سرب (۱۳۶۷) دوازدهمین فیلم بلند مسعود کیمیایی داستان یک زوج جوان یهودی ایرانی را در اواخر دههٔ ۲۰ خورشیدی که خواهان عزیمت به اسراییل هستند اما درگیر زندگی یک روزنامه نگار می شوند. مطلبی بخوانید درباره این فیلم همزمان با روز قدس.

۱

همشهری آنلاین، سعید مروتی : برداشت آزاد مسعود کیمیایی از فیلمنامه تصویب شده «هاگانا»، اولین گام بلند او در سال های بعد از انقلاب برای تکرار موفقیت دوران طلایی «قیصر» و «گوزن ها» بود. تا قبل از «سرب» و در طول یک دهه، کیمیایی به عنوان موفق ترین و پر کار ترین فیلمساز جریان موج نوی سینمای ایران، تنها دو فیلم ساخته بود؛ «خط قرمز» که به محاق رفت و «تیغ و ابریشم» که نسخه جرح و تعدیل شده اش در گیشه شکست خورد. مفهوم موفقیت برای چهره محبوب و کاریزماتیک سینمای قبل از انقلاب، از دست رفته بود. شکست «تیغ و ابریشم» فعالیت کارگاه آزاد فیلم را به تعلیق برده بود و هر فیلمنامه ای که از کیمیایی به ارشاد می رفت، رد می شد تا این که سید محمد بهشتی مدیر عامل فارابی فیلمنامه «هاگانا» را پیشنهاد کرد؛ فیلمنامه ای با مضمون ضد صهیونیستی و درباره گروه هاگانا که ماجرایش در دهه بیست می گذشت. پیشنهادی که کیمیایی آن را پذیرفت ولی عملا در بازنویسی از فیلمنامه تیرداد سخایی، فقط هاگانا ماند و دهه بیست. به قول کیمیایی در مصاحبه ای در همان زمان «زمینه وقوع ماجرا و مسئله صهیونیسم در فیلم ثابت ماند و بقیه ماجرا کاملا عوض شد»( ماهنامه فیلم ، شماره ۶۷، شهریور ۱۳۶۷). محمد هاشم سبوکی شد تهیه کننده و در زمستان ۶۶ و بهار ۶۷ کیمیایی و گروهش سرب را فیلمبرداری کردند. بهمن ۶۷ و در هفتمین جشنواره فیلم فجر ، «سرب» روی پرده آمد و اتفاقی که همه منتظرش بودند رخ داد؛ کیمیایی به دوران اوجش بازگشته بود.

۲

«تقدیم به یهودیان پراکنده دنیا».

