ما این فضای پیرامون خود را همواره با خود داریم و اگر دیگران وارد آن شوند، احساس ناامنی و اضطراب میکنیم اما اگر دیگران همیشه از آن دوری جویند شاید احساس کنیم که طرد شدهایم؛ به همین دلیل ما به طور مداوم و تقریبا ناآگاهانه، نسبت به افرادی که نزدیک ما میشوند این فضا را تنظیم میکنیم.
یک قلمرو، منطقه یا فضایی است که انسان آن را از آن خود و بهمثابه امتدادی از بدنش میداند. در واقع هر شخصی دارای قلمرو خاص خود است که شامل منطقه پیرامون متعلقات اوست. میتوان گفت همه ما با ترسیم دایرهای نامریی به دور خود، قلمرو و حریم خصوصیمان را مشخص میکنیم و اگر کسی که او را نمیشناسیم به درون آن دایره یا محدوده قدم بگذارد احساس ناراحتی یا به نوعی احساس تهدید فیزیکی میکنیم. در چنین موقعیتی بدن ما خود را برای واکنشی از نوع «جنگیدن یا گریختن» آماده میکند. تعداد تنفسها و ضربان قلبمان افزایش مییابد و مقدار زیادی هورمون آدرنالین به درون جریان خونمان ترشح میشود و اغلب برای پنهان کردن ناراحتی خود سعی میکنیم تا بیشتر لبخند بزنیم.
با تمام این تفاسیر ما در روابط روزمره خود، ناخواسته وارد قلمرو دیگران میشویم. در سفرهای درونشهری برای رفتن به محلکار خود مجبوریم وارد اتوبوسهای شلوغ یا آسانسورهای پرجمعیت بشویم و در چنین مکانهایی به دلیل فاصله اندک میان ما و دیگران احساس راحتی نمیکنیم به همین دلیل، لازم است قانون طلایی «حفظ فاصله» را رعایت کنیم. در چنین فضاهای بستهای، برای اینکه نشان دهید قصد تهدید قلمرو کسی را ندارید باید نگاه خود را به درون آن فضا متمرکز کنید و حرکات بدن خود را به کمترین میزان ممکن برسانید. حفظ تعادل رفتاری در چنین موقعیتهایی امری کاملا ضروریاست.
امروزه روانشناسان متوجه شدهاند، افرادی که مشغول رانندگی هستند اغلب رفتاری کاملا متفاوت از رفتار معمول اجتماعی خود در برابر حریمشان نشان میدهند چرا که برای بعضی از مردم، اتومبیل یک «پیله» محافظ است که میتوانند در داخل آن از دنیای بیرون در امان بمانند. به نظر میرسد که اتومبیل گاهی اوقات اثر بزرگنمایی در اندازه حریم یک فرد داشته باشد.
به همین دلیل زمانی که راننده دیگری به جلو خودرو میپیچد حتی اگر هیچ اتفاقی هم نیفتاده باشد، راننده شاید یکسری تحولات فیزیولوژیکی را تجربه کند، عصبانی شود و حتی به راننده متخطی حمله کند. همچنین چگونگی استفاده از فضا، رابطه تنگاتنگی با جایگاه شخصی دارد. معمولا اشخاص مهم تمایل دارند تا حریم خصوصی بیشتری را به خود اختصاص دهند. به طور کلی روابط انسانها براساس فاصله به 4دسته تقسیم شده است: صمیمانه، شخصی، اجتماعی و عمومی که هریک از تقسیمات از نظر رفتاری با یکدیگر تفاوتهایی دارند.
فاصله صمیمانه یا حریم خصوصی
اندازه این فاصله در تماس مستقیم با فرد دیگر حدود 45سانتیمتر است. این فاصله بیشتر در مورد فعالیتهای خصوصی ما(بغل کردن و در گوشی حرف زدن) مطرح میشود و مسائلی که در این فاصله مورد بحث قرار میگیرند، برای طرفین کاملا محرمانه است. این فاصله نزدیک عموما خوشایند اماکن عمومی نیست و افراد بیشتر فرهنگها تلاش میکنند که در انظار عمومی از آن بپرهیزند.
فاصله شخصی یا قلمرو روابط دوستانه: فاصله 45 تا حدود120سانتیمتر را حریم شخصی و گاهی «حریم آسایش» نیز مینامند. بیشتر افرادی که با یکدیگر حرف میزنند در این فاصله احساس آرامش بیشتری میکنند. مرحله بسیار نزدیک این فاصله برای روابط بسیار نزدیک و
کم و بیش صمیمانه مورد نظر است و مرحله دور آن مناسب برای گفتوگوهای دوستانه است.
فاصله اجتماعی: فاصله 120 تا 360 سانتیمتر را شامل میشود که آن را به عنوان «فاصله روانشناختی» مطرح کردهاند. این فاصله درجریان مراودات اجتماعی و مذاکرات تجاری مشاهده میشود. همچنین اگر شخصی بایستد و مخاطب او بنشیند این فاصله حریماجتماعی نیز نامیده میشود. در این حالت، آن کسی که ایستاده است معمولا کنترل امور را در دست دارد مانند فاصله معلم و شاگرد.
فاصله عمومی: این فاصله، بیشترین فاصلهای است که انسانها در روابط بین خود، آن را حفظ میکنند و اندازه آن 360سانتیمتر و بیشتر است. این فاصله در سالنهای سخنرانی و کنفرانسها میان سخنرانان و شنوندگان رعایت میشود و سخنرانان باتجربه در این فاصله برای اثربخشی بیشتر کلام خود از حرکت اندام استفاده بیشتری میکنند. آنان از اشارات، بالا و پایین آوردن صدا و به طور کلی ارتباطات غیرکلامی برای بهتر شدن فراگرد ارتباطات استفاده میکنند.
