در سالهای اخیر همه این چهرههای جدید، راه حل جدید و در نظر گرفتن نظر اعراب و فلسطینیان و احترام به حقوق برابر و مسائلی از این دست را هم چاشنی این شعار خود کردهاند. باراک اوباما، رئیسجمهوری رنگینپوست آمریکا که با شعار تغییر بر سر کار آمده هم از روزهای نخست حضورش در کاخ سفید، مناقشه خاورمیانه را یکی از اولویتهای خود قرار داد. او لحنی متفاوت را در مقابل اسرائیل در پیش گرفت و تاکید کرد که تلآویو باید امتیازاتی بدهد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل هم بعد از دیدار و گفتوگو با رئیسجمهوری آمریکا در واشنگتن، هفته گذشته دریک سخنرانی، پاسخ خود را به ابتکار جدید واشنگتن برای حل این مناقشه اعلام کرد. این پاسخ را نویسنده عربی روزنامه المستقبل تحلیل کردهاست.
چه خوب! بنیامین نتانیاهو یکباره و بیهیچ مقدمهای نه تنها صلح طلب بلکه خواهان خودداری از جنگ بهمنظور حفظ جان کودکان بیگناه شده است.
این جهش قابل توجه به دودلیل شکل گرفته است: تلاش برای همگامی ظاهری با گفتمان سیاسی جدید ایالات متحده در چارچوب عزم جزم کردن برای ادامه اجرای همان راهبرد سابق آمریکا و تلاش برای فریفتن باراک اوباما.
نتانیاهو با این سخنرانی خود به نوعی دست اوباما را بست تا رویارویی میان خود و اوباما را به رویارویی میان کشورهای عربی و اوباما بدل سازد. در واقع اینگونه خواسته شده که توپ آمریکا و اسرائیل همیشه در زمین کشورهای عربی باشد و از همین روست که یکبار دیگر از رژیمهای میانه رو عربی خواسته میشود تا از برخی خواستههای خود کوتاه آیند؛ خواستههایی که نتانیاهو آنها را به دقت مشخص کرد و در این میان حتی تاکید کرد که این خواستهها تنها مربوط به مرحله کنونی است و مراحل آتی کوتاه آمدن از خواستههای دیگری را ضروری میسازد.
اما خواستههای مرحله کنونی از نگاه نتانیاهو که میباید کشورهای عربی از آنها کوتاه آیند را میتوان در موارد زیر بیان کرد:
اول: عادیسازی گسترده روابط میان کشورهای عربی و اسرائیل بدون اعطای هیچ امتیازی در مقابل این عادیسازی روابط و کاملا در تناقض با ابتکار عمل صلح عربی.
نتانیاهو در سخنرانی خود اعلام کرد: من از رهبران کشورهای عربی میخواهم بیایند رودرروی هم بنشینیم و درباره صلح به گفتوگو بپردازیم و صلحآفرین باشیم. من آماده دیدار با شما در هر زمانی هستم. من آماده عزیمت به دمشق، ریاض، بیروت و هر جای دیگری هستم.
دوم: عادیسازی مورد نظر وی تنها به دیدارهای دوطرفه با رهبران عربی منحصر نمیشود بلکه همچنین شامل گسترش طرحهایی میشود که برخی کاستیها را در منطقه رفع میکند و طرحها و پروژههایی را در برمیگیرد که میتوان از آنها استفاده فراوان کرد نظیر استفاده از انرژی خورشیدی، کشیدن خط لولههای نفت و گاز و خطوط هوایی که آسیا، اروپا و آفریقا را به هم پیوند میزند همچنین این خواسته شامل سرمایهگذاری در داخل اسرائیل برای کمک به فلسطینیان و ما (اسرائیلیها) بهمنظور تحقق جهش اقتصادی میشود.
سوم: اعتراف به یهودی بودن اسرائیل. این اعتراف از نگاه نتانیاهو به معنای نپذیرفتن بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین مادریشان و زمینهسازی برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان که اسرائیل در آن تاسیس شده است. او اما در مقابل تاکید میکند که خواستهاش از نظامهای سیاسی عربی بسیار واضح و آشکار است. از نگاه او، فلسطین و از جمله یهودا و السامره یعنی کرانه باختری، سرزمین اسرائیل است.
