همشهری آنلاین - الهه فراهانی: حدود دو ماه قبل مردی جوان به اداره پلیس رفت و گفت به دام یک کلاهبردار تلفنی افتاده است. وی توضیح داد: چند روز قبل یک پیامک واریز پول به گوشی ام ارسال شد. مبلغش در حدود ۴ میلیون تومان بود. کمی بعد موبایلم زنگ خورد و مردی ناشناس مدعی شد که به اشتباه پولی به حساب من واریز کرده است. او می گفت شماره موبایل مرا از بانک گرفته و مودبانه از من خواهش کرد تا پول را به او برگردانم. من هم از همه جا بی خبر شماره کارت مرد ناشناس را گرفتم و این مبلغ را برایش واریز کردم.
وی ادامه داد: ساعتی بعد اما متوجه شدم کلاه گشادی سرم رفته است. کمی که دقت کردم متوجه شدم اصلا پولی به حسابم واریز نشده بود و پیامک واریز ساختگی و جعلی بوده بود. آنجا بود که متوجه شدم فریب مرد کلاهبردار را خورده ام.
کلاهبرداری های سریالی
با این شکایت، کارآگاهان پلیس پایتخت وارد عمل شدند تا متهم کلاهبردار را شناسایی کنند. در شرایطی که تحقیقات و اقدامات اطلاعاتی ادامه داشت چند شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت که نشان می داد متهم به صورت سریالی دست به کلاهبرداری می زند. تیم تحقیق در گام نخست به بررسی هویت مالک تلفنی که با آن پیامک ارسال شده بود، پرداخت. شماره متعلق به مردی معتاد بود که سیم کارت و کارت بانکی اش را به مبلغ ۷۰۰ هزارتومان به فردی ناشناس فروخته بود.
تماس از زندان
کارآگاهان در شاخه بعدی اقدام به ردیابی تماسهای مرد کلاهبردار کردند و با انجام اقدامات اطلاعاتی دریافتند که تمامی تماس ها از داخل زندان صورت می گیرد. خیلی زود با انجام تحقیقات بیشتر مشخص شد که تماسها از سوی محکومانی صورت گرفته که به اتهام قتل پشت میله های زندان هستند. در ادامه معلوم شد که پشت پرده این کلاهبرداریها، زندانیانی بودند که همگی محکوم به قصاص شده بودند. آنها با همدستی افرادی در بیرون از زندان، دست به کلاهبرداری از شهروندان میزدند و پولهای به دست آمده را بین هم تقسیم میکردند. با شناسایی اعضای این گروه، تمامی همدستان آنها در خارج از زندان شناسایی و دستگیر شدند. متهمان در بازجویی ها به جرم خود اقرار کردند و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.
کلاهبرداری برای آزادی
محسن یکی از اعضای همین باند است که چند روز قبل، ۴۳ سالگی اش را در زندان جشن گرفت. ۳۰ ساله بود که وارد زندان شد و ۱۳ سال را با کابوس قصاص سر کرد و یکبار هم پای چوبه دار رفت اما در نهایت خانواده مقتول به شرط دریافت مبلغ میلیاردی از قصاص گذشتند. این مرد اما پس از رهایی از قصاص، برای آزادی از زندان نقشه کلاهبرداری کشید. گفتوگو با او را بخوانید.
با پول کلاهبرداری میخواستی مبلغ درخواستی اولیای دم را پرداخت کنی؟
می خواستم جانم را نجات بدهم. از زندگی در زندان خسته شده بودم. نمی دانید هر یک روز زندان چطور می گذرد. انگار یک قرن است که زندانم. دلم برای آزادی و قدم زدن در خیابان های تهران تنگ شده است. دلم برای رفتن به خانه مادرم، خواهرم و بستگانم تنگ شده است. برای سفر رفتن، برای رانندگی در جاده ها، برای خوابیدن روی تخت اتاق خودم با خیال راحت، برای کارکردن و در آمد کسب کردن و خیلی چیزهای کوچک و بزرگ دیگر که سالهاست برای من شده حسرت.
چرا کلاهبرداری را انتخاب کردی؟
راه دیگری نداشتم. داخل زندانم و دست و پایم بسته است. از سوی دیگر من در یک خانواده ضعیف و بی پول بزرگ شده ام. خودم هم در صافکاری کار می کردم و مستاجر بودیم. اولیای دم دیه میلیاردی می خواهند. رقمش خیلی بالاست و من نمی توانم این مبلغ را تهیه کنم. موضوع مرگ و زندگی بود. اگر این دیه را تهیه نکنم اعدامم می کنند.
