به گزارش همشهری آنلاین امور بین الملل به سمت دنیای دوقطبی حرکت نمیکند که در آن دو ابرقدرت نظامهای رقیب ایجاد کنند و همه کشورهای دیگر را وادار به جانبداری کنند، بلکه به سمت دنیای چند قطبی حرکت میکند، جایی که قدرتهای بزرگ زیادی وجود دارند که همگی با یکدیگر رقابت میکنند.
به گزارش راشاتودی، پیش از چندقطبی، از هم پاشیدگی تک قطبی صورت میگیرد که به موجب آن یک قدرت هژمونیک خود را به طور فزایندهای در میان افزایش قدرتهای دیگر در حال افول میبیند. بنابراین، چین تنها قدرت در حال ظهور برای تغییر شکل محیط جهانی نیست، حتی اگر در این زمان بزرگترین باشد؛ و به همین دلیل بعید است که پکن هرگز به همان معنایی که آمریکا بود یک هژمون باشد، زیرا باید سایر قدرتهای در حال ظهور مانند هند و روسیه و سایرین را در نظر بگیرید.
با این حال، یکی از کشورهایی که اغلب نادیده گرفته میشود، ولی از نظر ژئوپلیتیکی در حال ظهور است، اندونزی است. این مجمع الجزایر عظیم، متنوع و چند قومیتی، خانه ۲۷۳ میلیون نفر است و چهارمین کشور پرجمعیت جهان است. این کشور همچنین یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد در جنوب شرقی آسیا است که تولید ناخالص داخلی آن در سالهای اخیر از یک تریلیون دلار فراتر رفته است و در طول زمان با سرعت ثابتی افزایش یافته است. این امر آن را به یکی از مهمترین اقتصادها و بازارهای نوظهور جهان تبدیل میکند.
برجستگی روزافزون اندونزی باعث شده است که این کشور جزیرهای در معرض یک کشمکش ژئوپلیتیکی بین چین و آمریکا قرار گیرد. موقعیت ژئواستراتژیک این کشور که در هزاران جزیره گسترده شده است بسیار مهم است، زیرا گذرگاه اساسی بین اقیانوس آرام و اقیانوس هند به نام تنگه مالاکا را اشغال میکند و پل مؤثری را بین آسیا و اقیانوسیه و همچنین دریای چین جنوبی تشکیل میدهد. در نتیجه غرب این کشور را در تلاش برای مهار چین، در کنار خود ضروری میداند، در حالی که پکن، از سوی دیگر، مشارکت با اندونزی را به همان اندازه مهم میبیند.
اما وقتی صحبت از ژئوپلیتیک به میان میآید، اندونزی کهن الگوی یک کشور غیرمتعهد، و همچنین صدای مهم جنوب جهانی است، از این رو کنفرانس معروف باندونگ کشورهای آفریقایی و آسیایی در سال ۱۹۵۵ در قلمرو آن برگزار شد. بی طرفی و به دلیل اینکه اندونزی یک ملت مسلمان است، طرفدار غرب نیست، اما طرفدار چین هم نیست. در عوض، سیاست خارجی «بهترین هر دو جهان» را دنبال میکند که به دنبال جلب همزمان هر دو طرف برای کسب منافع است. جاکارتا به عنوان بزرگترین بازار اقتصادی، نمیتواند پکن را نادیده بگیرد، بنابراین از نظر تجارت، فناوری (مانند هواوی) و همچنین سایر موارد، انتخابهای آگاهانهای انجام میدهد تا با پکن هماهنگ شود.
از سوی دیگر، اندونزی طبیعتاً نمیخواهد تحت سلطه نظامی چین قرار گیرد و بنابراین به دنبال شرکای دیگری برای تقویت خودمختاری خود است تا اطمینان حاصل کند که به یک حزب «فرع» تبدیل نمیشود، و بنابراین شریک استراتژیک چین و آمریکا است؛ بنابراین اندونزی نه طرفدار چین است و نه طرفدار آمریکا، طرفدار اندونزی است و از این برای تبدیل شدن به یک قدرت محوری در آینده استفاده خواهد کرد.
با این حال، این نیز به ناچار پایان سلطه غرب را در مقیاس جهانی نشان میدهد. با ظهور اقتصادهای جدید مانند اندونزی با جمعیت عظیم خود، «قدرتهای قدیمی تر» مانند انگلیس و فرانسه به طور فزایندهای کوچکتر و کمتر مرتبط میشوند. نگاه کردن به رشد اقتصاد چین یک چیز است، اما چه اتفاقی میافتد وقتی اقتصادهای دیگری مانند هند، اندونزی، بنگلادش، نیجریه و دیگران به لطف جمعیت و بازارهای بزرگتر از اقتصادهای غربی بزرگتر شوند؟ یک تغییر غیرقابل انکار در توازن قوا در اینجا وجود دارد، و البته این بدان معناست که سلطه آمریکا نمیتواند برای همیشه ادامه یابد و بدین ترتیب به تسلط یورو آتلانتیک بر امور جهانی که برای چهارصد سال به طول انجامیده پایان داده میشود. دقیقاً به همین دلیل است که آمریکا اکنون بر آنچه که «هند-اقیانوس آرام» توصیف میکند متمرکز شده است.