بر این اساس، کشورهای عربی میباید به این نکته اذعان و اعتراف کنند که سرزمینهای فلسطینی اشغال شده در سال 1967 بخشی از سرزمین اسرائیل است. نتانیاهو بر این نکته تاکید میکند که پیوند تاریخی میان ملت یهود و سرزمین اسرائیل به بیش از 3500 سال پیش برمیگردد و مناطق یهودا و السامره یعنی همان مناطقی که ابراهام (ابراهیم)، یتسحاق (اسحاق)، یعقوب، دافید، شلومو، اشعیاء و ارمیاء در آنها گام نهاده بودند، سرزمین بیگانهای برای ما نیست بلکه سرزمین پدران و نیاکان ماست.
طبعا در اینجا نتانیاهو عمدا داستان عموزاده بودن عرب و یهود را از یاد میبرد و نادیده میگیرد که ابراهیم خود جد ملت عرب است همانگونه که جد اعلای یهودیان است و اینکه اسحاق برادر کوچکتر برادر بزرگتری به نام عدنان یعنی یکی دیگر از اجداد ملت عرب است.
نتانیاهو از دیدگاه و منظر خود اصل حاکم بر رویارویی را چنین تعریف میکند: مناطق یهودا و السامره همان قدمگاههای ابراهیم، اسحاق، یعقوب، داوود، شلومو، اشعیاء و ارمیاء سرزمینی بیگانه برای ما نیستند بلکه سرزمین پدران و اجداد ماست. سپس پیشنهادی لطفآمیز را بدین مضمون به فلسطینیان ارائهمیدهد: برپایی کشور فلسطین مطابق با شروط اسرائیل بیهیچ شرطی از سوی فلسطینیان و از رهگذر مذاکرات.
با اندکی درنگ در شروط اسرائیل درمییابیم که اساسا بحث شکلگیری دولتی در میان نیست. شروط اسرائیل عبارتند از:
نخست: فلسطینیان میباید اسرائیل را بهصورت کامل بهعنوان کشوری برای ملت یهود به رسمیت بشناسند.
دوم: سرزمین وابسته به فلسطینیان میباید عاری از هر گونه سلاح و تحت نظارت امنیتی اسرائیل باشد.
سوم: تضمین محال بودن وارد کردن خمپاره و موشک به کشور فلسطینی مورد نظر یا شکل دادن ارتش، بستن حریم هوایی فلسطین روی کشورهای عربی (و اینکه حریم هوایی فلسطین تنها روی نیروی هوایی اسرائیل باز باشد) یا ائتلاف با طرفهایی نظیر ایران و حزبالله. هیچ کس نباید از ما (اسرائیل) انتظار داشته باشد پیش از ارائه ضمانتهایی مبنی بر خلعسلاح کشور فلسطین اصل شکلگیری آن را بپذیریم. میباید ابتدا نیازهای امنیتی ما که در پیوند با اصل وجود اسرائیل است برآورده شود.
چهارم: نتانیاهو ادامهمیدهد: از اینرو هماکنون از دوستان خود در جامعه بینالملل و در صدر آنها ایالات متحده میخواهیم تمامی موارد لازم برای تضمین امنیت رژیم اسرائیل را فراهم آورند، نظیر تعهد شفاف و آشکار به عاری از سلاح بودن سرزمین تحت اداره فلسطینیان و بیارتش بودن آن، نداشتن سیطره بر حریم هوایی خود، نظارت فعالانه برای منع ورود سلاح به سرزمین فلسطین؛ یعنی نظارت حقیقی و واقعی و متفاوت با نظارت کنونی بر نوار غزه. همچنین فلسطینیان نباید به پیمانهای نظامی بپیوندند.
پنجم: اورشلیم (قدس) پایتخت اسرائیل یکپارچه خواهد ماند هر چند که صاحبان ادیان مختلف میتوانند مناسک دینی خود را در آن ادا کنند.
