تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۷

خوب می‌دانند چطور جلوی در و پیش از آن که زنگ خانه مشتری را بزنند، جلزوولز زغال را بلند کنند. در چپاندن قلیان توی باکس‌های موتورسیکلت‌شان هم مهارت دارند و می‌توانند قلیان‌های چند متری را صحیح و سالم به مقصد برسانند. آنها دلیوری قلیان هستند.

همشهری آنلاین- رابعه تیموری: صاحب شغل نوپایی که بساط قلیان و دود و دم را به خانه‌های مشتریان می‌رساند تا اگر حال و حوصله رفتن به سفره خانه و قهوه‌خانه ندارند، در همان ایوان یا پذیرایی منزلشان بی‌زحمت و بی‌دردسر از قلیان‌های گرگرفته و آماده کام بگیرند. برای ایلیا و همکارانش اهمیتی ندارد که خدمات آنها کوچکترهای خانواده را هم با قل‌قل قلیان و بوی تنباکو آشنا می‌کند و بدون آن که پای‌شان به تخت قهوه‌خانه برسد، در جمع‌های خانوادگی خود شاهد مزمزه حلقه‌های دود نارگیل و دارچین و هلو یخی خواهند بود. آنها دلیوری قلیان هستند و به‌سرعت برق و باد قلیان را با زغال روشن به مشتری می‌رسانند:

بیشتر بخوانید:ماجرای قلیان اکسیژن در کافه‌های تهران | این دستگاه تاییدیه نهایی ندارد | وجود گاز خنده در این قلیان‌ها صحت دارد؟

عمو داوود بند و بساط قلیان و کاغذی را که آدرس توی آن نوشته شده به او می‌دهد و دوباره مشغول رفع و رجوع مشتریان داخل قهوه‌خانه می‌شود. خیالش راحت است و می‌داند که ایلیا کارش را خوب بلد است. ایلیا به طرف موتورسیکلت یاماهای نونوارش می‌رود که حاشیه خیابان روبروی قهوه‌خانه پارک کرده است. در فلزی باکس جاداری را که روی ترکبند موتورسیکلتش نصب کرده برداشته تا موقع حرکت با قلیان برخورد نکند. کف باکس هم پارچه کنف مانندی پهن کرده تا موقع لرزش و سکندری خوردن موتورسیکلت سر و تنه قلیان روی هم نلغزند. با احتیاط کوزه چوبی قلیان را وسط باکس می‌گذارد و شیلنگ یک بار مصرف و بطری آب را طوری در گوشه کنار ش جا می‌دهد که هر چقدر از لابه لای خودروها و موتورسیکلت‌ها لایی بکشد، کوزه یک سانتیمتر هم جابجا نشود. روی سری پر از تنباکو سرپوش گذاشته‌اند و سرپوش را هم با کاغذ آلومینیومی پوشانده تا تنباکوها بیرون نریزند، اما محض احتیاط علاوه بر پاکت تنباکوی دوسیب اضافه‌ای که مشتری سفارش داده، کمی هم تنباکوی باز و پرپر شده توی ظرف دربسته‌ای گذاشته تا اگر تنباکو از سری قلیان کمی سرریز کرده بود، آن را میزان کند. قوطی پر از زغال‌های خودسوز و فندک را هم که کنار شیلنگ می‌چپاند راه می‌افتد.


