در آن زمان اوکراین بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. این نیروگاه دچار انفجاری شد که حجم وسیعی از رادیواکتیویته را وارد منطقهای گسترده کرد. هزینه کلی این فاجعه 200 میلیارد دلار برآورد شده است و خسارت جانی بعد از آن زیاد بود.
در مورد این فاجعه حرف و حدیثهای زیادی زده شده است. پروفسور رافائل آروتیونیان دارای دکترای فیزیک و ریاضیات، نخستین معاون مؤسسه مهندسی انرژی هستهای ایمن در آکادمی علوم در روسیه در گزارشی که خبرگزاری روسی نووستی آن را منتشر کرده، بعضی از نکات اغراقآمیزی که بیشتر غرب به آن دامن زده است را درباره این فاجعه روشن کرده است.
او این نکات اغراقآمیز را در قالب 10 افسانه دستهبندی کرده و بعد به روشنساختن واقعیت این افسانهها پرداخته است.
افسانه نخست: فاجعه نیروگاه هستهای چرنوبیل، سلامت دهها یا حتی صدها هزار نفر از مردم روسیه را به خطر انداخت.
واقعیت ها: سازمان ثبت و نظارت پزشکی هستهای روسیه اطلاعاتی در رابطه با بیش از 500 هزار نفر را در نشست بینالمللی در وین پایتخت اتریش ارائه کرد. این اطلاعات 20 سال پس از وقوع این فاجعه منتشر شد.
بزرگترین پایگاه اطلاعاتی جهان، حقایقی را به ثبت رسانده است که انکار آنها غیرممکن است. این پایگاه پیامدهای جدی این فاجعه را که سرطان تیروئید در کودکان است و به خاطر عدمانجام اقدامات ویژه بهوجود میآید، تحت نظر دارد. دلیل بروز سرطان تیروئید، کمبود ید و محدودیتها در مورد مصرف میوهها و سبزیجات محلی است. از 400 مورد سرطان تیروئید، 200 نفر در مناطقی که بهشدت از پیامدهای فاجعه چرنوبیل آسیب دیدهاند توسط اعضای گروه پزشکی تحت نظارت قرار گرفتند. یک مورد لاعلاج هم به ثبت رسیده است.
سازمان بهداشت جهانی در گزارش سال 2006 میلادی خود اعلام کرد: افزایش موارد سرطان تیروئید در میان افرادی که در زمان وقوع این فاجعه کودک و نوجوان بودند و در قسمتهای بهشدت آلوده بلاروس، فدراسیون روسیه و اوکراین زندگی میکردند، به چشم میخورد. این بیماری بهدلیل آزاد شدن مقادیر زیاد ید رادیو اکتیو از راکتور چرنوبیل در روزهای اولیه پس از وقوع این فاجعه بهوجود آمد.ید رادیواکتیو در مراتع و چراگاههایی پخش میشد که گاوها علفهای آن را میخوردند، بنابراین رادیو اکتیو با شیر گاوها مخلوط میشد و سپس کودکان این شیر را مینوشیدند.
کمبود ید در رژیم غذایی بهطور کلی باعث میشد تا ید رادیواکتیو بیشتری در غده تیروئید تجمع یابد و این بیماری تشدید شود. بهدلیل اینکه مدت اثر ید رادیواکتیو کوتاه است، اگر مردم چند ماه پس از وقوع این حادثه، از دادن شیرهای محلی آلوده به کودکانشان جلوگیری میکردند، احتمال آن وجود داشت که افزایش سرطان تیروئید ناشی از مواد رادیواکتیو بهوجود نمیآمد.
هیچ کدام از تاثیرات حادثه چرنوبیل که برای سلامت انسان زیان آور بود به ثبت نرسیده است و تمامی افسانهها و نمونههای اولیه، اثرات جانبی این ماده را نفی میکند.
اثرات بیولوژیک رادیو اکتیو در میان 2میلیون و 800 هزار نفری که نزدیک محل فاجعه زندگی میکردند بررسی شده است. 2میلیون و 500 هزار نفر دیگر به میزان کمتر از یک پنجم میانگین رادیواکتیویته جهان آلوده شدند. کمتر از 2هزار نفر به مقداری به این ماده آلوده شدند که 33 درصد کمتر از مقادیر رادیواکتیوی است که ساکنان فنلاند، بلژیک یا جمهوری آلتایی در روسیه سالانه دریافت میکنند.
به همین دلیل غیراز سرطان تیروئید، فاجعه چرنوبیل هیچ پیامد دیگری نداشته است و نمیتواند داشته باشد.
میزان مرگ و میر سرطان تیروئید- که به رادیو اکتیو هم ارتباطی ندارد- در میان گروه 2میلیون و 800 هزار نفری بدون توجه به محل سکونت آنها، بین 4 هزار تا 6 هزار در سال یا 80 هزار تا 120هزار در هر 20سال است.
