همشهری آنلاین- علیالله سلیمی: عملیات بزرگ«وعده صادق» در کنار مزایای غرورآمیز بسیاری که داشت، یک بار دیگر نام شهید حسن طهرانیمقدم، پدر موشکی ایران را سرزبان ها انداخت، چرا که توانایی و برتری موشکی جمهوری اسلامی ایران، از آرزوهای اصلی این شهید والامقام بود که صنعت موشکی کشورمان را پایه گذاری کرد و با فعالیتهای بی وقفه و جهادی، بنیان محکمی برای این رویکرد دفاعی در کشورمان پایه گذاری کرد. ملت مسلمان ایران در همه حال قدردان زحمات مدافعان وطن و افرادی مثل شهید طهرانی مقدم هستند که نمونه روشن آن، استقبال از مجموعه آثاری است که درباره این شهید عزیز تالیف و منتشر می شود. تازه ترین مورد در این زمینه، استقبال از کتاب «مردی با آرزوهای دوربرد» بهقلم فائضه غفارحدادی است، که اثری درباره زندگی شهید حسن طهرانی مقدم است که در کمتر از یک ماه بعد از انتشار توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسیده است. در خصوص این موضوع میتوان گفت، شاید بعضی از ما دیشب زود خوابیدیم و اطلاع نداشتیم قرار است عملیات «وعده صادق» رقم بخورد. اما حالا همه میدانند که یگان و قدرت موشکی ما چه کاری را انجام داده است. ماجرای «طوفانالاقصی» و اکنون «وعده صادق» این نکته را به همه دنیا نشان داد که از هیبت پوشالی اسرائیل چیزی نمانده است. اتفاق دیشب را مرهون زحمات یک شهید و همکارانش هستیم که گفته بود: «روی قبرم بنویسید، اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.» کتاب «مردی با آرزوهای دوربرد» روایتهایی از زندگی این مرد بزرگ است. مردی که برد آرزوهایش از برد موشکهایش بلندتر بود. موشکهایی که دیشب در قلب سرزمینهای اشغالی نشست. مردی که در آغاز راه(به قول خودش) فرق بین لوله و تفنگ را نمیدانست و در انتها بر قلههای تکنولوژی موشکی قدم میزد و دنیا را انگشت به دهان و دشمن را عصبانی کرده بود. «مردی با آرزوهای دوربرد» روایتی مستند از زندگی شهید حسن طهرانیمقدم بهقلم فائضه غفارحدادی است که برای رده سنی نوجوان نوشته شده است. غفارحدادی که پیش از این کتاب موفق «خط مقدم» را به رشته تحریر درآورده بود، اینبار زندگی شهید طهرانیمقدم را به گونهای تازه نوشته، تا دهه هشتادیها و دهه نودیها هم با این شهید عزیز آشنا شوند. بعضیها فکر میکردند حاج حسن(طهرانیمقدم) آخرِ اعتماد به نفس است؛ ولی واقعیت این بود که حاج حسن قائل به درستی سنتهای الهی بود. واقعا باورشان داشت. تا میگفتند فلان کشور فلان کارِ پیچیده و بهتانگیز را کرده، میگفت: «خدارو شکر. پس ما بهتر از اونا می تونیم همون کار رو بکنیم!» گاهی که تعجب و انکارِ توی صورتشان را میدید ادامه میداد: «به دو دلیل این کار برا ما راحتتره. یکی اینکه خیالمون راحته این کار شدنیه. دوم اینکه ما شیعه هستیم و سهمیهی نصرت الهی به ما تعلق میگیره نه به اونا که مسلمون نیستند!»
در بخشی از کتاب آمده است: این درست که سال 57 انقلاب بود و مردم درست روی پیچِ تاریخ ایستاده بودند و اگر رهایش میکردند میرفت توی دل بیگانه و معلوم نبود دوباره کی بپیچد سمت استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی. و این هم درست که انقلاب کردن کار و زحمت و بیخوابی و جوان انقلابی میخواهد. ولی مگر یک جوان تک و تنهای 19 ساله چهقدر میخواست تأثیرگذار باشد؟ اصلا یک نفر کم و زیاد چه تأثیری بر ارادهی مردم داشت؟ مگر انقلاب پیروز نمیشد اگر آن روزها حسن آقا آن تصمیم انقلابی را برای زندگیاش نمیگرفت و همراه عموزادههایش میرفت فرانسه و کانادا؟ اهل ریسک نبود که بود. ماجراجو نبود که بود. استعداد رشکبرانگیز و نمرههای بالا و هوش سرشار نداشت که داشت. موهایِ فرفریِ بلندِ روشنفکری نداشت که داشت. شلوارِ تنگ دمپا گشاد و بلوز چهارخانهی چسبان نمیپوشید که میپوشید.