چندبار هماهنگ کردیم که با مرتضی حسینعلی‌زاده، کارگردان فیلم «بی‌بدن»، گفت‌وگو کنیم اما هر بار به دلیل مشغله او که هنوز درگیر تدوین فیلمش بود این اتفاق نیفتد. بالاخره توانستیم با او همکلام شویم تا از نخستین فیلم بلندش و مراحلی که برای ساخت «بی‌بدن» پشت سر گذاشته بپرسیم.

همشهری آنلاین: حسینعلی‌زاده متولد سال ۱۳۶۹ است و در دانشگاه مهندسی عمران خوانده و به گفته خودش به دلیل علاقه به سینما در آموزشگاه‌های آزاد دوره دیده و چندین فیلم کوتاه ساخته که آخرینش، «خوانا بنویسید»، در جشنواره فیلم کوتاه امسال نامزد چند جایزه بوده و برنده جایزه بهترین فیلم اقتباسی شده است. از کلامش پیداست که برای حضور در سینمای ایران، با همه سختی‌هایش، برنامه دور و درازی دارد، خصوصا که گویا گام اول را محک برداشته است.

چطور به سینما علاقه‌مند شدی و ساخت فیلم کوتاه را تجربه کردی و رسیدی به اولین فیلم بلندت؟

در دانشگاه به ادبیات و قصه و رمان و مسائل هنری علاقه خاصی پیدا کردم. کجا و چه جوری‌اش را الان نمی‌دانم. شاید باید بنشینم فکر کنم که از کجا شروع شد. اما در دوره دانشجویی تمام رمان‌ها و کتاب‌های داستان را می‌خواندم، یعنی چیزی نبود که منتشر شود و نخوانم. جدا از این، در دانشگاه گعده‌های کتابخوانی داشتیم که با بقیه دانشجویان می‌نشستیم و درباره کتاب‌هایی که خوانده بودیم صحبت می‌کردیم. کم‌کم رفتم سمت اینکه سینما را به صورت جدی‌تر دنبال کنم. آموزشگاه‌های مختلفی برای یاد گرفتن اصول سینما رفتم و مطالعات سینمایی زیادی داشتم. این باعث شد که در مسیرش بیفتم و چون آدم عمل‌گرایی هستم، خواستم ببینم ساخت فیلم به چه نحوی است و شروع به ساخت فیلم کوتاه کردم. تا قبل از فیلم کوتاه «خوانا بنویسید»، ۷ کار کوتاه ساختم. در واقع سالی یک فیلم کوتاه می‌ساختم که آخرینش شد «خوانا بنویسید». در همین ۷ سال، علاوه بر فیلم کوتاه، کار نوشتن هم می‌کردم. سریال ۴۰ قسمتی «میاندار» را برای سازمان اوج نوشتم که فعلا در مرحله برآورد است. قبل از کرونا، یک فیلم سینمایی نوشتم که مصوب شد و قرار بود در سازمان اوج تولید شود که متاسفانه خورد به کرونا و وقفه‌ای در آن افتاد و بعد خودم هم سرد شدم و نمی‌دانم سازمان اوج می‌خواهد بعدا آن را بسازد یا نه. این کلیتی بود که تا قبل از فیلم «بی‌بدن» طی کردم.

در آموزشگاه‌ چه دوره‌های سینمایی‌ای را گذراندی؟

دوره تصویربرداری آقای حسین جعفریان، فیلمبردار «درباره الی»، را رفتم. در دوره فیلمنامه‌نویسی آقای سید سعید رحمانی، نویسنده سریال‌های «گمگشته» و «وفا»، شرکت کردم. دوره‌های هنری هم گذراندم. مثلا در شیراز دوره نقاشی رفتم. هر چی هم که یاد دارم حاصل این کلاس‌ها و مطالعات خودم بوده.

جالب است که نسبتا خیلی سریع وارد فضای سینمای حرفه‌ای شده‌ای، در حالی که بسیاری از افرادی که به سینما علاقه‌مندند، معمولا سالها طول می‌کشد که بخت ورود به سینمای حرفه‌ای را پیدا کنند و شاید هم اصلا این بخت نصیب‌شان نشود.

از بُعد آموزشی، تقریبا روزی نیست که درباره سینما نخوانم یا در فضای هنر تحقیق نداشته باشم. همیشه احساس نیاز دارم به یادگیری و از طرف دیگر خودم را ملزم می‌کنم که چیزهایی را که یاد دارم، پیاده‌سازی کنم، حالا یا درست یا غلط. چون بالاخره در این مسیر آدم چیزی در ذهنش هست، می‌رود و پیاده می‌کند و نتیجه نمی‌گیرد و می‌بیند چیزی که فکر می‌کرده نیست و اشتباه کرده و خودش را بازتعریف می‌کند.