در مثالی دیگر میتوان به بمباران هیروشیما و ناکازاکی در سال 1945 میلادی اشاره کرد که بیش از 210 هزار نفر در آن حادثه کشته شدند. تنها 480 نفر از مجموع 86 هزار بازمانده این تراژدی که توسط سازمان ثبت پزشکی ژاپن از سال 1950 میلادی تحت نظارت بودند، بهدلیل سرطان ناشی از مواد رادیو اکتیو جان خود را از دست دادند.
افسانه دوم: پیامدهای ژنتیک حادثه چرنوبیل بسیار وحشتناک است.
واقعیتها: در طول 60 سال تحقیقات مستمر، علوم جهانی هیچگونه جهش ژنتیک مرتبط با مواد رادیو اکتیو را ثبت نکرده است. علاوه بر این، 20 سال پس از تراژدی چرنوبیل، کمیته بینالمللی حفاظت از مواد رادیولوژیک با مشاهده اینکه هیچ دلیلی برای بازگو کردن خطرهای ژنتیک نهفته وجود ندارد، اهمیت این خطرات را 90 درصد کاهش داد.
بنابراین، تمام شایعات در مورد پیامدهای ژنتیک فاجعه چرنوبیل بهعنوان توهمات بیاساس یا دروغها را میتوان کنار گذاشت.
افسانه سوم: انتقال مردم از منطقه پریپیات و نواحی مجاور آن بهصورت بدی سازماندهی شد. نباید به آنها اجاره بازگشت به خانههایشان داده میشد.
واقعیتها: خروج تقریبا 120هزار نفر از مردم از این منطقه بهطور مؤثر سازماندهی نشده بود اما به سرعت و حرفهای صورت گرفت. همچنین، این موضوع واقعیت نداشت که مردم هنگام خروج از منطقه پریپیات با مقادیر زیادی از مواد رادیو اکتیو آلوده شدند. پس از آلودگی زدایی مواد رادیواکتیو و پاک کردن منطقه از این مواد که هیچ وقت انجام نشد، مردم میتوانستند به خانههایشان بازگردند.
افسانه چهارم: طبیعت و محیطزیست نسبت به انسانها از مواد رادیو اکتیو آسیب بیشتری دیدند.
واقعیت ها: براساس الگوهای رادیو اکولوژیک اگر انسانها در مقابل مواد رادیو اکتیو محافظت شوند، محیطزیست در مقایسه با انسان حتی بهتر از آسیب این مواد مصون میماند. بنابراین، اگر اثرات مخرب مواد رادیو اکتیو بر سلامتی انسانها اندک باشد، اثرات سوء این مواد برای محیطزیست حتی کمتر هم میشود.
در فاجعه چرنوبیل، فقط محیطزیست نزدیک راکتور تخریبشده و آسیب دید و درختان در آن منطقه که بهاصطلاح جنگل قرمز خوانده میشدند در معرض تشعشع اشعه ایکس قرار گرفتند.
افسانه پنجم: بهدلیل وسعت فاجعه، هزینههای زیادی برای تلاشهای امدادی حادثه چرنوبیل صرف شد.
واقعیتها: روسیه از سال 1992 میلادی، 5/3میلیارد دلار برای پیامدها و عواقب حادثه چرنوبیل صرف کرد. این پول بیشتر در جهت کمکهای اجتماعی خرج شد. در حقیقت، این مبلغ اصلا هم زیاد نبود و در طول بیش از 20 سال هر قربانی حادثه فقط هزار دلار دریافت کرد. با این وجود، حقیقت دارد که حادثه چرنوبیل موجب کاهش رشد صنعت انرژی هستهای در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای دیگر شد.
افسانه ششم: روسیه مقادیر بسیار زیادی از رادیو اکتیو را برای تولید انرژی هستهای به کار میبرد که بیشترین مقدار در میان دیگر کشورهای تولیدکننده این انرژی به شمار میرود.
واقعیتها: استانداردهای ما در قبال قرار گرفتن در معرض تشعشع رادیواکتیو در میان بسیاری از کشورهای سختگیر جهان با هم فرق میکند. میزان رادیو اکتیو با بکوئرل (Bq) محاسبه میشود. برای مثال، روسیه مقدار 137 واحد سزیم به شیر اضافه میکند که نباید از 100 بکوئرل در هر لیتر بیشتر شود. نروژ 370 بکوئرل واحد سزیم را در هر کیلو شیر برای نوزادان به کار میبرد. بنابراین، در روسیه شیری که 110 بکوئرل واحد سزیم داشته باشد، رادیو اکتیویته در نظر گرفته میشود در صورتی که در نروژ این مقدار یک سوم غلظت مجاز است.
افسانه هفتم: چرنوبیل نخستین فاجعه مهم هستهای بود.
واقعیتها: نخستین فاجعه هستهای عظیم در جزیره Three Mile در ایالت پنسیلوانیا در ایالات متحده، سال 1979 میلادی به وقوع پیوست. گداخت هسته مرکزی نسبی در واحد 2 یک راکتور آبی تحت فشار، بهدلیل مشکلات فنی و خطاهای انسانی صورت گرفت.
