلمین، جناب آقای حاجشیخ علی مشکینی دامت افاضاته، پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان کنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند، من دخالتی نمیکنم فقط در مورد رهبری، ما که نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بوده و اصرارداشتم که شرط مرجعیت لازم نیست.
مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را بهعهده بگیرد، قهراً او مورد قبول مردم است، در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم ولی دوستان در شرط مرجعیت پافشاری کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیادهشدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.»
این پاسخ حضرت امام بهعنوان ولایت امر و رهبری نظام، از سوی اعضای شورای بازنگری قانون اساسی، نه فقط یک توصیه حکیمانه و دوراندیشانه بلکه به مثابه یک حکم حکومتی تلقی میشود و بر همین مبنا نیز در کمیسیون بررسی و اصلاح اصول مربوط به رهبری، شرط مرجعیت بالفعل برای تصدی مسئولیت رهبری حذف و به جای آن بر «صلاحیت افتاء» تأکید میشود. در این حال اعضای خبرگان رهبری نیز در جلسه روز چهاردهم خرداد با ملاک قرار دادن: الف- حکم حکومتی حضرت امام، ب- تأکید معظمله بر عبارت «مجتهد عادل» ج- اصلاحات صورت گرفته در شورای بازنگری قانون اساسی و حذف شرط مرجعیت، د- اشاره به «صلاحیت مرجعیت» در اصل 107 قانون اساسی مصوب 1358، بر آن میشوند تا در تصمیمگیری خود، شرط «مرجعیت بالفعل» را به کنار نهاده و از میان « مجتهدان عادل» رهبری نظام را برگزینند.
البته در چارچوب این رویکرد همچنان مسئله انتخاب «رهبر» یا «شورای رهبری» بهصورت جدی مطرح است و لذا بحثها بر این مسئله متمرکز میشود.در این مرحله، موافقان استمرار رهبری نظام بهصورت فردی، بعضاً به معرفی مصادیقی بدینمنظور میپردازند که اگرچه از شخصیتهای برجسته روحانی و قابل احترام از سوی همگان بودند - از جمله آیتاللهالعظمی گلپایگانی اما غالب اعضای خبرگان با تصدی مسئولیت خطیر و پیچیده رهبری نظام از سوی این شخصیتها موافقت نداشتند. در مقابل، دیدگاه موافقان تشکیل «شورای رهبری» - که آیتالله خامنهای نیز در این طیف قرار داشت - با انتقادات جدی مواجه میشود که از یک سو مبتنی بر طرح اشکالات منطقی و اصولی بر آن بود و از سوی دیگر، از تجربیات ناموفق یک دهه گذشته در زمینه «مسئولیتهای شورایی» بهره میگرفت و تبعات ناشی از شکلگیری چنین شورایی را گوشزد میکرد.
اما فارغ از این 2نظریه، نکته جالب توجه آنکه در تمامی پیشنهادهای ارائه شده برای ترکیب اعضای شورای رهبری، نام آیتالله خامنهای نیز به چشم میخورد و حتی هنگامی که آیتالله آذری قمی از طرفداران نظریه رهبری فردی، آیتالله العظمی گلپایگانی را بهعنوان رهبر معرفی مینماید، بر این نکته تأکید میورزد که آیتالله خامنهای معاونت ایشان را بر عهده داشته باشد. این همه حاکی از اتفاق نظر جمیع اعضای خبرگان اعم از طرفداران نظریه فردی یا شورایی بر صلاحیتها و توانمندیهای آیتالله خامنهای برای حضور در عرصه خطیر رهبری نظام بود.
پس از بحثهای فراوانی که درباره استمرار رهبری نظام بهصورت فردی یا شورایی صورت میگیرد، نهایتاً اکثریت خبرگان نظر موافق خود را با انتخاب یک فرد بهعنوان رهبر نظام در یک رأیگیری اعلام میدارند و بنابراین با کنار رفتن نظریه شورایی، بلافاصله یافتن مصداق رهبری در دستور کار قرار میگیرد و این بار، بیشتر از قبل نگاهها متوجه آیتاللهخامنهای میشود.
