همشهری آنلاین - حوادث: عصر یازدهم بهمن پارسال مردی جوان با ۱۱۰ تماس گرفت و خبر از ناپدید شدن دختر ۱۰ ساله اش به نام ستایش داد. او می گفت دخترش آخرین بار برای بازی با دوستانش از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است.
سه ساعت بعد از این ماجرا، جسد دختربچه گمشده در تپه های اطراف محله مسعودیه پیدا شد. او با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و به نظر میرسید گوشی موبایلش دزدیده شده است.
به دنبال این جنایت کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات برای شناسایی و دستگیری قاتل را آغاز کردند و متوجه شدند مقتول آخرین بار همراه دختر ۱۰ ساله همسایه به نام شبنم دیده شده بود. ماموران به سراغ شبنم رفتند تا درباره دوستش از او سئوال کنند اما متوجه رفتارهای عجیب وی شدند. در ادامه سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد شبنم قصد دارد حقایقی را از آنها پنهان کند. ماموران در ادامه متوجه شدند گوشی سرقت شده از ستایش(مقتول) در اختیار شبنم است اما هنوز باورشان نمیشد که این جنایت هولناک توسط این دختر خردسال رخ داده است. با این حال شبنم در جریان تحقیقات به قتل همبازیاش اعتراف کرد و گفت: همیشه به ستایش حسادت می کردم. چون هر چیزی را که میخواست، داشت.
او در اظهارات باورنکردنی گفت: تصمیم گرفته بودم گوشی موبایل ستایش را سرقت کنم. برای همین سراغش رفتم و به او گفتم بیا برویم پشت تپهها بازی کنیم. ستایش هم همراه من آمد. وقتی به یک محل خلوت رسیدیم و مطمئن شدم که کسی ما را نمیبیند، به سمتش رفتم و با چاقو او را زدم و گوشیاش را برداشتم. در این مدت هم سعی کردم به کسی حرفی نزنم. حتی یک روز که با خانواده ام در پارک بودیم، نقش بازی کردم، موبایل ستایش را لا به لای شمشاد ها قرار دادم و بعد گفتم موبایلی پیدا کردهام.
این دختر خردسال در ادامه حرفهایش گفت: من همیشه فیلمهای ترسناک و جنایی میدیدم. دیده بودم که چطور با چاقو آدم میکشند. از یکی از همین فیلمها تقلید کردم و دوستم را به قتل رساندم.
صداهای عجیب
دختربچه ۱۰ ساله در ادامه گفت: دیدن فیلمهای ترسناک تاثیر بدی روی من گذاشته بود. از ترس اینکه مبادا در دام قاتل زنجیره ای گرفتار شوم، با خودم چاقو حمل میکردم. حتی گاهی تصور می کردم که اگر خودم تبدیل به یک قاتل زنجیرهای شوم چه می شود؟
اظهارات شبنم در حالی بیان میشد که وقتی ماموران سراغ او رفتند متوجه شدند که داخل گوشش پنبه گذاشته است. شبنم در این باره گفت: چند وقتی است که صداهای عجیب و زمزمه در گوشم می شنوم. از یک نفر پرسیدم که گفت صدای جن است! حتی آن روز هم همان صداهای جن به من گفتند که گوشی ستایش را سرقت کنم. من هم داخل گوشم پنبه گذاشته بودم که صداها را نشنوم. چون با شنیدن آنها با همه دعوا میکردم.
بررسیها نشان میدهد در خانوادهای بزرگ شده که به دلیل مشکلات مالی مجبور شده بود به جای رفتن به مدرسه در کنار خواهرانش در تولیدی یا خانههای مردم کار کند. درحالیکه دلش می خواست مانند همبازی های دیگرش به مدرسه برود و درس بخواند. او حتی گفت که دو مرتبه تصمیم به خودکشی گرفته اما ترسیده.
پس از اعترافات این دختر، ماموران متوجه شدند که او در گوشی سرقتی چندین فیلم ترسناک و جنایی دانلود کرده و تماشا میکرد. در این شرایط وی به پزشکی قانونی معرفی شده تا سلامت روانیاش تحت بررسی قرار بگیرد.