افسانه هشتم: دولت اتحاد جماهیر شوروی با اینکه از نخستین دقایق میدانست چه موضوعی فاش شده است، وقوع این حادثه را از دید مردم مخفی نگاه داشته بود.
واقعیتها: این وضعیت بسیار پیچیدهتر از آن بود که بعضی از کارشناسان انتظارش را داشتند. در حقیقت، دولت روسیه اخبار را کاملا به اطلاع عموم مردم نرساند اما در وهله نخست، این سیستم امنیتی روسیه بود که نتوانست وضعیت را به سرعت و دقت بررسی کند. علاوه براین، روسیه یک سیستم کنترل رادیواکتیو مستقل و قابل اطمینان نداشت.هیچ اطلاعات دقیقی در مورد پیش زمینه مواد رادیو اکتیوی که در فواصل مختلف نیروگاه پخش شده بودند، وجود نداشت.
اگر سیستم کنترل دقیقی وجود داشت، ساکنان منطقه در روزهای نخست پس از حادثه باید از مصرف غذای مسمومشده جلوگیری میکردند. دولت روسیه ابتدا نتوانست تشخیص دهد که چه اتفاقی افتاده است و این خطرات چه چیزهایی بودهاند.
هماکنون، هر یک از نیروگاههای هستهای، شبکهای از سیستم کنترل خودکار پیش زمینه دارند که اطراف آن را احاطه کرده است. اینگونه شبکهها باعث میشوند تا مقامات محلی یا هر کاربر اینترنتی در حالت واقعی میزان رادیواکتیو در اطراف نیروگاه را دنبال کند. در گذشته هیچ سیستمی مانند این وجود نداشت و تصمیمگیری نیاز به تجزیه و تحلیل طولانی وضعیت داشت و زمان زیادی میبرد.
افسانه نهم: برنامههای صلحآمیز هستهای مسئول هر چیزی که اتفاق میافتاد بودند، بهدلیل اینکه انرژی هستهای غیرقابل کنترل است و دیر یا زود در محیط پخش میشود و همه چیز را از بین میبرد.
واقعیتها: از فاجعه چرنوبیل 3موضوع را میتوان آموخت و سه دلیل برای چیزی که اتفاق افتاده وجود دارد.
واقعیت نخست: پرسنل نیروگاه هستهای چرنوبیل نتوانستند دستورالعملها و قوانین برنامه آزمایشی را دنبال کنند. این حادثه امروزه اتفاق نخواهد افتاد. هماکنون، تمام کارهای پرسنل مطابق با استانداردها و اسناد بینالمللی بهشدت کنترل میشود. صدها پارامتر دادههای امنیتی بهصورت واقعی از هر کدام از بخشهای هر نیروگاه به مرکز ثبت بحران انرژی و اتم ارسال میشود. اطلاعات مربوط به سیستم کنترل کاملا مستقل از پرسنل و کارکنان است.
واقعیت دوم: ساختار و طراحی راکتور چرنوبیل باعث شد تا در برابر خطاهای انسانی دستخوش حوادث شود.
سیستمهای امنیتی نیروگاههای هستهای در روسیه و کشورهای دیگر از سال 1986 میلادی بهصورت اساسی پیشرفت کردند، بنابراین پرسنل نقش کمتری در کار آنها ایفا میکنند.
واقعیت سوم: تصمیم واگذاری کنترل نیروگاههای هستهای به وزارت انرژی اتحاد جماهیر شوروی یک اشتباه بود. این موضوع باعث افزایش ناآرامی و خشونت در صنعت انرژی هستهای رژیم شوروی شد. پرسنل این وزارتخانه برای نظارت بر نیروگاههای هستهای از آمادگی کاملی برخوردار نبودند.
افسانه دهم: بهدلیل اینکه فاجعه چرنوبیل همواره یادآور احتمال وقوع یک فاجعه هستهای است، جهان استفاده از انرژی هستهای را متوقف کرده است.
واقعیتها: 10کشور قدرتمند جهان، بیش از 80 درصد انرژی هستهای را تولید میکنند. روسیه نسبت به تمام کشورهای پیشرفته که قبلا برنامههای صنعت توسعه انرژی هستهای خود را پیاده کردهاند، عقب افتاده است.
کشورهای در حالتوسعه حتی برنامههای بیشتری برای تولید انرژی هستهای دارند. بهدلیل اینکه تقریبا تمام کشورهای پیشرفته دنیا دریافتهاند که فقط انرژی هستهای میتواند مسائل توسعه پایدار، حفاظت از محیطزیست و تغییرات جوی را حل و فصل کند، جهان در حال حاضر یک رنسانس انرژی هستهای را تجربه میکند. موضوع فاجعه چرنوبیل آنقدر ما را ترسانده که لازم است دریابیم چگونه این موضوع را فاش کنیم.
پروفسور رافائل آروتیونیان دارای دکترای فیزیک و ریاضیات، نخستین معاون مؤسسه مهندسی انرژی هستهای ایمن در آکادمی علوم در روسیه است.
ریانووستی