هشمهری آنلاین: او با شیوه تولید سریع و کمخرجی که برای ساخت فیلمهایش داشت، این امکان را به افرادی زیادی میداد که شانس خود را در سینما محک بزنند و اگر استعدادی از خودشان بروز میدادند، میتوانستند با حمایت کورمن راهشان را در سینمای امریکا پیدا کنند. آنچه در ادامه آمده نظرات بعضی از این کارگردانان و بازیگران و همینطور همکار و همسرش، جولی کورمن، درباره سبک کار راجر کورمن در کتاب «راجر کورمن؛ مظهر فیلمسازی مستقل در هالیوود» به ترجمه مریم امینی است.
فرانسیس فورد کاپولا (کارگردان) :
همه میدانستیم که هر وقت راجر برای ساختن فیلمی به اروپا، هاوایی یا پرتوریکو میرفت، فیلم دومی هم با سرمایه خودش میساخت. از من پرسید آیا صدابردار خوبی میشناسم که به اروپا بیاید. گفتم «خدایا، آره، خودم صدابرداری می کنم.» بلافاصله ضبطصوت ناگرا را از قفسه دفتر بیرون آوردم و به خانه رفتم تا طرز کارش را مطالعه کنم.
مارتین اسکورسیزی (کارگردان) :
در دانشگاه نیویورک باید هر روز صبح شمعی برای اینگمار برگمان روشن میکردید. در سراسر دانشگاه معابد کوچکی برای پرستش برگمان وجود داشت. من فیلمهای برگمان را فوقالعاده دوست دارم اما این فیلمهای کورمن بود که در آن عشرتکدههای عجیبِ سراسر نیویورک به ما آموزش میداد... د. یک بار به من گفت «مارتین، چیزی که مهمه اینه که حلقه اولات خیلی خوب باشه چون مردم میخوان بدونن جریان چیه. بعدش هم حلقه آخرت باید خیلی خوب باشه. چون مردم میخوان بدونن همه این ماجراها به کجا ختم میشه. چیزای دیگه واقعاً اهمیت نداره.» این احتمالاً بهترین نظری است که تا امروز درباره سینما شنیدهام.
پیتر باگدانوویچ (کارگردان و منتقد سینما) :
یک بار راجر که تهیهکننده فیلمم بود سر صحنه آمد و گفت «میدونی هیچکاک چه جوری فیلم میسازه، مگه نه؟ همه نماها رو از قبل میدونه، همه چی رو مینویسه، کاملاً آمادهست. میدونی هاوکس چه جوری فیلم میسازه. مگه نه؟ هیچ چی نمینویسه، برنامهریزی نمیکنه، روی صحنه بازنویسی میکنه.»
ـ درسته.
ـ خب، برای این فیلمْ ازت میخوام هیچکاک باشی.
جاناتان دمی (کارگردان) :
از حق نگذریم. راجر قطعاً بزرگترین فیلمساز مستقلی است که صنعت فیلمسازی آمریکا تاکنون به خود دیده و احتمالاً بعدها هم این جایگاه را حفظ خواهد کرد. او پشت انبوه بیپایانی از سیل تولیدات حضور داشته که از تخیل سطح بالای افراد تازهوارد در زمینههای مختلف نشأت گرفتهاند. راجر به این مجموعه عظیم آثار تشخص میبخشد. او یک فیلمساز همهفنحریف است.
جو دانته (کارگردان) :
راجر با آن پوسترهای چپگرایانهای که تمام دیوارهای دفترش را پوشانده بود و در حالی که داشت پولهایش را میشمرد، برای ما در حکم یک سنتشکن بود. و همان رابطه کلاسیک میان پدر و پسر یا سرپرست اردو و افراد شرکتکننده یا معلم و شاگرد بینمان وجود داشت. از یک سو باید رضایتش را جلب میکردیم و از سوی دیگر شخصیتی حیرتانگیز بود که باید علیهاش میشوریدیم.
بروس دِرن (بازیگر «نبراسکا»):
اولین بار راجر را روز اولِ فیلمبرداری «فرشتههای وحشی» در جامهداری دیدم. او برای استخدام من به کارگزارم تلفن کرده بود و بعدها از بازیام در نمایش ۱۹۵۸ برادوی تعریف کرد. من در آن نمایش فقط شش جمله میگفتم و حدود پنجاه ثانیه روی صحنه بودم. اما بازیگر نقش اول شخصی بود به نام بیل اسمیترز که بازی فوقالعادهای داشت. همیشه فکر کردهام نام من و بیل در این هشت سال به نحوی در ذهن راجر جابهجا شده و هیچ وقت این موضوع را به او نگفتم. به این ترتیب، موقع کار با راجر همیشه فکر میکردم جای بیل اسمیترز را گرفتهام.
شلی وینترز (بازیگر «مکانی در آفتاب»):
راجر مثل همه کارگردان های بزرگ عمل میکرد. کمی تمرین میکرد و بعد بلافاصله یک برداشت میگرفت. با این روش، نمیشود نقش را بازی کرد و نوعی کیفیت خودانگیخته در اجرا حاصل میشود. اگر بازیگری ببیند کارگردان ساعتش را نگاه میکند، میمیرد. با خودش میگوید «حتماً خیلی طولش دادم. حوصلهاش سر رفته.» راجر هرگز چنین کاری نمیکرد. هیچ وقت متوجه حضورش نمیشدیم. میدانستم در ساختن فیلمهایش عجله به خرج میدهد اما به هیچ وجه تحت فشار نبودم. در فواصل بین صحنهها بود که سرعت داشتیم. او به طور غریزی میدانست آنچه پشت دوربین میگذرد به اندازه چیزی که مقابلش جریان دارد مهم است.
جولی کورمن (همسر راجر کورمن و تهیهکننده) :
در لوکیشن، چیزی که توجهم را به راجر جلب کرد، وجه عینی کارگردانیاش بود «این نما رو بگیریم، فوراً بریم سر نمای بعدی.» سر صحنه همیشه گرایش به ایجاد فضای تنبلی و سستی وجود دارد و در مورد یک کارگردان، به این نحو ظاهر میشود که بعد از هر نما دست از کار بکشد و به فیلمبردار بگوید «از نظر تو چهطوره، مسئول دوربین؟» «صدابردار، همه چی خوبه؟» گفتوگویی کوتاه با کل اعضای گروه. به این ترتیب، در فاصله بین گرفتن هر دو نما، چهار پنج دقیقه وقت تلف میشود. اگر دوربین روزی بیست بار جابهجا شود، روزی صد دقیقه وقت صرف این قبیل حرفها میشود «از نظرت چهطور بود، صدابردار؟»
راجرز هرگز با چنین صحبتهایی وقت تلف نمیکرد و دلیل این کار دیگران را نمیفهمید. او در مقام کارگردان، همواره در حال نگاه کردن و گوش کردن است و تا وقتی چیزی از جانب فیلمبردار و صدابردار نشنود، میداند که نما درست گرفته شده است.