ششم: از آن رو که نتانیاهو به فلسطینی بودن سرزمین اذعان ندارد و آن را قبول ندارد، ادامه میدهد: مسئله سرزمینها در مذاکرات حل و فصل نهایی به بحث گذاشته خواهد شد. به عبارتی مساحت زمینهایی که فلسطینیان میتوانند در آن کشور خود را شکل دهند، از گذر مذاکرات مشخص خواهد شد.
هفتم: وی همچنین بر این نکته اصرار میورزد که اساس منازعات، نپذیرفتن این اصل از سوی فلسطینیان و کشورهای عربی است که فلسطین همانا سرزمین اسرائیل است!
حال در مقابل این شروط هفت گانه که نتانیاهو میخواهد آنها را پیش از آغاز مذاکرات بر فلسطینیان تحمیل کند، وی چه چیزی ارائه میدهد؟وی پاسخ میدهد: تا آن زمان (تا زمان دستیابی به راه حلی نهایی براساس شروط پیشگفته) شهرکهای جدیدی نخواهیم ساخت یا برای توسعه و گسترش شهرکهای ایجاد شده زمینی را مصادره نخواهیم کرد.
حال پس از اذعان و اقرار فلسطینیان به این خواسته و نکته که پیوند تاریخی میان ملت یهود و سرزمین اسرائیل به بیش از 3500سال پیش برمیگردد و اینکه مناطق یهودا و السامره همان مناطقی که ابراهام (ابراهیم)، یتسحاق، یعقوب، دافید، شلومو، اشعیاء و ارمیاء در آنها گام نهاده بودند، سرزمین بیگانهای برای ما (اسرائیلیها) نیست بلکه سرزمین پدران و نیاکان ماست. چه چیز روی خواهد داد؟
بعد از این و پس از پایان منازعه براساس همان قاعده یاد شده، هیچ کس حق اعتراض به ادامه ساخت و ساز شهرکهای یهودی نشین در طول و عرض کرانه باختری را ندارد.این امر خودبهخود منجر به این نتیجه میشود که یهودیان شهرکنشین دشمن ملت یا دشمنان صلح نیستند بلکه آنها برادران فلسطینیان خواهند بود و آنها ملتی پیشگام با باورهایی صهیونیستی و دارای ارزشی والایند.
نتانیاهو اما حتی متعهد به توقف شهرکسازی بهصورت موقت و بیهیچ قیمتی نمیشود؛ زیرا حکومت خودگردان فلسطین میباید قانون را در نوار غزه حاکم کرده و بر حماس پیروز شود.
همان طور که میبینید همان صلح طلبی که ابتدای این مقال از او سخن رفت یکباره و بیهیچ مقدمهای نقاب از چهره جنگ طلبی خویش برمیگیرد و بهدنبال جنگی است که حکومت خودگردان در کرانه باختری آن را به نیابت از وی علیه حماس در نوار غزه راه میاندازد.نه تنها برای حمایت اسرائیل در مقابل مقاومت ساکنان نوار غزه بلکه چه بسا برای انتقال حکومت خودگردان رامالله از کرانه باختری و شکلگیری آن در غزه که پیش از اینها اسحاق رابین آرزو کرده بود روزی از خواب بیدار شود و ببیند که دریا این نوار را بلعیده و فرو خورده است.
نتانیاهو بسیار آرام و از رهگذر دعوت به جنگ علیه غزه آن هم به دست حکومت رامالله دوباره به همان هویت نخستین خود یعنی قاتل کودکان و زنان بیگناه باز میگردد.
با این تفاصیل، میتوان هدف از توقف موقت ساختوساز شهرکهای یهودی نشین را فراهم آوردن شرایط مناسب بهمنظور جنگ حکومت رامالله علیه غزه دانست.
حال واکنش فلسطینیان و کشورهای عربی به این سخنرانی چه خواهد بود؟ مسئله نیازمند بازخوانی دوباره این سخنرانی است.
شاکر الجوهری- سردبیر روزنامه المستقبل العربی