همشهری آنلاین، یاور یگانه: فیلم دیدن امروزه سرگرمیای عام و محبوب محسوب میشود. آدمها برای تفریح، برای وقتگذرانی، برای تغییر حال و هوا، برای سهیم شدن در احساسی مشترک، برای زیستن تجربهای نازیسته و به دلایل مختلف دیگر فیلم میبینند. هر کسی از هر سن و طبقه و جنسیت و نژاد و ملیتی برداشتی از فیلمی که میبیند دارد و مفاهیم و معانی و اهدافی را به آن نسبت میدهد. این روزها واکنش نشان دادن به یک فیلم در فضای مجازی به امری رایج بدل شده و میزان درک و دریافت نسبی افراد از فیلمها نسبت به ۴۰ ــ ۵۰ سال پیش هم بیشتر شده است.
افزایش سواد بصری و آشنایی نسبی هر یک از ما با مفاهیمی مثل روایت، ژانر، سبک و... حاصل کار نظریهپردازان و مورخان و منتقدان سینماست که با پژوهشها و نوشتههایشان به نزدیک شدن تماشاگران به دنیای سایههای روی پرده کمک شایانی کردهاند. فیلمها همیشه مثل امروز جزئی از زندگی روزمره نبودند و تماشاگران عام و گاه حتی روشنفکران معمولا خیال نمیکردند که میشود درباره فیلمها حرفهای مهم و اساسی زد. جدی گرفتن سینما به عنوان شاخهای از هنر که باید مثل رشتههای هنری دیگر همچون نقاشی یا تئاتر مطالعه شود و دربارهاش نظریهپردازی کرد، نتیجه علاقه و پشتکار گروهی از نظریهپردازان و مورخان و منتقدان سینماست که ارزش سینما را آشکار کردند. یکی از این افراد دیوید بردول، نظریهپرداز و مورخ سینما، بود که پنجشنبه گذشته در ۷۶ سالگی پس از تحمل دورهای بیماری درگذشت. مرگ این محقق سینما با واکنشهای بسیاری در شبکههای مجازی از همکارانش گرفته تا دانشجویان و سینمادوستانی همراه شد که با دریغ و حسرت از فقدان محققی خستگیناپذیر نوشتند که عاشق کارش بود و با فراست و جدیت سالها درباره جنبههای اساسیای از سینما نوشت که دریچههای جدیدی از فهم سینما را به روی مشتاقان سینما گشود.
دیوید بردول بیش از ۱۵ جلد کتاب مهم درباره سینما نوشت که دو کتاب «هنر فیلم» و «تاریخ سینما» که به همراه همسرش، کریستین تامسون، نوشته شاختهشدهترینشان است. این دو کتاب به زبانهای مختلفی ترجمه شده و زمینهساز آشنایی بسیاری از دانشجویان و علاقهمندان سینما با مفاهیم بنیادین نظری و تاریخی سینما را فراهم کرده است. بردول و تامسون از شارحان رویکرد روششناختی نئوفرمالیسم هستند که تمرکزش نه بر محتوا بلکه بر تحلیل سازوکار فیلم است. در این نگرش، اتفاقا برخلاف تصور نادرستی که برخی از تاکید بر فرم و بیاهمیت دانستن محتوا در این رویکرد دارند، فرم و محتوا از هم جدا نیستند. بردول در این باره گفته: «اگر فرم سیستمی کلی است که ببینده به فیلم نسبت میدهد، داخل و خارجی در کار نیست. هر جزئی در داخل الگوی کلی کارکرد دارد. در نتیجه ما با خیلی از چیزهایی که مردم محتوا مینامند، همچون عناصر فرمی برخورد میکنیم. از دید ما، موضوع فیلم و مفاهیم نظری همه داخل سیستم کلی اثر هنری جای میگیرند و میتوانند توقعات خاصی را در ما به وجود بیاورند یا به استنباط خاصی منجر شوند. ادراککننده، عناصر مختلفی را به هم ربط میدهد و میگذارد با پویاییِ تمام بر هم تأثیرگذارند. در نتیجه موضوع و مفاهیم نظری از آنچه ممکن است بیرونِ اثر باشند متفاوت میشوند.»
