همشهری آنلاین- مسعود میر: کوچه باغهای کاهگلی و نوچ جذاب توت های باریده به زمین از فرط آبستنی، انگار تهران را هنوز هم خواستنی نگه داشتهاست. خرمالوها هم که میرسند و برف هم که میبارد همین احوال را دارم. تهران لعنتی مثل معشوق است؛ اطواری، غمگین، بیحوصله و البته بینهایت جذاب. نمیشود قربان صدقهاش نرفت حتی وقتی یک روز کامل اعصابت را چرخ کردهباشد.
***
تهران این روزها سراسر عاشقی است، اصلا همین که هنوز زور کولرهای آبی برای خودی نشان دادن به هوای اردیبهشتی و خنک این روز و شبهای پایتخت نرسیده یعنی تهران هنوز عاشق است و هنوز معشوق است. حالا بماند که اگر زور گرما هم بر جان شهر بچربد باز هم میشود رفت زیر چنارهای هنوز سرپا مانده سرپل و تا باغفردوس عاشقی کرد، میشود رفت سینمای تابستانی نیاوران و از آنجا خیره شد به رویایی که پخش میشود در ذهن، میشود سر خورد در پلههای نوروز خان و آنجا گم شد در دالانهای بازاری که هنوز کاسبانش نم میزنند به معبر و دل رهگذرها را خنک میکنند.
***
آن خستگی یا شاید بیحوصلگی و اطوار را باید تحملکرد. این شرط عاشقی است و معشوق از هر سنخی باشد چنین خواهدبود و اصلا اینگونه است که جلا مییابد و عیار میگیرد خواستن و دوست داشتن وگرنه کاری ندارد فهرستکردن هزار عیب معشوق و دل بریدن از او. تهران به ازدحام آدم و آهن زخمی است ولی مگر میشود فراموشکرد آنهمه دلبری و عشوههایش را؟
***
این تهران از سنخ عشق است...