آخرین ساخته اصغر فرهادی با وجود همه بیمهریهایی که بیدلیل از ابتدا گرفتار آن شد، هم توانسته افتخارهای بینظیری بیافریند و هم نظر آنهایی که آنرا دیدهاند، جلب کند. «دربارهالی» از جهات گوناگون قابل بررسی است. در سینمای ایران که عمده تولیداتش با حمایت و هدایت دولت ساخته میشود، یک فیلم میتواند محصول شرایط سیاسی و سیاستگذاریهای موجود بر آن باشد. فیلمی مثل «اخراجیها» تابع چنین شرایطی است.
کما اینکه خود مسئولان معاونت سینمایی ارشاد بارها و بارها بر این نکته تاکید کردند که محصولی چون اخراجیها حاصل سیاستهای آنان است و نتیجه فروش غیرقابل تصور آنرا به پای سیاستهای خود گذاشتند. آنچنان که تولیدی چون «چارچنگولی» که آن نیز گیشه بسیار خوبی یافت، حاصل چنین سیاستهایی است. این سیاستها، هرچه هست و هر نقطه ضعف و قوتی که دارد مسلما اندیشهگر نیست.
سیاستهای جدیدارشاد، فیلمهایی را که تا حدودی به محتوا نظر دارد، از چرخه معمول اکران جدا میکند و هرازگاهی آنرا در قالبهایی چون سینمای معناگرا یا آسمان باز و هر نام و عنوان دیگر بهطور محدود روی پرده میبرد تا پز خردگرایی خود را حفظ کند، اما در عین حال به گیشههای شکننده و آسیبپذیر سینما نیز لطمه نزند.اینگونه سیاستها، صرفا در پی جلب رضایت است؛ هم رضایت سینماگران، هم رضایت سینماداران و هم تماشاگرانی که صرفا میخواهند چند ساعتی را در سینما تفریح کنند.
جالب اینکه تمام شعارهای فرهنگی بهدنبال نفی این سیاست بود که اگر درپی کسب این روند هستیم، سالهاست هالیوود و بالیوود با انبوهی از محصولات ریز و درشت دقیقا همین چرخه را طی کردهاند که در کسب توفیق به گرد پای هیچکدامشان نمیرسیم. آنچه در کلام چهرههای فرهنگی پس از انقلاب تاکنون بهعنوان ترجیعبند تکرار میشود آن است که سینما باید انسانساز باشد، تفکربرانگیز باشد و محتوایی فراخور نظام اسلامی داشته باشد. ولی در عمل آنچه مشاهده میشود تولیداتی چون همان محصولات نامبرده است که اگر نکات منفی و پیامهای گاه خطرناک و نقض غرضانه آنرا کنار بگذاریم در بهترین حالت صرفا جهت سرگرمی جلوی دوربین رفتهاند.
در چنین فضایی، فیلمی همچون «درباره الی»، صرفا یک استثنا محسوب میشود و از اینرو باید آنرا چون یک پدیده بررسی کرد. همین منحصربهفرد بودن «الی» بود که باعث شد گرفتار بیمهری شود، اگرچه شانس را هم نباید فراموش کرد که خبط و خطای یک بازیگر، سنگی جلوی پای این فیلم انداخت. اما حتی اگر این اتفاق نمیافتاد و گلشیفته فراهانی همچون قبل در ایران بود و به خارج هم نمیرفت، «الی» همچنان گرفتار بیمهری میشد. چراکه این فیلم در فضای سیاستهای فعلی سینمای ایران، شنا، خلاف جهت آب است.
برای این ادعا، دلایل بیشماری میتوان ردیف کرد. ابتدا اینکه فیلم از تکتک نماها و صحنههای خود استفاده میکند. جزئیات، یکی از نکات کلیدی فیلم است که در روند معمول سینمای ایران، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. سینمای فعلی ایران که روزبهروز سعی میکند بهدلیل استقبال مخاطب به تلویزیون نزدیک شود، فقط قصهای را نیمبند تعریف میکند و با شامورتیبازی سعی میکند جذابیتهای نهچندان جالبی را لابهلای آن به خورد مخاطب دهد. سینمای فعلی ایران معمولا در پی زدن حرفی نیست.
پیامها یا بسیار رو هستند و شعاری یا آنچنان لوس و تکراری که نه سیخ بسوزد و نه کباب.فیلمهایی که کوشیدند در این فضای کنونی حرفی برای گفتن داشته باشند، به عاقبت «سنتوری» دچار شدند و همین تجربههای تلخ موجب شد، فیلمسازانی هم که تا پیش از این تن به ابتذال نمیدادند، به جبر نان قوت، به هر کار سخیفی دست بزنند. اما «الی» با وجود پیام صریح، روشن و غیرشعاری خود، از زبانی استفاده کرده که با وجود نیشدار بودنش، حساسیتبرانگیز نیست و از این منظر نمیتوان بیرحمانه آنرا زیر تیغ سپرد.
«درباره الی» برخلاف عمده تولیدات کنونی سینمای ایران، فیلمی است که نمیشود فقط یکبار آنرا دید. چراکه در هر بار، میتوان نکات جدید و کشفهای تازهای از آن بهدست آورد. این شنای خلاف جهت «الی» در رودخانه فعلی سینمای ایران، چندان به مذاق سفارشدهندگان اخراجیها خوش نمیآید. اما استقبال مخاطبان و آنهایی که هنوز دوست دارند فیلم را پس از پرده هم دنبال کنند و لذت دیدن فیلم را با بحث و تعمق در آن پیگیرند، میتواند یک اتفاق جدید محسوب شود؛ اتفاقی که سالهاست، فراموش کردهایم.