همشهری آنلاین- رابعه تیموری:این اتاقهای شبیه هم که عنوان خوابگاههای دانشجویی را یدک میکشند، متفاوتترین خانههای این شهر هستند که فقط دود چراغ خوردههای پذیرفته شده در دانشگاه تهران، چند سالی از عمرشان را زیر سقف آنها سر میکنند. اینجا، کوی دانشگاه در انتهای خیابان کارگر شمالی است و زیر سقف خوابگاههای این کوی برای ساکنانش لحظات خوش و ناخوش بسیاری رقم میخورد:
بیشتر بخوانید:متقاضیان خوابگاه دانشجویی فقط تا این تاریخ مهلت ثبتنام دارند | هزینه خوابگاه برای دانشجویان چقدر است؟
سنگینی سرمای زمستان روی فضای حیاط پردار و درخت کوی دانشگاه سایه انداخته و معابر کوتاه و بلند آن، خلوت و کمرفت و آمد است. آب نماهای وسط حیاط پرآب هستند و هماندازه بودن قامت مجتمعهای خوابگاهی آجرنمایی که دور تا دور حیاط قد کشیدهاند، شکل و شمایلی منظم و شهرک مانند به کوی بخشیدهاند. اتاقهای دانشجویانی که امروز یا فردا باید آقای دکتر صدایشان کنیم، ته مجتمع و در همسایگی در ورودی فرعی قرارگرفته است. تنها مزیت این اتاقها نسبت به دانشجویان مقاطع کارشناسی و ارشد، خلوت بودن آن است و تعداد دانشجویان هر اتاق از ٣ نفر تجاوز نمیکند، اما بعضی از اعضای این مجتمع هم خوش اقبالتر از دیگرانند و مانند آقاپرویز فتاحی ساکن اتاقی یک تخته شدهاند. شعار آقا پرویز این است که «همه چیز دانشجوی دکترا باید دکتری باشد، از نظم و انضباط تا اخلاق و رفتار» او که مشغول تهیه رساله دکترایش در رشته نقشهبرداری است در آموزشوپرورش هم کار میکند. اتاق آقای دکتر کردتبار بر خلاف اغلب همسایههایش همیشه پاکیزه و مرتب است و اگر میهمانی سرزده در مجتمع را بزند، او خوب آبروداری میکند. البته بساط پذیراییش در روی خوش و گشاده اش خلاصه میشود و در یخچال قدیمی گوشه اتاقش به رسم دوران مجردی فقط چند تخم مرغ و قالب پنیری نصفه نیمهوجود دارد. تحصیل آقای دکتر در رشته نقشهبرداری طبع فیلسوف مابانه اش را کور نکرده و به جملاتی از نیچه و گوته که روی دیوار اتاقش نوشته سخت اعتقاد دارد: چنان زندگی کن که مشتاق تکرار جدی آن باشی، بمیر تا زندگی کنی...» در میان آقای دکترهای آینده این مجتمع کمتر کسی یافت میشود که کنار درس خواندن، شغلی دانشجویی نداشته باشد و مشغله درس و کار وقتی برای دید و بازدید و دورهمیهای شبانه برایشان باقی نمیگذارد، ولی باز هم گاهی سرسنگینی و ژست دکتری را کنار میگذارند و به بهانه جشن تولدی خودمانی مجتمع را خوب به هم میریزند.
هم اتاقیهای متفاوت
از محل سکونت پرویز فتاحی تا خوابگاه حامد نظری و آریا حبیبی چند معبر کوتاه و بلند وجود دارد که روی تابلوی ابتدای آنها نام اشخاص، مکانها یا وقایع مشهور نوشته شده است. در راهروی مجتمع رخت آویزهای پر از لباسهای شسته کنار هم ردیف شدهاند و فراوانی تعداد دمپاییها و کفشهای پشت در اتاقها نشان میدهد اینجا اتاق خالی یافت نمیشود. گنجانده شدن همه معلومات دانشجویان در حافظه لپ تاپهای جمعوجور، سبب شده کتابهایشان بخش زیادی از کمدهای دراز و باریک چوبیشان را اشغال نکند و بتوانند لباسهای بیرونشان را که نونوارترین و مرتبترین وسایلشان است بهراحتی بالای سر کتابها بچینند. در ٢ اتاق انتهای راهرو که چند اجاق گاز قرارگرفته و حکم آشپزخانه مجتمع را دارد، فضایی برای گذاشتن قاشق و کاسه و بشقاب یافت نمیشود و ساکنان خوابگاه باید وسایل مختصر آشپزیشان را که میان فارغالتحصیلان دورههای گذشته دست بهدست چرخیده و امروز به آنها رسیده در همان گوشه اتاق شخصیشان بگذارند، البته در میان پسرهای درسخوان مجتمع کمتر کسی پیدا میشود که در بساط پختوپزش چند ظرف نشسته پیدا نشود. آقا حامد که در زندگی خوابگاهی تجربهای چندینساله دارد، با دانشجویان زیادی هم اتاقی بوده و خوب میداند اگر هم اتاقی اش عادت دارد سر شب در سکوت و تاریکی بخوابد، سایر همخانههایش نمیتوانند با خیال آسوده یک ماست خوری ملامین پر از تخمه آفتابگردان وسط خودشان بگذارند و ساعتی با هم مچ بیندازند و شطرنج بازی کنند تا برای مطالعه مطالب درسی سخت و چغرشان حوصله پیدا کنند. آقا حامد میداند که اگر رشته و مقطع تحصیلی هم اتاقیها متفاوت باشد، اختلافسلیقهها و دردسرها بیشتر میشود و به همین دلیل هم از تمام خوابگاه آریا حبیبی را بهعنوان هم اتاقی اش گلچین کرده که مثل خودش از رتبههای برتر مقطع ارشد رشته فیزیولوژی ورزشی است. این هم اتاقی حامد اهل سنندج است و آقای ورزشکار در طول این سالها به لطف داشتن هم اتاقیهای مختلف با فرهنگ و خلق و خوی آدمهای چهار گوشه کشور آشنا شده است.