در همینحال، درخواست آیتالله محسن مجتهد شبستری از آیتالله هاشمی رفسنجانی، نایب رئیس مجلس خبرگان، برای بیان آنچه ایشان از امام خمینی(ره) راجع به شایستگی آیتاللهالعظمی خامنهای برای رهبری نظام شنیده است، توجه همگان را بهخود جلب میکند. آیتالله هاشمی رفسنجانی با بیان اینکه حضرت امام یک بار در جمع رؤسای سه قوه با حضور حاج سید احمد آقا و یک بار در گفتوگوی دو طرفه با ایشان، بر شخص آیتالله خامنهای بهعنوان فرد شایسته رهبری تأکید کردهاند، اعضای خبرگان را از نظر رهبر فقید خود مطلع میسازد و آیتالله موسوی اردبیلی که در جلسه مزبور حاضر بوده است نیز بر صحت این نقل قول شهادت میدهد.
از سوی دیگر با نقل قول این مطلب از حاجسید احمد خمینی که حضرت امام به هنگام مسافرت اخیر آیتالله خامنهای به کرهشمالی و مشاهده تصویر ایشان از تلویزیون بر شایستگی ایشان برای رهبری تأکید ورزیدهاند، این واقعیت برای اعضای خبرگان روشن میشود که حضرت امام تا آخرین روزها بر این نظر خود ثابت بودهاند و با تکرار آن به مناسبتهای مختلف قصد تثبیت نظر خاص خود را در ذهن نزدیکانشان داشتهاند.
با به میان آمدن نام آیتالله خامنهای بهعنوان رهبری نظام، تنها یک نفر به مخالفت جدی با این مسئله میپردازد و پیش از آنکه رأیگیری در اینباره صورت گیرد، خود را به پشت تریبون میرساند. آیتالله خامنهای ابتدا به اعلام نظر خود مبنی بر موافقت با «شورایرهبری» میپردازد که با توجه به تصویب رهبری فرد از سوی خبرگان، بهناچار از آن عبور میکند. در مرحله بعد ایشان با شکسته نفسی فراوان و حتی افراط در آن، تلاش میکند تا نگاهها را از خود منصرف و به سوی دیگری معطوف دارد که این نیز بهدلیل شناخت اعضای خبرگان از ایشان، مؤثر واقع نمیشود.
سپس ایشان با طرح سؤالی خاص درصدد برانگیختن واکنشی در قبال خویش برمیآید و لذا با قاطعیت از آیتالله آذری قمی که مؤکداً بر انتخاب ایشان به رهبری اصرار داشت، میپرسد چنانچه من رهبر شوم و حکمی کنم، شما تبعیت میکنید ؟ پاسخ آیتالله آذری قمی به این سؤال که تبعیت از حکم ولی امر را بر خود واجب میشمارد، همه راهها را بر آیتالله خامنهای بست و ایشان در نهایت با اعلام مخالفت خویش با این انتخاب، تریبون را ترک مینماید. دقایقی پس از این، خبرگان با اکثریت قریب به اتفاق آرا، آیتالله خامنهای را به رهبری نظام برگزیده و مسئولیت سنگین ولایت امر را بر دوش ایشان میگذارند. روایت آیتالله خامنهای از آن لحظات، بسیار شنیدنی است: «... مکرر از من بهعنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم، اگر چه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسئولیت را به من متوجه کنند.
در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا، تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است بهعنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسئولیت متوجه من شود، خواهشمیکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسئولیت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم تا این کار انجام نگیرد، ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت. من همین الآن خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم، نه فقط برای این شغل با عظمت و مسئولیت بزرگ بلکه - همان طور که صادقانه گفتم - برای مسئولیتهای بهمراتب کوچکتر از آن، مثل ریاستجمهوری و کارهای دیگری که در طول این 10 سال داشتم اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوت آن را خواهم گرفت ؛ آنچنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوه»
برای این مسئولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم این مسئولیت را در حد وسع خودم - که تکلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این تکلیف من است که امیدوارم انشاءالله مشمول لطف و ترحمالهی و دعای ولیعصر (عج) و مؤمنین صالح باشم.» (از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت ائمه جمعه سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان 12/4/1368)
اینک 20سال از آن انتخاب بزرگ و سرنوشتساز میگذرد و به یقین باید گفت امروز مردم ایران و مسلمانان و مستضعفان جهان با مروری بر آنچه در این دو دهه گذشته است، بیش از هر زمان دیگر، حسن انتخاب خبرگان را مورد تحسین قرار میدهند.