همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: توقف اتانازی به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا عطاییفر درباره ۵ نفر از کشورهای مختلف است که حالا برای اتانازی یا مرگ آرام در یک کلینیک اروپایی کنار قرار گرفتهاند. عطاییفر در این نمایش نقدی بر چنین روالی دارد و البته اشارهای به آمار خودکشی در ایران. او در این گفتوگو در باره این نمایش و وضعیت تئاترشهر صحبت کرده است:
نمایش شما در باره یک مسئله جهانی است که اتفاقا در ایران هم وجود ندارد. چطور سراغ این موضوع رفتید؟
دلیلش این بود که احساس کردم در تئاتر ما موضوعات پیش پا افتاده شده است. دوست داشتیم مرزهای تئاتر ایران را رد کنیم و نگاه جهانشمولتری داشته باشیم. به همین دلیل سراغ موضوعی رفتیم که در جهان در حال اتفاق افتادن است. یعنی اتانازی یا مرگ آرام که به آن مرگ با عزت هم میگویند. در واقع طرح مسئله کردهایم و نتیجهگیری را به تماشاگر سپردهایم. اسم نمایش توقف اتانازی است. در کلینیکی که نمایش در آن میگذرد و بین این آدمها مواردی اتفاق میافتد که متوجه میشوید درآمد کلینیک از مرگ این افراد است.
پس نمایشتان در نقد اتانازی است؟
ما سعی کردیم بیطرف به این قضیه نگاه کنیم، ولی عقیده من این است که اگر کشوری قبول میکند کلینیکهایی برای مرگ آرام افراد داشته باشد، ای کاش مجموعههایی هم داشت که در آنها این افراد به زندگی برگردانده میشدند. ما نگاه منتقدانه نداریم، اما از آن تعریف و تمجید هم نمیکنیم.
با توجه به این که ما در ایران چنین کلینیکهایی نداریم و اصولا چنین کاری انجام نمیشود، خط ارتباطی نمایش شما با ایران امروز و انسان ایرانی معاصر چیست؟
ما در ایران اتانازی نداریم، اما آمار خودکشی بالایی داریم. حرف ما این است که نباید در کشور ما مسائل مختلف رو به سمتی رود که خودکشی در آن بیشتر از اتانازی در کشورهای دیگر باشد. اشاید مسئله توقف اتانازی پیامی به مسئولین باشد که اتانازی و مرگ خودخواسته در کشورهایی اتفاق میافتد که اتفاق مذهبی هم نیستند. اما تعداد بیشتری از این موارد اتانازی به شکل خودکشی در کشور ما اتفاق میافتد که خودکشی در آن تابوست. ما سعی کردیم با زبان هنر این مسئله را گوشزد کنیم. به خصوص این که اتانازی به شکل محدود در کشورهای دیگر برای کسانی که بیماری غیرقابل درمان جسمی یا روحی دارند، انجام میشود. اما خودکشی در کشور ما میان جوانانی صورت میگیرد که سرمایههای کشورند.
شخصیتهای نمایش شما به دلیل مطرح کردن اتانازی غیرایرانی هستند. در دیالوگنویسی چه کار کردید که فارسی حرف زدن این شخصیتها توی ذوق نزند؟ یعنی نه انقدر زبان فارسی محاوره باشد و نه زبان ترجمه.
در تئاتر شما با تماشاگر قرارداد میبندید و طبق این قرارداد قبول میکند که اینها غیر ایرانیاند. اما به جز این ما تمهیداتی هم برای این که چیزی که گفتید اتفاق نیفتد، داریم. ما شخصیتی خاورمیانهای در نمایش داریم که از بوکوحرام و القاعدهای است. طبیعتا او با لهجه حرف میزند. بقیه هم درست است که فارسی حرف میزنند، اما سعی کردیم از کلمات و اسامی استفاده کنند که جهانشمولتر باشد.
استقبال از کار چطور بوده است؟
بسیار خوب بوده است. در دو هفته اجرا در سالنی که بیشتر از صد نفر ظرفیت ندارد ما بالای ۱۲۰۰ تماشاگر داشتهایم که به نظرم خوب است. اما مسئله بزرگی که وجود دارد، اتفاقی است که در محوطه تئاترشهر و با حصارکشی رخ داده است. ما از حصارکشی استقبال کردیم، چون فکر میکردیم از ساختمان باارزش تئاترشهر محافظت میکند. اما در حال حاضر فقط یک حلبی دو تادور محوطه تئاترشهر کشیده شده و دیگر اتفاقی نیفتاده است. از طرف دیگر ورودی تئاترشهر وضعیت بسیار بدی دارد. یک ورودی یک متری در خیابان ولیعصر وجود دارد که تماشاگر باید از روی جوی عبور کند و بعد از میان خیل دستفروشان بگذرد تا به ساختمان تئاتر برسد. این شرایط برای تماشاگر جوان سالم هم خوشایند نیست، حالا تصور کنید افرادی با سن بالا یا افراد دچار معلولیت قصد داشته باشند از این ورودی عبور کنند. در این محوطه باید سه ورودی طراحی میشد، اما فقط همین یک باریکه راه وجود دارد. قبل از این افرادی داشتیم که در محوطه تئاترشهر قدم میزدند و پوستر نمایشها را میدیدند و بدون قصد قبلی یک نمایش را برای دیدن انتخاب میکردند. الان اصلا چنین اتفاقی نمیافتد. چون ورودی را پیدا نمیکنند. ما حتی وقتی مهمان دعوت میکنیم خجالت میکشیم. آنها در بیشتر موارد با تأخیر میرسند. چون نه جای پارک وجود دارد و نه در ورودی مناسب که راحت بتوانند آن را پیدا کنند. من فقط امیدوارم این مسائل خیلی زود برطرف شود.