به گزارش همشهری آنلاین ، هشتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات اعضای سازمان مجاهدین (منافقین) روز سهشنبه ۱۰ بهمن ماه در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران در دونوبت صبح و بعدازظهر به صورت علنی برگزار شد. در همین زمینه برخی از فعالیتهای گروهک تروریستی منافقین یا همان داعشیهای دهه ۶۰ را مرور میکنیم.
مسعود خدابنده با نام مستعار «رسول» که از سالهای پیش از انقلاب سمپات مجاهدین خلق بود، تا سال ۱۳۷۵ که از منافقین جدا شد، توانسته بود که تمام ردههای این سازمان را طی کند و به نزدیکترین عنصر به مسعود و مریم رجوی تبدیل شود. او به خاطر دو دهه حضور در جمع مجاهدین خلق، خاطرات و ناگفتههای بسیاری درباره منافقین دارد. وی میگوید: «بعد از پیروزی انقلاب، عضویتم در سازمان تثبیت شد. وقتی مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر به فرانسه رفتند، من نیز عازم پاریس شدم. بعدها عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، عضو شورای ملی مقاومت و یکی از فرماندهان ارتش آزادیبخش شدم و مسئولیت تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی هم برعهده من گذاشته شد. من در سال ۱۳۷۵ با تصمیم خودم از سازمان جدا شدم.
مسلم بود که آنها تمایل داشتند ایران با قطعنامه مخالفت کند. چراکه پذیرش قطعنامه از سوی ایران طبعا دست غرب و ایضا خود صدام را میبست.
در سال ۱۳۶۶ مسائل مختلفی رخ داد که یکی از مهمترین وقایع کشتار حجاج در مراسم حج آن سال بود. از آن تاریخ یعنی ۹ مرداد ۶۶ تا سال ۱۳۶۷ که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سناریوهای مختلفی علیه جمهوری اسلامی اجرا شد که همگی در یک راستا بود. دشمنان ایران به سردمداری آمریکا نتوانستند طی جنگ تحمیلی هشتساله ایران را تجزیه کنند. با اینحال سناریوی مورد علاقه غرب «عدم قبول قطعنامه از طرف ایران» یا «درگیری در نقاطی دیگر» بود که هم جنگ را ادامه میداد (که شکست را توجیه میکرد) و هم مشروعیت را از ایران میگرفت.
حالت دوم قبول قطعنامه بود که در این حالت دست غرب به شدت بسته شده و تنها راهحلهایی که باقی میماند استفاده از سازمان مجاهدین خلق، قتل حجاج یا حمله به هواپیمای مسافربری بود تا از این طریق ایران را درگیر نگه دارند. غافل از این که در این مقطع ایران دست غرب را خوانده بود و واکنش سریع از خود بروز نداد.
در سوی دیگر، رابطه مسعود رجوی با عربستان همیشه بر دو پایه بوده است؛ یکی این که مسائل استراتژیکتر مالی بررسی شوند. کانال ارتباط مالی از سرویسهای غربی با واسطه عربستان میسر بود و دیگری تشویق رجوی و دلگرم نگهداشتن او به منظور بهره گیری در موقعیت مناسب بود.
در اواخر سال ۶۶ صدام با استفاده از سلاح شیمیایی، فاجعه حلبچه را رقم زد. در تیرماه همان سال مسئله قطعنامه شورای امنیت مطرح شد که البته ایران آن را تیر ۶۷ امضاء کرد. در هر حال وضعیت منطقه بههم ریخته و آتش در زیر خاکستر همچنان شعلهور بود. طبیعتا اجازه حمله «فروغ جاویدان» از عراق به ایران نمیتوانست بدون توافق سرویسهای غربی از طریق استخبارات عربستان باشد. این موضوع حتما نیاز به ملاقات حضوری داشت. مسئله ائتلاف غربی- عربی در آن برهه این بود که اگر ایران قطعنامه را بپذیرد چه باید کرد؟ و اگر ایران با این قطعنامه موافقت نکند گام بعدی چیست؟
مجاهدین خلق در بزنگاههای مختلف بهعنوان ابزار، از سوی دشمنان جمهوری اسلامی استفاده شدهاند.
مسلم بود که آنها تمایل داشتند ایران با قطعنامه مخالفت کند. چراکه پذیرش قطعنامه از سوی ایران طبعا دست غرب و ایضا خود صدام را میبست. در این صورت یکی از برگهای برنده دشمنان جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق بود. طراحی نقشههای مختلف در این راستا در آن برهه تاریخی نیاز به دیدار رودررو داشت. از این رو مسعود رجوی که محتاج پشتیبانی قویتری نسبت به صدام بود، چشم به ریاض دوخت.
نکته دیگر که پیوند رجوی و عربستان را مستحکمتر کرد، مسئله «عدم اعتماد غرب به صدام» بود. در آن هنگام، عربستان و کویت میزان پرداختیهای خود به عراق برای جنگ با ایران را کاهش دادند و در عوض بخش اعظمی از آن پولها را مستقیما به جیب رجوی واریز کردند.
مجاهدین خلق در بزنگاههای مختلف بهعنوان ابزار، از سوی دشمنان جمهوری اسلامی استفاده شدهاند. ماجرای جلسه مهم در عربستان قبل از عملیات فروغ جاویدان نیز در همین راستا بود. آنها این نقش را امروز نیز در سناریوی «فشار حداکثری» علیه ایران، با تعلیمات و پشتیبانی شبکههای اجتماعی و با پول عربستان ایفا میکنند.
طرحهای مختلف غرب علیه جمهوری اسلامی طی سالها اجرا شده است که در برخی از این طرحها، از سازمان مجاهدین خلق هم بهعنوان ابزار استفاده شده است. هدف قراردادن هواپیمای ایرانایر بر فراز خلیج فارس، کشتار حجاج ایرانی در مکه و حتی راهاندازی عملیات فروغجاویدان همه و همه با این هدف که ایران را در یک جنگ تمامعیار نگه دارند صورت گرفت، اما ایران آنقدر هشیار بود که نقشهها و توطئههای دشمنان خود را خنثی کند. در تمام این سالها صبر راهبردی جمهوری اسلامی ایران در رویارویی با غرب نه تنها منجر به افزایش قدرت بازدارندگی شده بلکه حضور امریکا در منطقه غرب آسیا را هم با چالش جدی مواجه کرده، تا جایی که امروز خروج نیروهای امریکایی از منطقه را طرحریزی و پیگیری میکند.»