همدست هم داشتی؟
چند نفر از زندانیان که آنها هم سرنوشتشان شبیه به من است، همدستم شدند. آنها هم می خواستند با تهیه پول دیه از زندان خلاص شوند. همه ما خسته شده ایم از این وضعیت. یک شب که دور هم در بند نشسته بودیم، این نقشه را کشیدیم و اجرایش کردیم.
از جزییات نقشه تان و نحوه کلاهبرداری تان،بگویید؟
ابتدا از چند نفر از دوستانمان خواستیم تا برایمان از معتادان و افراد کارتن خواب سیم کارت و کارت عابربانک بخرد. معمولا قیمتش متغیر بود از ۳۰۰ هزارتومان تا یک میلیون تومان. گاهی هم سیم کارت هایی با شماره های عجیب و تبلیغاتی به اسم معتادان می خریدیم و با آن پیامک واریز به شماره های مختلف می فرستادیم. مضمون پیامک ها به این شرح بود: اسم بانک، مبلغ، تاریخ، ساعت و یک شماره حساب ساختگی. شماره ای هم که با آن این پیام ارسال می شد حاوی اعداد صفر زیادی بود و به همین دلیل شاکی تصور می کرد که شماره بانک است. حدو یک ساعت بعد هم تماس می گرفتم و مدعی می شدم که اشتباه پول واریز شده و طوری صحبت می کردم که طرف اصلا شک نمی کرد و همان لحظه شماره کارت می گرفت و پول را برمی گرداند.
ممکن بود با کسی تماس بگیرید و پول واریز نکند؟
بارها پیش آمده بود. همیشه تیر به هدف نمی خورد که، گاهی هم به سنگ می خورد! اما خب ما ناامید نمی شدیم و به سراغ طعمه های بعدی می رفتیم. شاید باورش برایتان عجیب باشد اما اغلب طعمه های ما از افراد تحصیلکرده جامعه هستند.
چند مورد کلاهبرداری با این شیوه و شگرد انجام داده اید؟
تعداد دقیقش را که نمی دانم اما رقمش بالای دو سه میلیارد تومان شده بود. پول ها را جمع می کردیم برای دیه.
برگردیم سراغ پرونده قتل، چه شد که مرتکب جنایت شدی؟
به خاطر یک مسئله پیش پا افتاده و جزیی. نه تنها زندگی و سرنوشت خود را نابوده کرده ام بلکه باعث داغدار شدن خانواده مقتول هم شده ام. آن روز فقط به خاطر چشم در چشم شدن با مقتول درگیر شدم و من احمق جانش را گرفتم.
چه اتفاقی افتاد؟
آن شب با دوستانم بودیم که مقتول به همراه دوستانش از کنار ما رد شدند. مقتول بدجور مرا نگاه می کرد که به او تذکر دادم و گفتم چرا چپ چپ نگاهم می کنی و زل زدی به چشم هایم؟ همین جمله ساده و کوچک شروع یک درگیری بزرگ میان ما شد. وقتی هم دعوا بالا گرفت، با چاقو ضربه ای به مقتول زدم و بعد فرار کردم.
چه شد که اولیای دم حاضر به بخشش شد؟
هنوز به صورت قطعی نگفته اند که می بخشند. اما یکبار پای چوبه دار رفتم و درحالیکه طناب دار برگردنم بود التماسشان کردم که مرا ببخشند. دیگران هم واسطه شدند و آنها در نهایت دلشان به رحم آمد و به من مهلت دادند. آنها حکم را اجرا نکردند و من به زندان برگشتم. پس از آن تلاش ها برای جلب رضایت شروع شد و آنها به خانواده ام گفتند که باید دیه میلیاردی تهیه کنم تا پای رضایت نامه را امضا کنند. خانواده ام بخشی از پول را تهیه کرده اند اما خب مبلغی که اولیای دم درخواست کرده اند، خیلی سنگین تر از این حرفاست و همین موجب شد که من نقشه کلاهبرداری بکشم. البته پرونده ام را سنگین تر کرده ام و احتمالا سال های بیشتری باید پشت میله های زندان بمانم البته اگر عمر کفاف بدهد و زنده بمانم...