پسران پرشر و شور خوابگاه دانشجویان مقطع ارشد سرشان درد میکند که به بهانه تولد یا جشن موفقیتهای تحصیلی همکلاسیهایشان دور هم جمع شوند، ولی اگر یکی از آنها از سر بازی روزگار از قافله مجردها جدا شود، مراسمی که برایش تدارک میبینند بیش از آن که شبیه جشن باشد، به مراسم تنبیه و انذار شباهت دارد!
مجتمعهای قدیمی کوی دانشگاه در زمان جنگ جهانی دوم و بهعنوان اردوگاه سربازان آمریکایی ساخته شدهاند و پس از خروج سربازان آمریکایی در آذر سال ١٣٢٤ به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران تبدیل شدهاند، اما حتی معماری مجتمعهایی که کمعمرترند و سالها پس از این تاریخ ساخته شدند به یک راهروی باریک، چند اتاق کوچک و بزرگ، حمامهایی شبیه حمامهای نمره و تعدادی سرویس بهداشتی خلاصه میشود.
سرمای هوا باعث شده دم و دستگاه ورزشی وسط حیاط مشتری نداشته باشد، اما سوپرمارکتها و مراکز خرید آنقدر برای پسران دانشجوی کوی در دسترس هستند که برای خریدهای ضروری خود حاجتی به پوشیدن رخت و لباس رسمی ندارند، البته اگر بهاندازه چند لحظه هم بخواهند از کوی خارج شوند باید برای گذر از گیت ورودی، حتما کارت ورود و خروج خود را همراه داشته باشند.
کوی دختران
مجتمع خوابگاهی دخترها چند متری با خوابگاه پسران فاصله دارد. این مجتمع مانند خانههای جنوبی ساخته شده و از دم در تا ساختمان خوابگاه دانشجویان ارشد از حیاط خبری نیست. در میان اتاقهایی که در راهرویی تنگ و باریک مجتمع دانشجویان مقطع ارشد ردیف شدهاند، فقط از اتاق میهمانسرا صدای اختلاط دخترها به گوش میرسد. اینروزها که فصل تعطیلات بین دو ترم دانشجویان است، تعداد زیادی از٢١ تخت این اتاق خالی هستند، ولی آناهیتا و نجمه پر نشاط و پرانرژی بهاندازه ١٩ نفر دیگر هم میتوانند آتشبسوزانند و قیلوقال کنند. دیشب تولد آناهیتا بوده و نجمه و دوستانش با درست کردن ترامیسو برایش جشنی لاکچری تدارک دیدهاند! البته این جشن خودمانی به نوعی جبران کدبانوگری آناهیتا هم بوده که وقتی سلف سرویس دانشگاه تعطیل است، هم اتاقیهایش را به چشیدن دستپخت خوشمزه اش میهمان میکند. هم اتاقیهای نجمه و آناهیتا ثابت نیستند و دانشجویان زیادی از میهمانسرا سر در میآورند. آنها دانشجویان دوره شبانه مقطع ارشد رشتههای جامعهشناسی و فلسفه هستند و از آن جا که اولویت واگذاری خوابگاه با دانشجویان واحدهای روزانه است، در ازای کمک به مسئولان خوابگاه و انجام پروژههای دانشجویی میتوانند از اتاقهای ٤ تخته و ۵ تخته مخصوص ارشدها استفاده کنند. تا زمانی هم که بهعنوان همکار مسئولان خوابگاه پذیرفته شوند باید در میهمانسرا به سر برند. نجمه مدتی را در خوابگاههای خودگردان (شخصی) سر کرده و رفتوآمد خانمهای جورواجور با شغلها و سنین مختلف باعث شده او شرایط سخت میهمانسرا را تاب بیاورد تا بتواند در یکی از اتاقهای امن خوابگاه ساکن شود.