فرهنگ و فضای ارتباطی
باید به این نکته توجه کرد که فرهنگ، به صورت غیرمستقیم به ما میآموزد که چگونه با دیگران به طرق مختلف ارتباط برقرار کنیم. هر شخصی توسط قلمروی خاص خود احاطه شده است. این قلمرو براساس زمینه فرهنگی، وضعیت، حالت و احساس شخصی و فعالیتی که در آن مشارکت میکند کوچک و بزرگ میشود. افراد ساکن در اروپای شمالی(انگلیسیها، اسکاندیناویها وآلمانیها) تمایل دارند محدوده بزرگتری از فضای شخصی را در اختیار داشته باشند و از تماس نزدیک اجتناب میکنند.
در واقع آنها به قلمروی بیشتری در اطراف خود نیاز دارند. بنابراین انگلیسیها به شکل کلیشهای دوست دارند که دور (غیرصمیمی) و غیر شخصی(بدون احساساتشخصی) باشند و این رفتار قالبی و کلیشهای ناشی از احترامی است که آنها برای قلمرو دیگران از خود نشان میدهند. در مقابل ایتالیاییها، روسها، اسپانیاییها، مردم آمریکای لاتین، مردم خاورمیانه و فرانسویها عموما تمایل دارند که تماس فردی نزدیک داشته باشند به همین دلیل نیز در ازدواجهای 2 فرد با 2 فرهنگ متفاوت یکی از عوامل اصلی بروز اختلافات خانوادگی ناشی از عدم سازگاری عاطفی و فضایی بین زوجین است.
اصولا زمانی که افرادی از فرهنگهای مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند فرض را بر این میگذارند که دیگران نیز مانند آنها فکر میکنند که البته این فرض صحیح نیست. در حقیقت فرهنگها را میتوان از طریق فاصله یا حریمی که اعضای آنها در مراودات با یکدیگر رعایت میکنند و تعداد دفعاتی که یکدیگر را لمس میکنند، تشخیص داد. عدهای از پژوهشگران ارتباطات معتقدند که ما 2 نوع فرهنگ داریم: فرهنگ تماسپذیر(فرهنگهایی که اعضای آن با تماسهای بدنی ارتباط برقرار میکنند، مثل فرهنگ مردم آمریکای لاتین، حوزه مدیترانه، فرانسه و اعراب) و فرهنگهای تماس گریز (فرهنگ مردم آلمان، انگلستان، آمریکا و کانادا).
بنابراین واضح است که چرا هنگام مذاکرات کاری، آسیاییها، اروپاییها و آمریکاییها به طرزی مشکوک با هم برخورد میکنند. آمریکاییها و اروپاییها، مردم آسیا را «سمج» و «خودمانی» تصور میکنند و آسیاییها به اروپاییها و آمریکاییها با صفات «سرد»، «نچسب» و «خشک» اشاره میکنند. در واقع عدم آگاهی از تفاوتهای فاصله در حریم صمیمی فرهنگهای مختلف میتواند بهراحتی موجب سوءتفاهم و دیدگاههای غلط شود. و این خود یکی از دشواریهای ارتباطات بین فرهنگی است.
روشن است در برخوردهای تجاری و سیاسی بین شهروندان فرهنگهای گوناگون، درک فضای ارتباطی، اثر بسزایی دارد. درک و شناخت مشترک میتواند میان آنان دوستی و نزدیکی پدید آورد و عدم درک منجر به دشواری و فاصله میشود. مثلا ایرانیان و بیشتر اعراب علاقهمندند که در گفتوگو با طرف مقابل خود از فاصله کمتری استفاده کنند، مشاهده گردهمایی 2 شهروند از 2فرهنگ متفاوت خود بهراحتی تفاوتها را نشان میدهد.
شخصی خاورمیانهای برای پرکردن فاصله بین فرد و طرف مقابل خویش گام به جلو میگذارد و خود اروپایی یا آمریکایی با وحشت از نزدیکی گام به پس مینهد و این امر خندهآور میشود، باتوجه به اینکه هر دو احساس ناخوشایندی میکنند، بدون اینکه خود بدانند و خود بخواهند. همانطور که پیشتر اشاره شد، در هر فرهنگ این فواصل ارتباطی متمایز از هم خواهند بود و کمتر میتوان 2فرهنگ را یافت که از این جهت با یکدیگر تفاوت نداشته باشند.
در فرهنگی با قدمت مانند فرهنگ ایران خردهفرهنگهای مختلف هنجارهای مجاورت یا همجواری خود را شکل داده و آن را جدا از دیگر خردهفرهنگها مینمایند. مثلا گرمی و صمیمیت و فاصله بسیار نزدیک را در بین مردم خوزستان بیشتر میتوان مشاهده کرد، در حالی که در مناطق کوهپایه شمالی کمتر چنین موردی محسوس است.
سن و جنس نیز تفاوتهایی را در این مورد پدید میآورند. کودکان در مقام مقایسه با بزرگسالان معمولا در فاصله نزدیکتری با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در حالی که بین 2 مرد فاصلهها دورتر است بین دو زن این فاصله در حد متوسط است. باید در نظر داشت که هرچند هریک از ما رفتارهای خاص خود را داریم اما در عین حال تابع فرهنگ حاکم بر خویش هستیم. فرهنگ، هنجارهای خود را در مورد فاصله بر ما تحمیل میکند و به ما میگوید چه اندازه فاصله را رعایت کنیم، چقدر پیش برویم و کجا توقف کنیم.