برسیم به اینکه اصلا «بی‌بدن» چطور شکل گرفت و چطور کاظم دانشی فیلمنامه‌اش را نوشت؟

ما دوستی دورادور ۷ـ۸ ساله‌ای با آقای دانشی داشتیم. من فیلم «خوانا بنویسید» را که ساخته بودم، قبل از جشنواره فیلم کوتاه امسال، مثلا در اردیبهشت ماه بردم و به آقای دانشی نشان دادم و ایشان خیلی خوشش آمد. «خوانا بنویسید» فضایی داشت که هم به من نزدیک بود و هم به ایشان. منظورم فضای تصویری و فضای روایتی‌اش است. حس کردیم می‌توانیم با هم کار کنیم. من فیلم «علف‌زار» ایشان را دیده بودم و دوستش داشتم و حس می‌کردم می‌توانم با آقای دانشی همکاری کنم. سر چند تا ایده با هم صحبت کردیم. چند تا ایده من داشتم، چند تا ایده ایشان داشت و در نهایت روی ایده «بی‌بدن» به توافق رسیدیم و شروع کردیم به تحقیق. از همان اول هم می‌دانسیتم که می‌خواهیم یک درام جنایی بسازیم که در زمینه‌ای اجتماعی قصه‌اش را تعریف می‌کند. با همدیگر شروع به تحقیق کردیم و به دادسراهای جنایی مختلف در تهران و کرج و شهرهای دیگر رفتیم. یک پژوهش خیلی خوب میدانی درباره پرونده‌های مختلف جنایی انجام دادیم که مختومه شده یا هنوز مفتوحه است و جلسات دادگاه‌شان در حال برگزاری است. در این رفت‌وآمدها، ۴ ـ ۵ ماه طول کشید که طرح «بی‌بدن» را با هم کامل کردیم و در نهایت فیلمنامه را آقای دانشی تکمیل کرد و فرستادیم برای شورای پروانه ساخت. هر چه هم این همکاری جلوتر رفت، دیدیم نقاط اشتراک زیادی داریم، چه از لحاظ قصه‌گویی و چه از لحاظ دیدمان به وقایع جنایی.

در این مدت خیلی صحبت شده که این فیلم بر اساس پرونده مشهور غزاله و آرمان است، اما خودت هم مصاحبه کردی و گفتی نه، پرونده‌های مشابه این پرونده زیاد است و فیلم ما ربطی به این پرونده ندارد. در این باره هم توضیح می‌دهی که آیا پرونده خاصی مبنای کار شما بوده یا «بی‌بدن» معدلی از پرونده‌های مشابه است؟

یک توضیح اولیه بدهم. پرونده‌های جنایی را که بررسی می‌کنید، در مجموع به یکسری رفتارهای مشابه می‌رسید، چه از سمت دستگاه قضا و چگونگی رسیدگی به یک پرونده که روندی ثابت است و تغییرناپذیر و چه از سمت رفتار جرم‌شناسانه مجرمان که در آنها هم اشتراک‌های زیادی وجود دارد. مثالی بزنم. مثلا در روانشناسی می‌گوییم ۳۰ـ۲۰ تیپ شخصیتی داریم که این ۸ میلیارد نفر جمعیت زمین با تقریبی در این دسته‌ها می‌گنجند. حالا در رفتارهای جرم‌شناسانه هم مشابهت‌هایی وجود دارد که نمی‌شود گفت این رفتار فقط خاص فلان پرونده است و در پرونده‌های دیگر وجود ندارد و هر فیلمی که راجع به این رفتار ساخته شود، فقط به آن پرونده اشاره دارد. توضیح ثانویه هم این است که اصولا رسانه به مسئله‌ای که شما عنوان کردید دامن می‌زند. رسانه برای مدت زمانی طولانی به پرونده‌ای پرداخته و ذهن‌ها به آن پرونده نزدیک شده. مثلا وقتی صحبت از پرونده‌های جنایی می‌شود، یکی از پرونده‌هایی که به ذهن می‌آید خفاش شب است. یکی دیگر بیجه است. ما فقط گفتیم پرونده جنایی، اما چون این پرونده‌ها شهرت بیشتری دارند، فورا به ذهن می‌آیند. اینکه رسانه‌ها و مردم فیلم ما را به پرونده خاصی ربط می‌دهند به این دلیل است که خواه ناخواه سعی می‌کنند فیلم‌هایی جنایی را به پرونده‌های مشهور منتسب کنند، وگرنه ما همان‌طور که گفتید معدل‌گیری‌ای کردیم از رفتار جرم‌شناسانه افرادی که دست به قتل زده‌اند.