«سرب» با این جمله شروع می شود. جمله ای که از همان ابتدا موضع فیلم را روشن می کندو بین صهیونیست ها و یهودیان تفاوت قائل می شود. تیتراژ با عکس هایی از آدم هایی که کنار ساحل ایستاده اند و می خواهند سوار کشتی شوند و با توجه جمله اول فیلم، می دانیم که یهودیانی هستند که قصد مهاجرت به سرزمین موعود را دارند.سکتنس افتتاحیه، شامل برداشت بلندی که معرف هنر فیلمبردارش ( محمود کلاری) هم هست، به شکلی نمادین مسأله مهاجرت به سرزمین موعود را به نمایش می گذارد. حرکت دوربین از چهره خون آلود مردی که کشته شده به سوی مورچه های روی دیوار و تیلت به بالا تا رسیدن به روزنامه ای که روی دیوار چسبانده شده، تم اثر را به صورت فشرده بیان می کند. حرکت مورچه ها در یک قدمی فاجعه ( مردی که به قتل رسیده است) معادل تصویری مناسبی برای مهاجرت یهودیان به سرزمین موعود است. بعد از این نمای بلند، به سکانس معروف دندان سازی می رسیم. جایی که از آدم هایی که غم و افسردگی در چهره شان بیداد می کند عکس گرفته می شود و آن طرف تر دکتر (جلال مقدم) در حالی که سراغ دانیال ( امین تارخ) می رود تا دندانش را بکشد تک گویی معروفش را شروع می کند:« هیچ چیز نمی تواند مثل دندان های خوب انسان را نجات دهد - هر آنچه هست و گفته می شود هر آنچه تاریخ می شود- از دهان است. دندان و زبان یعنی تمام زندگی ما. برای تحکیم نسل آینده فقط اصول علمی را رعایت می کنیم- معنویت هم از زبان سرچشمه می گیرد. برای ساختن سرزمین تازه- با بزرگ ترین و متمدن ترین قوم جهان- همه چیز باید کنترل شود. اضافات- آلودگی در این سرزمین تازه جایی ندارد. این دندان شما باید از دهان شما خارج شود- چون فاسد است متعفن می شود و تعفن وارد مغز و فکر شما می شود. اول باید جای تعفن را بی حس کرد. هر جا که به عقیده ما شک به درد، شک به مزاحمت و مخالفت، شک به وبا و تیفوس و شک به افکار ناشناخته باشد، باید مثل این دندان بی حس شود و بعد آن را خارج کرد... عفونت و چرک باعث گوارش بد می شود. از گوارش بد نارضایتی به وجود می آید. نتیجه از دست دادن کار است و بیکاری در سرزمین موعود وجود ندارد. آنهایی که تیفوس دارند، باید بمیرند و نیایند... دندان کرم خورده، موی آلوده به تیفوس، زخم چرک کرده باید جدا شود...» در این فاصله سر مونس ( فریماه فرجامی) هم به گفته دکتر مشکوک به تیفوس است تراشیده می شود. و نتیجه نهایی این که دانیال حق رفتن به سرزمین موعود را ندارد چون عمویش یعقوب به گفته دکتر در محله مسلمان نشین زندگی می کند و سال ها پیش در یونان چهار خانواده یهودی را به نازی ها فروخته. همه این ها را به همراه نماهای عکس العمل از چهره های بهت زده دانیال و مونس می بینیم. خشونت و هراسی که با فضاسازی و حرکت های بعد آفرین دوربین خلق می شود و گفتار نویسی با ادبیاتی که خیلی مانوس با سبک دیالوگ نویسی کیمیایی نیست ولی همخوان با حال و هوای صحنه و کنش های داخل کادر است، همه آنچه تماشاگر برای ورد به عالم سرب نیاز دارد را در اختیارش می گذارد.

و در عین حال ، بی رحمی و نژاد پرستی وعده دهندگان سرزمین موعود را به نمایش می گذارد.همچنان که درماندگی و بی پناهی دانیال و مونس همسرش در همین چند دقیقه به شکلی موثر تصویر کشیده می شود.با قتل یعقوب ( غلامحسین لطفی) به دست یزقل ( فتحعلی اویسی) و افتادن قتل بر گردن میرزا محسن خان ( جمشید مشایخی) از تقابل صهیونیسم با یهودیان به اتهام یهودی کشی توسط مسلمانان می رسیم. از دل این تضاد و تقابل و بازار داغ توطئه و اتهام زنی به قول کیمیایی قرار است به آدمیت برسیم:« آدم باش یهودی باش! آدم باش مسلمون باش! آدم باش هرچی می خوای باش!»

۳

تمام شخصیت های منفی فیلم «سرب» با یک نام شناخته می شوند: هاگانا. سازمانی صهیونیستی که از میانه های دهه ۳۰ میلادی شروع به فعالیت کرد و به عنوان تشکلی نظامی در شکل گیری اسرائیل، سرکوب فلسطینی ها و تشویق یهودیان برای مهاجرت به سرزمین های اشغالی نقش موثری ایفا کرد. هاگانا درایران هم فعالیت می کرد و فعالیت هایش از نظر مطبوعات وقت دور نمانده بود. مرد امروز، روزنامه ای که نوری قهرمان فیلم سرب آرزویش کار کردن در آن بود، یکی از روزنامه هایی بود که علیه هاگانا مقاله منتشر می کرد.