زینب یزدانی در یکی از همین اتاقهای ۵ تختهای سکونت دارد که آناهیتا و نجمه در صف انتظار برای زندگی در آنها به سر میبرند. زینب دانشجوی رشته مهندسی پزشکی است و بوی هویج پلویی که در آشپزخانه راه انداخته راهروی مجتمع را پر کرده است. او دوست دارد اتاقها خلوتتر باشند تا برای مطالعه مجبور نباشد به سالن مطالعه خوابگاه پناه ببرد، ولی همین پرجمعیتی اتاقش هم خاطره اولین روز ورود او به کوی دانشگاه را برایش ماندگار کرده است. زینب تعریف میکند: «من پنجمین دانشجویی بودم که به اتاقم آمدم و وقتی وارد اتاق شدم دیدم نه میزی برای من باقی مانده و نه کمدی! با دیدن این شرایط درهمان لحظه تصمیم گرفتم از دانشگاه انصراف دهم و به شهرم اصفهان برگردم، اما هم اتاقیهایم فورا بهترین و بزرگترین میز و کمد را برایم خالی کردند تا از تصمیمم منصرف شوم!»
آبروداری به رسم ایرانیان
اینجا هم رسم میهماننوازی ایرانیان سبب شده بهترین داشتههای خود را در اختیار میهمانانشان قرار دهند و درحالیکه سایراتاقهای کوی دختران به موکتی کمجان فرش شدهاند، اتاقهای دانشجویان بینالملل فرش و زیراندازهایی مرتبتر دارند، خلوتتر هستند و کمد و میزهای چوبیشان اگر چه چنگی به دل نمیزنند، اما از وسایل اتاقهای دانشجویان ایرانی نونوارترند. یی هانگ ژانگ یکی از میهمانان خوابگاه دختران است که دو هم اتاقی دیگرش اهل کشورهای عراق و افغانستان هستند. شاید حشر و نشر فراوان با ایرانیان مقیم چین سبب شده دختر متین و پرحوصله چینی برای ادامه تحصیل راه کشور ما را در پیش بگیرد، اما یی هانگ ژانگ معتقد است «زبان فارسی او را انتخاب کرده» و به چرخش خودمختار تقدیر دانشجوی رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شده است. با آن که یک سال از سکونت و تحصیل یی هانگ در ایران میگذرد، هنوز بسیاری از سوالها و کنجکاویهای او درباره فرهنگ و آدابورسوم همکلاسیهای فارسیزبانش بیجواب مانده است. راه دراز ایران و چین باعث شده یی هانگ حتی در روزهای عید مخصوص چینیها در خوابگاهش بماند و همراه چند دانشجوی هموطنش سفرهای پر از خوراکیها و غذاهای وطنی بچینند و این اعیاد را جشن بگیرند. مرضیه موسوی و دانشجویان هموطنش برای تحصیل در ایران از دانشجویان سایر کشورها مشکلات کمتری دارند. او اهل افغانستان است، اما از آن جا که در ایران متولد و بزرگ شده فارسی را روان صحبت میکند و حدس زدن ملیتش آسان نیست. یکی از هم اتاقیهای مرضیه اهل کشور قرقیزستان و دیگری هموطن او و افغانستانی است. در میان بزکودوزکهای دخترانه مختصری که اتاق مرضیه، صدیقه و ژاکلین را زینت داده، نصب پرچم کشورهای افغانستان و قرقیزستان در کنار پرچم ایران به زیبایی خودنمایی میکند. دانشجویان ایرانی دانشگاههای روزانه هر ترم ٦٠٠-٨٠٠هزار تومان بهعنوان شهریه خوابگاه میپردازند و دانشجویان میهمان کمی بیشتر از این مقدار و بهاندازه دانشجویان شبانه هزینه خوابگاه پرداخت میکنند.
اختصاص یکی از دنجترین و پاکیزهترین مجتمعهای ویژه دختران به فاطمه و ١٠دانشجوی نابینا، کمبینا و کمتوان جسمی درایت و نکتهسنجی مسئولان خوابگاه دختران را نشان میدهد. فاطمه در مقطع ارشد رشته مدیریت تحصیل میکند و به مدد همان ٤٠ درصد بینایی اش در کارهایی مانند پیدا کردن آدرسهای اینترنتی یا ثبت نامههای اداری در سامانه به همسایههایش کمک میکند. فاطمه هم اتاقی ندارد و با آسودگی خیال میتواند همه نقاشیها و پیامهای پراحساس برادرزاده خردسالش را که برای عمه عزیزش فرستاده روی درودیوار اتاق نقلیش بچسباند. انگار فاطمه و همسایههایش بهتر از همکلاسیهای سالم خود از پس کارهای شخصی خود برمی آیند و در گوشه کنار اتاقهای این مجتمع تلی از لباسهای شسته، نشسته و تختخوابهای نامرتب به چشم نمیخورد.