به سرخی زغال لیمو

کوچه پسکوچه‌های محل را مثل کف دستش می‌شناسد. آدرس مشتری هم دور نیست و برای تحویل سفارش فقط باید چند کوچه و خیابان فرعی را طی کند. مقابل مجتمعی آپارتمانی می‌ایستد. تند و فرز بدنه و سری و شیلنگ را روی کوزه چوبی سوار می‌کند، آب توی کوزه می‌ریزد و درحالی‌که زنگ طبقه چهارم را می‌زند، فندک گوشه باکس را روی قطعات مکعبی زغال‌های خودسوز می‌گیرد. تا مشتری خود را به حیاط برساند، زغال‌های خودسوز داغ و سرخ شده، توی ظرف استوانه‌ای منفذدارشان به جلزوولز افتاده‌اند. مشتری جوانکی ١٩-٢٠‌ساله است، ولی انگار قلیانی قهاری است و با نیم نگاهی به زغال‌ها چشم‌های کشیده اش تنگ و ابروهای قیطانی اش در هم فرو می‌روند: «من که به آقا داوود گفتم از زغال‌هایی بگذارد که توی منقل سرخ می‌کند. از محل سفارش می‌دهم که زغال فوری مصرف نکنم دیگر.» جواب ایلیا در آستینش است: «داداش تو وقتی زنگ می‌زنی غذا برات بی‌ارن، توی ظرف چینی می‌ارن!؟ ظرفشان یک بار مصرف است دیگر!» هنوز تاب ابروی جوانک باز نشده. ایلیا بسته تنباکوی اضافه را به طرف او می‌گیرد و می‌گوید: «برو کام بگیر می‌فهمی چی برایت آوردم. من ذغال خام دست مشتری نمی‌دهم. خیالت راحت. آنها را از زغال‌های لیموی عمو داوود هم بهتر سرخ کردم.» انگار دورهمی‌شان خانوادگی است و هر بار که پنجره طبقه چهارم باز می‌شود، سه چهار پسربچه پرشر و شور در قاب آن رخ نشان می‌دهند.


بگویید پیک موتوری قهوه‌خانه

عمو داوود سفارش کرده ایلیا از مشتریانی که بچه محل هستند کارت ملی و مدرک شناسایی نگیرد و هزینه سرویس قلیان را هم موقع پس گرفتن قلیان حساب کند. محدوده‌ای هم که سرویس می‌دهند همان کوچه و خیابان‌های مرکز شهر و حوالی قهوه‌خانه است و اگر سفارش از شمال و جنوب شهر داشته باشند، باید از همکاران عموداوود که در آن حوالی سرویس ارسال قلیان دارند، کمک بگیرند. مشتری یک شبانه‌روز می‌تواند قلیان را پیش خود نگه دارد و ایلیا فردا ساعت ١٢ برای پس گرفتن آن محمد، شاگرد افغانستانی قهوه‌خانه را می‌فرستد. محمد از ایلیا کم‌سن و سال‌تر است، ولی از چاق کردن قلیان نارگیل و دارچین و هلو یخی تا به دود آوردن قلیان‌های لایو و شب‌های مسکو را فوت آب است. گاهی که مشتریان تعداد سرویس‌های قلیان بیشتری می‌خواهند عمو داوود، محمد را هم به میهمانی‌های آنها می‌فرستد تا نقش «من بار» را بر عهده بگیرد و گیراندن ذغال و به دود آوردن قلیان را برای مشتریان انجام دهد، اما دلیوری قهوه‌خانه عمو داوود فقط ایلیا است که در مدت ٦-٧ ماهی که سرویس قلیان را به منزل مشتریان می‌رساند هیچکس ناراضی نبوده است. البته بارمن بودن محمد ١٠٠ هزار تومان به نرخ ۵٠٠ هزار تومانی سرویس دلیوری قلیان اضافه می‌کند. ایلیا شغلش را «پیک موتوری قهوه‌خانه» معرفی می‌کند و چندان به مذاقش خوش نمی‌آید که شغل او را با اصطلاحات دهان پرکنی مانند «دلیوری» بشناسند.


قلیان به خانه نمی‌برم

ایلیا برادرزاده عمو داوود است و از ١٧‌سالگی توی قهوه‌خانه و کنار دست او پلکیده. از همان زمان‌ها هم فوت‌وفن پرپر کردن تنباکو و کم‌و زیاد کردن آب قلیان را یاد گرفته و حالا می‌تواند در چشم بر هم زدنی زغال‌های خودسوز را به مغزپختی زغال‌های بامبو و لیمو برساند. ایلیا ازنوجوانی به کلی درس و مشق را رها کرده و پاگیر قهوه‌خانه و دود و دم قلیان شده، ولی هنوز هم طوماری را که درباره مضرات قلیان در کتاب‌ها خوانده به خاطر دارد. دو برادر کوچک‌تر ایلیا بی‌میل نیستند پا جای پای او بگذارند، ولی ایلیا هیچوقت قلیان به خانه نمی‌برد تا آنها به بو و دود و دم قلیان خو نگیرند.