در فیلم «سرب»، هاگانا در قطب شر ماجرا قرار دارد. بدمن های فیلم از یزقل، مه یر( یدالله رضوانی) ، شمعون( نرسی گرگیا) و اسحاق( میر محمد تجدد) تا دندان پزشکی که در شروع فیلم درباره عفونت و تیفوس و سرزمین موعود سخنرانی می کند، همگی عضو هاگانا هستند. متهم کردن میرزا محسن به قتل همسایه یهودی اش هم جزو برنامه های هاگانا برای یهودی هراسی و تشویق ایرانیان یهودی برای مهاجرت به اسرائیل بود. در همان سال ها روزنامه مرد امروز ترجمه مقاله ای به نقل از نیویورک هرالد تریبون منتشر می کند که تیترش این است:«آیا اگر فلسطین اشغال شود ایرانی ها یهودیان را قتل عام می کنند؟!»

۴

یکی از تم های «سرب» تنهایی و بی پناهی آدم هاست. تقریباً همه آدم های اصلی «سرب» تنها و بی پناه هستند. تصویر ابتدایی فیلمساز از یهودیانی که سودای مهاجرت به سرزمین موعود دارند هم منطبق با همین تم است. دانیال و همسرش مونس شخصیت های برگزیده فیلمساز از یهودیان ایران هستند که نسبتی با صهیونیست ها ندارند و در واقع قربانی مطامع آن ها هستند. تصویر همدلی برانگیز کیمیایی از یهودیان، در عین نقد صریح هاگانا و صهیونیسم جهانی ،با توجه به این که «سرب» اولین فیلم سینمای ایران در این زمینه است، نشانه ای است از هوش مندی و دقت نظری که بعدها در برخی از فیلم های سینمای ایران با موضوع مشابه دیده نشد و کار به جایی رسید که با هدف انتقاد از صهیونیست ها به دین یهود توهین شد و جامعه کلیمیان ایران را هم متاثر کرد. از این منظر است که «سرب» همچنان مثال زدنی و منحصر به فرد به نظر می رسد، که در لحن انتقادی اش نسبت به صهیونیست ها کاملا صراحت دارد و در عین حال با یهودیان همدلی می کند. نکته مهم تر این که در نهایت «سرب» بیش از این که درباره هاگانا و یهودیان پراکنده دنیا و رخدادهای سیاسی ٫ تاریخی دهه بیست باشد، فیلمی است درباره آیین برادری و رفاقت و تنهایی. بار عاطفی «سرب» و حس و حال کیمیایی وارش آن را به یکی از دلپذیرترین فیلم های بعد از انقلاب تبدیل کرده است.پیام سیاسی فیلم در پس زمینه قرار دارد و این مایه ادای دین به سینمای کلاسیک و مشخصا فیلم نوآرهای دهه های چهل و پنجاه میلادی است که با تسلط و مهارت کیمیایی، باعث می شود تا «سرب» بعد از گذشت بیش از سه دهه همچنان توسط نسل های بعدی دیده شود. و اتفاقا پیام سیاسی سرب هم به واسطه این که فیلم بر قصه گویی استوار است، نه شعار و مفاهیم و اسناد تاریخی، بیشتر کار می کند و تاثیر می گذارد.

۵

نوری در نهایت شاهد را به دادگاه می رساند. یزقل روی پله های دادگستری می خواهد دانیال را بزند که نوری حائل می شود تا هم ماموریتش را با موفقیت انجام دهد و هم «یک جور درست حسابی کلکش کنده شود.» دانیال وارد ساختمان دادگستری می شود و دوربین کیمیایی از نوری به کلاهش که از سر افتاده می رسد و آن را در قاب می گیرد.احترام توام با حسی تراژیک ٫ حماسی برای مردی که پای پیوند برادری ٫ رفاقت، جانش را داد. درسی برای آدمیت؛«آدم باش، یهودی باش. آدم باش مسلمون باش. آدم باش هرچی می خوای باش.»

منبع: همشهری آنلاین