سویه جنایی فیلم پررنگ‌تر است یا سویه‌ اجتماعی آن؟

مسئله اصلی فیلم ما مسئله اجتماعی است. ما در بستر پرونده‌ای جنایی به دنبال تعریف فضایی اجتماعی هستیم. انکار نمی‌کنم که مسائل حقوقی و جنایی و کیفری در فیلم هست، ولی اینها بهانه‌ای است برای مطرح شدن مسائل اجتماعی.

نکته‌ای که برای من جالب است این است که در همین جشنواره فیلم کوتاه تهران آقای خزاعی، رئیس سازمان سینمایی و آقای آذرپندار، مدیرعامل انجمن سینمای جوانان تأکید ویژه‌ای بر ساخت فیلم‌های ژانری دارند و یکی از بهترین منابع برای تولید فیلمهای ژانری پرونده‌های جنایی‌اند. در هالیوود سالانه چقدر فیلم و سریال و مستند بر اساس پرونده‌های جنایی واقعی ساخته می‌شود، اما اینکه در سینمای ما نمی‌شود به راحتی سراغ این پرونده‌ها رفت، نشان می‌دهد که آن تمایل مدیران سینمایی به تولید ژانری با واقعیت‌های عینی تولید این فیلم‌ها چندان همخوانی ندارد.

درست است. قسمتی از این مسئله برمی‌گردد به اینکه اگر شما بخواهید سمت این مسائل بروید، موضوع فراقوه‌ای می‌شود و دیگر فقط وزارت ارشاد نظر نمی‌دهد. مثلا اگر شما بخواهید در ایران درباره یک پلیس فیلم بسازید، بیشتر از اینکه ارشاد نکته داشته باشد، بحث نیروی انتظامی مطرح می‌شود. اتفاقا هرچه گارد دستگاه‌های مختلف برای پرداختن به چنین موضوعاتی بیشتر باز شود، فکر می‌کنم در آگاهی‌بخشی به مردم و پیشگیری از وقوع جرم بهتر است. شما درست می‌گویید که نظر سازمان سینمایی رفتن به سمت تولیدات ژانری است. ولی این دو آسیب دارد که حتما دوستان سازمان سینمایی خودشان بهتر به آن واقف هستند. وقتی سمت ژانر می‌روید، اصلا مخاطبی که ذائقه‌اش با چیزهای دیگری شکل گرفته می‌آید این فیلم‌ها را آن‌هم با این هزینه‌های سرسام‌آور تولید ببیند؟ این ریسک بزرگی است که اگر مسئولان آن را بپذیرند، خیلی خوب است چون کارگردانانی که به ساخت فیلم کمدی یا درام اجتماعی علاقه ندارند، می‌توانند مثلا فیلم فانتزی بسازند. مسئله دیگر این است که تنوع ژانری اول باید در جایی مثل جشنواره فجر اتفاق بیفتد و بعد در اکران. همین جشنواره امسال می‌تواند سنگ محکی باشد که چقدر ژانرهای مختلف به جشنواره راه پیدا کرده‌اند.

به نظر من آسیب دیگری هم دارد. ژانر تولید صنعتی است، اما شاید همه نخواهند تولید صنعتی کنند. اگر همه فقط بخواهند تولید ژانری کنند، دیگر شهرام مکری و فیلم‌های تجربه‌گرایش در دل این سینما پدید نمی‌آید. اصرار بر تولید ژانری صرف موجب حذف یا به حاشیه رفتن گرایش‌های شخصی در سینما می‌شود. در انجمن سینمای جوانان اصرار زیادی بر تولید فیلم‌های ژانری وجود دارد، ولی باید جایی هم برای تجربه‌گرایی بماند.

به نظر من در این زمینه آقای آذرپندار موفق بوده. امسال در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم تنوع ژانری داشتیم و هم فیلم‌های خوبی در جشنواره بود. من خودم در جشنواره فیلم کوتاه فیلم داشتم و لذت بردم از جشنواره. همان‌طور که گفتم سرمایه‌گذاری بر تولیدات ژانری نیازمند پذیرش ریسک بالا و برنامه‌ریزی طولانی‌مدت‌تر است. اینکه تنوع ژانری از سینمای جوان شروع شده خوب است. سینمای جوان علاوه بر ژانر کارهای دیگر را هم دست رد نمی‌زند. قدیم اگر طرح ژانری می‌بردید، قبول نمی‌کردند و می‌گفتند این فضای ایران نیست. شعارها درباره تنوع ژانری در جشنواره فیلم کوتاه خیلی به عمل نزدیک‌تر بود.