البته پروژه مهم بردول بوطیقای سینما بود که بیشتر بر روایت و روایتگری تمرکز داشت. او در کتاب «روایت در سینمای داستانی» (۱۹۸۵) به تحلیل روایت در فیلمهای داستانی پرداخت. در همان سال دیگر کتاب مهم او، یعنی «سینمای کلاسیک هالیوود: سبک فیلم و شیوه تولید تا سال ۱۹۶۰» که به همراه تامسون و جنت استایگر نوشت، منتشر شد که در آن به استخراج الگوهای فیلمیک در ساختار روایی فیلمهای کلاسیک پرداخت.
بردول منتقد گسترش بیرویه حوزه نظریه فیلم در دهه ۱۹۷۰ بود که تحت نفوذ نظریات فردیناند دو سوسور، ژاک لکان، لویی آلتوسر و رولان بارت قرار داشت و این نظریات را عامل فروکاست سینما به موضوعی مثل سایر موضوعاتی میدانست که در زبانشناسی سوسوری، روانشناسی لکانی، ایدئولوژی آلتوسری و نشانهشناسی بارتی مورد بررسی قرار میگرفتند. این در حالی است که در نظر بردول سینما دارای سازوکارهایی است که بیاتکا به این نظریات میتواند در کار تحلیل و تفسیر مورد استفاده قرار بگیرد.
سینمای آیزنشتاین، سینمای درایر، سینمای ازو، سینمای نولان، سینمای هنگکنگ، سینمای کلاسیک هالیوود، منتقدان سینما و بسیاری موضوعات دیگر، وسعت طیف علایق بردول در کار تحقیق و پژوهش سینما را شامل میشدند. آخرین کتاب او، «پیرنگهای پیچیده: داستانگویی عامهپسند و بوطیقای قتل»، در سال ۲۰۲۳ منتشر شد.
بردول و همسرش وبلاگی جذاب داشتند که سالها نوشتههایشان را در آن منتشر میکردند و یکی از منابع مهم مطالعات سینمایی آنلاین در جهان به شمار میرود.
نظریهپردازانی بنامی مثل ادوارد برانیگان، مورای اسمیت و کارل پلانتیگا رسالههای دکتریشان را به راهنمایی او نوشتند و دانشجویان بسیاری در سراسر دنیا تحت تاثیر نظرات او به نوشتن پایاننامهها و رسالههایشان دست یازیدهاند. در ایران، در میان منتقدان سینما، مجید اسلامی در دهه ۱۳۷۰ تحت تاثیر نظریه نئوفرمالیسم نقدهایش را در مجله فیلم منتشر میکرد. در ایران هنوز «ویراست چهارم» کتاب «هنر فیلم» که چاپ اول ترجمه فارسی آن به سال ۱۳۷۷ برمیگردد و نسخه انگلیسی آن در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، چاپ میشود در حالی که ویراست سیزدهم آن با قرار گرفتن نام جف اسمیت در کنار بردول و تامسون، کتابی بسیار متفاوت از نسخه ترجمه موجود در بازار کتاب ایران است.
«هنر سینما»، «تاریخ سینما»، «روایت در فیلم داستانی»، «ازو و بوطیقای سینما»، «معناسازی»، «نقالها» و «کریستوفر نولان، هزارتوی روابط» عناوین کتابهای ترجمهشده از بردول به فارسی است. درضمن، مقالات متعددی از وی در نشریاتی مثل فصلنامه فارابی و فصلنامه هنر به فارسی درآمده است. اولین کسی که ایرانیان را با بردول آشنا کرد، مرحوم پرویز شفا بود که در کتاب «سینمای زمان» مقالهای از او به فارسی برگرداند.
میراث بردول برای دوستداران آثار و نظراتش یادگاری گرانبهاست که مطمئنا تا سالها به آن میپردازند و نام وی را زنده نگه میدارند.