فیلم جنایی هرچقدر هم مبتنی بر واقعیت باشد، بخشی از آن از تاریخ این ژانر می‌آید. فیلم یا فیلم‌هایی بود که به عنوان الگو یا منبع الهام در «بی‌بدن» از آن استفاده کرده باشی؟

نه، واقعا؛ چون فضای جنایی ایران خیلی با دنیا متفاوت است. فضای جنایی فیلم‌ها و سریال‌های امریکایی یا حتی کره‌ای خیلی با ایران تفاوت دارد. اگر به آن سبک فیلم بسازید، مردم پس می‌زنند چون فضای واقعی پیگیری مسائل حقوقی و قضایی در ایران و حتی رفتار مجرمین متفاوت با فیلم‌ها و سریال‌های خارجی است. این هم به بوم ما برمی‌گردد. نمی‌گویم آن فیلم‌ها بدند یا ما خوبیم. بحث دو زیست متفاوت است که اگر ما به سمت آنها برویم، بیننده ما که بومش ایران است، اصلا باور نمی‌کند.

بازیگران اصلی فیلم، الناز شاکردوست، سروش صحت، گلاره عباسی و نوید پورفرج، همگی حرفه‌ای هستند. همکاری با آنها چطور بود؟

خیلی حرفه‌ای بودند و هیچ چالشی نداشتیم. سرشار از ایده‌هایی در راستای فیلم بودند و ارتباط خیلی خوبی با هم داشتیم. جدا از اینکه با هم چالش نداشتیم، از شدت همدلی‌شان تعجب می‌کردم که چقدر حرفه‌ای و همدل هستند.

در مصاحبه‌ای گفته بودی که نقش پژمان جمشیدی در «بی‌بدن» متفاوت از همه نقش‌هایی است که تا امروز داشته.

فقط بگویم که آقای جمشیدی نقش بسیار متفاوت و مهمی را بازی کرد و دوست دارم واکنش مردم را به این نقش ببینم.

فیلم شما هنوز در اواخر تولید بود که بعضی رسانه‌ها به آن حمله کردند. فکر می‌کنی دلیل حمله به فیلمی که هنوز دیده نشده چه بود؟ قاعدتا قوه قضائیه فیلمنامه شما را خوانده و تذکرات لازم را به شما داده.

برای خود من هم سوال است. چون وقتی فیلمی پروانه ساخت می‌گیرد، خصوصا در این شرایط، حتما مراحلش را طی کرده. وقتی داری فیلمی می‌سازید که قسمت‌هایی از آن به قوه قضائیه و نیروی انتظامی مربوط است، آنها هم نظرات خودشان را دارند. اما اینکه یک رسانه خاص بیاید و ندیده فیلم را بکوبد، من می‌گویم ای کاش حداقل حرمت قلم را نگه می‌داشتند، قلمی که پیامبر به نجاری که قلمش را روی زمین می‌گذاشته، می‌گوید قلمت را روی زمین نگذار، بگذار پشت گوش‌ات. می‌خواستند من را بزنند، «بی‌بدن» را بزنند، ایراد ندارد، ولی اینکه بدون دیدن فیلم این چیزها را نوشتند، به نظرم از جوانمردی خارج است. نمی‌دانم با چه قصد و نیتی می‌خواستند ما را اواخر تولید دچار مشکل کنند. نمی‌دانم چرا علیه یک فیلم اجتماعی این‌قدر موضع‌گیری کردند. ما که همه چیزمان شفاف بوده. نمی‌دانم چه قصد و نیتی است که سینمای اجتماعی را به حاشیه و پرتگاه ببرند، حتی ندیده. ای کاش فیلم را دیده بودند و همین چیزها را راجع‌به‌اش می‌نوشتند. اینکه ندیده نوشتند می‌گویم از حرمت رسانه خارج است. به نظر من بازی و جریانی پشت این قضیه است که تعمدا یا سهوا نمی‌خواهد سینمای اجتماعی دیده شود.

«بی‌بدن» یکی از فیلم‌هایی است که بلیت‌هایش در جشنواره خوب فروش رفته و تماشاگران به دیدنش در جشنواره راغب هستند. این همه توجه به فیلم اولت نگرانت نمی‌کند که ساخت فیلم بعدی برای‌ات سخت شود؟

وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، آدم خودش باید محتاط‌تر قدم بردارد و جوانب را بسنجد. شاید دیگر ساخت هر کاری پاسخگوی انتظار بینندگان نباشد. در عین حال، جمله‌ای آقای کیارستمی دارد که می‌گوید آدم باید همیشه آماتور حرفه‌ای باشد، یعنی بی‌محابا بودن یک آماتور و ملاحظات یک حرفه‌ای را توأمان داشته باشد. امیدوار بتوانم بعد از این کار در مسیری قدم بردارم که انتظارات را تا حدی پاسخ دهم.

منبع: همشهری آنلاین